براى من سالهاست كه حال و هوا و جو اثر خارج از بحث هاى تئوريك اهميت خاصى دارد. يقين دارم اگر از جلوه اوليه يك تصوير ذهنى آغاز كنم انتقال آن " آن" به تصوير ميسر ميشود. این تصویر از واقعیت زندگی جاری آغاز میگردد.
،من ترجيح ميدهم هميشه در جوار واقعيت حركت كنم. در اين رابطه اگرچه واقعيتى دگر گونه يا نو شكل ميگيرد اما گمانى از واقعيت بيرونى را با خود حمل ميكند و چه بسا نقاشی من تصوير فشرده و لایه لایه ای از واقعيت هاى پراكنده باشد.
من از سادگيها مدام در حيرتم. حیرت درک حقایقی که در درون این اتفاقات ساده نهفته است.بازتاب این تحیرانگیزه شکل گیری کارهای اين دوره من است من تلاش کردم نشان دهم حيرت چگونه در يك اثر متجلى ميشود. البته ديگر به نسبيت تصميم ها، حس و تصوير ذهنى (ايماژ) خودم در مقابل ذهنيت و حافظه نقاشى- و چالش مابين اين دو در پروسهء كار واقفم.