ریچارد سرا؛ شاعر آهن
11 دى 1403«فضا را چون مادهای میدانم که پرداختن به آن از دیگر دغدغهها پیشی گرفته است. میکوشم از رهگذر فرمهای مجسمهوار، فضایی متمایز پدید آورم.» (ریچارد سرا)
ریچارد سرا (Richard Serra)، مجسمهساز برجستهی آمریکایی، که بهواسطه آثار عظیم فولادیاش در میان هنرمندان لقب «شاعر آهن» گرفته است، در نخستین روزهای بهار امسال، ۲۶ مارس ۲۰۲۴، در سن ۸۵ سالگی دیده از جهان فروبست. آثار حیرتانگیز او، میراثی از یک عمر خلاقیت است که مخاطب را به تأملی تازه و بازاندیشی در نسبت خویش با فضا فرامیخواند.
- ریچارد سرا: سیر مجسمهساز شدن
ریچارد سرا، که در سال ۱۹۳۸ در سانفرانسیسکو به دنیا آمد، کودکی خود را در مشاهدهی کشتیسازیهایی گذراند که پدرش در آنها مشغولبه کار بود. این تجربه، تأثیر عمیقی بر گرایش او بهعنوان یک هنرمند گذاشت. او در یادآوری خاطرهای از دوران چهار سالگیاش در کشتیسازی، بیان میکند که چگونه شاهد دگرگونی یک کشتی از موجودی عظیم و سنگین به ساختاری شناور بود. سرا در این باره میگوید: «تمام مواد خامی که نیاز داشتم، در عمق این خاطره نهفته است.» ریچارد سرا در دوران تحصیل خود در رشتهی ادبیات انگلیسی در دانشگاه برکلی و سپس سانتا باربارا، برای تأمین هزینههای تحصیل در کارخانههای فولاد مشغولبه کار شد. این مواجههی نزدیک با کاربرد صنعتی فولاد و پروژههای ساختوساز عظیم، تأثیر شگرفی بر روند هنری او گذاشت. او سپس، تحصیلات خود را در رشتهی نقاشی در دانشگاه ییل ادامه داد؛ جایی که مدرک لیسانس و فوقلیسانس هنرهای زیبا را دریافت کرد، با جوزف آلبرز (Josef Albers) کار کرد و با هنرمندان برجستهای همچون فیلیپ گاستون (Philip Guston)، رابرت راشنبرگ (Robert Rauschenberg)، اد رینهارت (Ad Reinhardt) و فرانک استلا (Frank Stella) آشنا شد. ریچارد سرا پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه ییل، با دریافت کمکهزینهی تحصیلی به پاریس رفت و بهمدت یک سال در آنجا اقامت گزید. مهمترین دیدارهای او در پاریس، آشنایی با فیلیپ گلس (Philip Glass) بود که به همکار و دوست همیشگی او تبدیل شد. همچنین کنستانتین برانکوچی (Constantin Brancusi) که از استودیوی او تقریبا هر روز بازدید میکرد. بهجز برانکوچی، جاکومتی (Giacometti) که آن زمان در پاریس زندگی میکرد، تأثیرگذارترین شخصیت بر سرا بود و او را به کشف امکانات بیشماری در برخورد با فضا به شیوههای نوین سوق داد. ریچارد سرا از سال ۱۹۶۶ شروع به خلق اولین مجسمههای خود با استفاده از مواد غیرسنتی (مانند فایبرگلاس و لاستیک) کرد و از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۰ مجموعهآثار «پاشیدگی» (Splash) را پدید آورد ـسرب مذاب که در شکافهای بین طبقات و دیوارها پاشیده میشد. قطعههای «پایه» (Prop) او که از سال ۱۹۶۹ آغاز شد، آزمایشهایی در زمینهی جاذبه بودند؛ اجزا به یکدیگر جوش داده نمیشدند یا متصل نمیشدند، بلکه تنها از طریق وزن و جاذبه بر هم توازن مییافتند.
- معرفی «فرآیند» و فضای منفی
ریچارد سرا در دههی ۱۹۶۰، معرفی «فرآیند» در آثار مجسمهسازی خود را آغاز کرد و روند تولید اثر را برای مخاطبان بیش از پیش آشکار ساخت. او با هدف بررسی رابطهی فضا با زمان و حرکت، مجسمهها را از پایهها جدا کرد و آنها را به انسانها نزدیکتر ساخت تا این پرسش را مطرح کند: «فرم در رابطه با فضا و حرکت چه نقشی میتواند ایفا کند؟»
ریچارد سرا بعدتر، هنر خود را بر فرمهای بیضوی متمرکز کرد؛ با سطوح فولادی که درمعرض شرایط محیطی تغییر رنگ و بافت مییافتند. این آثار، که بهطور خاص برای هر مکان و در مقیاس عظیم ساخته شدهاند، با جسارت تمام توجه ما را به فضای منفی معطوف میکنند. سرا که تا حدی تحت تأثیر ذن بودیسم و باغهای ذن در ژاپن قرار گرفته بود، شروع به ساخت آثار مجسمهای کرد که در آنها ابتدا خلأ شکل میگرفت. او یکبار توضیح داد: «سالها زمان برد تا به این دریافت برسم، اما سرانجام جایی ایستادم که آفرینش را از خلأ آغاز کردم و ماده تنها به ظرفی برای دربرگیری آن خلأ بدل گشت.»
