یادداشتی دربارهی نقاشی ذن، خاستگاه و ویژگیهای آن
22 ارديبهشت 1404
«ماه پاییزی، در سکوت شبانگاهی... صدای حشره.
نیرویی شفابخش که با زدودن خود انتزاعی، بیداری ذهن را در ژرفای وجود پدید میآورد تا انسان از تشویش و مادیات رهایی پیداکند و به آسودگی خیال و آرامش دست یابد.»
مفهوم ذن دارای ابعاد و معانی گستردهای است؛ رایجترین معنای آن برگرفته از آیین چینی چان (Chan) است که از مراقبهی عمیق ریشه میگیرد و در معنای دیگر، شناختی عرفانی را بههمراه دارد. به عبارت دیگر، این مفهوم جرقهای است از آگاهی که فراتر از زمان و بیرون از چارچوبهای هشیاری فردی رخ میدهد. از دیدگاه تاریخی آیین ذن را میتوان سرانجام و نقطهی اوج سنتهای کهن هندی (بودیسم) و چینی (تائوئیسم) دانست. ذن در نیمهی نخست سدهی سیزدهم میلادی از چین به ژاپن راه یافت و دیری نگذشت که از یک آیین بیگانه به آیین برگزیدهی طبقهی حاکم بدل شد. تفاوت قابل توجه این آیین در مقایسه با دیگر تعالیم در توجه به اشراق فردی و بیدار ساختن طبیعت حقیقی خود است. از این روست که این طریقت، سلوک زاهدانه و تمرکز بر امور روزمره را راه رسیدن به اشراف (روشنشدگی) میداند.
دایرهی انسو، اثر کانجورو شیباتا (Kanjuro Shibata)
بیان ذن از طریق هنر، یکی از مستقیمترین روشها برای درک آن است. هنر ذن برگرفته از قوهی به فعل درآمدن «معنا» و ناشی از یک تجربهی عملی باطنی است. در سنت ذن، بهویژه آنگونه که در فرهنگ ژاپنی تجلی یافته است، معنا چیزی نیست که صرفاً با فکر کردن یا بیان نظری و اتکا به کلمات به دست آید؛ باید زیسته شود و از راه تجربهی مستقیم و عملی تحقق یابد. به بیان دیگر، معنا در ذن نه یک مفهوم انتزاعی، بلکه یک واقعیت زنده است که در لحظه و در عمل شکوفا میشود. در همین راستا، معنای پنهان یا بالقوهای که درون فرد یا در دل زندگی او نهفته است، از طریق تجربهی باطنی و تمرینهای ذن، کار روزمره یا هنرهای آیینی، به فعلیت میرسد.
همانطور که گفته شد، پیشینه و تعالیم نقاشی ذن جدا از طریقت آن نیست و نمود دیداری کاملی است از تمامی آموزههای این آیین. زیباشناسی ذن که پیش از این در چین انسجام کامل یافته بود، تأثیر قابلتوجهی بر هنر ژاپنی، بهویژه نقاشی آبمرکب و خوشنویسی گذاشت. بیش از هزار سال پیش، استادان ذن در چین برای آموزش شاگردان خود از نقاشی بهره میگرفتند؛ آنها گاه برای بیان مفاهیم خاص، با دست دایرهای۱ در فضا ترسیم میکردند و یا برای تقویت تمرکز، تکنیک نقاشی با مرکب را بهکار میگرفتند. ادامهی این فرآیند در ژاپن به پیداش واژهی ذنگا (Zenga) به معنای «نقاشی ذن» انجامید. و به آثاری اطلاق شد که عموماً توسط راهبان ذن و نه نقاشان حرفهای، با هدف بیان لحظهای شهود، روشنشدگی یا آموزهای عرفانی خلق میشدند.
