کارهای محمود محرومی همچون اعمال مناسک جمعی، با استفاده از فرآیندهای اجتماعی ـ روانی و براساس نوعی درمانگری مبتنی بر متریال، احساسات را دستکاری و هویت و تعهد گروهی را تقویت میکند. او اصلیترین بیماری را شاید از دستدادن یا صدمهدیدنِ روح و درمان را فراخواندن و بیرونکشیدن خاطرات سرکوبشده داند: هست در هر ذره خورشیدی نهان.
محیط سفیدی که خارج از مکان است و به جایی تعلق ندارد. شمعهایی که عمرشان سپری شده. تقابل لحظهی انهدام و زوال شمع در مقابل وانمایی تصویر شمع در قالب ۸۰ فریم، گزارشی است ازپیشتهیهشده تا بر حیات شمع در زمانی پیش از این صحه گذارد. ریتمی یکسان از دستگاه اسلاید به گوش میرسد. همهچیز انگار تاریخگذشته باشد. انگار اتفاقی افتاده و ما دیر رسیده باشیم. متریال ناپایدار و تغییرپذیر است و البته اهمیت زمان در بستر اثر مستتر. در اینجا سایه، نور را در بند نگه میدارد. درحالیکه سیستم ایدئولوژیک میگوید تنها یک واقعیت و یک سیستم ارزشی وجود دارد، هنرمند اما واقعیت را متکثر و چندپاره میبیند و نه امری واحد.