- آثار مشهور ریچارد سرا
«پاشیدگی گوشهی ناودان: شیفت شب» (۱۹۶۹/۱۹۹۵) (Gutter Corner Splash: Night Shift)
ریچارد سرا نخستینبار اثر «پاشیدگی گوشهی ناودان» را در استودیوی جاسپر جونز (Jasper Johns) در نیویورک خلق کرد. او در سال ۱۹۹۵، این اثر را بازآفرینی کرد و عنوان «شیفت شب» را به آن افزود؛ چراکه او و دستیارانش تمام شب را بیدار ماندند تا این کار به پایان برسد. سرا و همکارانش، پس از خشک شدن هر لایهی سرب ـکه از فویلهای بازیافتی بطریهای شامپاین تهیه میشدـ آن را از جای خود جدا میکردند، برعکس روی زمین مینهادند و به این روش، فرمهای سربی اثر را شکل میدادند. این اثر، از نخستین نقدهای سرا بر مفهوم ایستا و متعالی مجسمهسازی به شمار میرود.
ریچارد سرا | «پایهی یک تنی (خانهی کارتها)» | ۱۹۶۹
«پایهی یک تنی (خانهی کارتها)» (۱۹۶۹) One Ton Prop (House of Cards))
ریچارد سرا در سال ۱۹۶۹، اثر «پایهی یک تنی (خانهی کارتها)» را خلق کرد؛ ترکیبی از چهار صفحهی سربی که همچون خانهای از کارتها، تنها با تکیه بر تعادل، نیروی گرانش و وزن خود، به یکدیگر تکیه زدهاند و بی هیچ تثبیتی در جای خود ایستادهاند.
«قوس شیبدار» (۱۹۸۹-۱۹۸۱) (Tilted Arc)
یکی از جنجالیترین آثار ریچارد سرا «قوس شیبدار» است؛ قوسی بهارتفاع ۳.۵ متر که از فولاد خمیده ساخته شده بود، در میدان ساختمان فدرال (Federal Building Plaza) در نیویورک طراحی و نصب گردید. کارکنان ساختمانهای اطراف این میدان از اینکه مجسمه دسترسی آنها را به فضای اطراف محدود میکرد شکایت داشتند، و بههمیندلیل این اثر در سال ۱۹۸۹ جابهجا شد. بهگفتهی سرا: «برداشتن این اثر، به معنای نابود کردن آن است.»
«تکیهگاه» (۱۹۸۷) (Fulcrum)
«تکیهگاه» برای منطقه شلوغ پیادهروی برودگیت در لندن سفارش داده شد و بهدلیل محدودیت فضا، ریچارد سرا تصمیم گرفت طراحی خود را به سمت بالا هدایت کند. این مجسمه با ارتفاع ۱۶.۸ متر، از پنج صفحهی تراپزودی از فولاد ضدزنگ تشکیل شده که به یکدیگر تکیه دادهاند و مجسمهای را شکل میدهند که کاملا خود را حمایت میکند.
«مار» (۱۹۹۷-۱۹۹۴) (Snake)
این اثر که بهمناسبت افتتاحیهی موزه گوگنهایم بیلبائو (Guggenheim Museum Bilbao) ساخته شده و بهطور دائمی در آنجا نصب شده، از سه ورق فولادی پیچخورده تشکیل شده است و مسیری منحنی و درهمتنیده ایجاد میکند. هدف سرا این بود که «مار» از طریق فضاهای منفی آن تجربه و درک شود.
مجموعهی «بیضیهای پیچخورده» (از سال ۱۹۹۶ به بعد) (Torqued Ellipse)
مجموعهی «بیضیهای پیچخورده» بیتردید یکی از برجستهترین آثار ریچارد سرا بهشمار میرود. او کار روی این مجموعه را از سال ۱۹۹۶ آغاز کرد و از فضای کلیسای باروک قرن هفدهمی سان کارلو آله کواترو فونتانه (San Carlo Alle Quattro Fontane) در رم الهام گرفت. صفحات عظیم فولادی به شکلی خمیده و دایرهوار در فضا گشوده میشوند، بهگونهای که به سمت بالا میچرخند و در جهات مختلف تمایل پیدا میکنند. سرا دربارهی این آثار چنین گفته است:
«متوجه شدم که در ساختوساز با فرمهای منحنی، واژگان زیادی وجود ندارد، بهویژه در شهری که پر از زاویههای قائمه است. تنها بنای دارای انحنای برجسته که به یاد دارم در آن زمان در شهر وجود داشت، موزهی گوگنهایم فرانک لوید رایت (Frank Lloyd Wright’s Guggenheim Museum) بود. من میخواستم چیزی بسازم که تجربهام را غنا ببخشد. وقتی که دور یک منحنی راه میروید، نمیدانید چگونه منحنی به پایان میرسد. بهنظر میرسد که پیوسته و بیپایان است. اما طرف مقعر مانند غاری است که در تمامیت خود نمایان میشود. شما دقیقا میدانید که فرم آن چیست.»
منبع:
- magazine.artland.com
تصویر کاور و اسلایدر:
- www.latimes.com