هرچند این نوع نقاشی بر طبیعت و عمل متکی است، اما چون ریشه در تجربههای درونی دارد، جلوهای انتزاعی پیدا میکند. آثار این سبک با ظاهر ساده و طبیعی از عناصر واقعی مانند بامبو یا پرنده بهره میگیرد، اما هدف آن نمایش دقیق طبیعت نیست، بلکه بیان حال درونی هنرمند است. لحظهای از حضور و شهود که بیواسطه روی کاغذ جاری میشود؛ با آنکه از جهان بیرون الهام گرفته، اما از درون سرچشمه میگیرد و به باطن اشاره دارد، از همین رو جلوهای انتزاعی پیدا کرده است.
هنرمند ذن با هر حرکت قلممو، ذهن خود را آشکار میکند و به بیننده فرصتی برای تأمل و تجربهی لحظهی حال میبخشد. او با کمترین حرکت قلممو، بیشترین معنا را منتقل میکند و بیننده را به مشاهدهی جهان از منظری متفاوت و تعمق در آن دعوت میکند.
از دیگر ویژگیهای برجستهی نقاشی ذن، که کاملاً با آموزههای این آیین هماهنگ است، سادگی آن است. این سادگی بهگونهای است که هم فردی فرهیخته و متفکر میتواند آن را درک کند و هم فردی بیپیرایه و ساده. همین ویژگی موجب میشود که بیننده در مواجهه با یک اثر ذن، از ذهنیت فردی خود فراتر رود و به نوعی آگاهی کلی و جهانی دست یابد؛ آگاهیای که ریشه در تعلیمات ذن دارد: فراموش کردن خودِ شخصی و رسیدن به خودِ جهانی.
ناصر عصار | ترکیببندی | 1343 | رنگ روغن روی بوم | 100 × 81 سانتیمتر
در ادامهی این مسیر، رسیدن به جزییات از طریق کلیات یا همان نظام استقرایی۲ میسر میشود. در مشاهدهی نقاشیهای ذن، بررسی از کل به جزء به وضوح بیان شده است که نمونهی آن را در نگاه به طبیعت از چشم یک هنرمند میتوان یافت: «ابتدا قلمرو آسمان را جستجو کن، آنگاه همهچیز افزوده میشود.»
ویژگی دیگر این سبک از نقاشی، همسو بودن آن با تمرکز و مراقبه است. تمرکز با توجه کامل به مفهوم شیء شروع میشود. هنر ذن نیز همواره معرف این نکته است که هنرمند ابتدا نیاز دارد ناآرامیهای ذهن خویش را دور سازد و توجه خود را به لحظهی خلق اثر جلب کند. این آثار نه صرفاً در قالب شعار «هنر برای هنر» جای میگیرند و نه بهخاطر جلب رضایت مخاطبین صورت گرفتهاند؛ بلکه پلی هستند برای کمک به ایجاد تمرکز که فرد را به سوی اشراق۳ هدایت میکنند.
نمود دیگر اشتراک میان آموزههای آیین ذن و نقاشی این سبک، رنگ باختن مفهوم وحدت و کثرت است. در نقاشی ذن این دوگانگی بیمعنا میشود؛ ذهن دوگانهنگر ما، چیزها را یا یکی میداند یا چندتا. اما در ذن، این تمایز اهمیتی ندارد. در نقاشی ذن، ممکن است تنها یک ضربه قلم قابلمشاهده باشد، اما همان یک خط میتواند به بینهایت اشاره کند. به همین ترتیب، چند لکهی مرکب ساده میتوانند تصویری از بیصورتترین حالت هستی باشند.
بنابراین، نقاشی ذن از تمایز میان «یک» و «بسیار» عبور میکند. این سبک نقاشی با آزاد کردن ذهن از قضاوت و دستهبندی، تجلی «رهایی از تمایزات ذهنی» است. در هنر ذن، موضوع نه این است، نه آن، نه هر دو و نه هیچکدام؛ و با این حال، موضوع همه چیز است. ذن در صفحهی نقاشی، حضور بیواسطهی هستی را نمایان میکند، بیآنکه به شکل، معنا یا مفهوم خاصی وابسته باشد.
در باب تکنیک و فرم در این روش از نقاشی، باید گفت که کالیگرافی نزدیکترین شکل و احساس را به نقاشی ذن دارد. در نقاشی ذن، میتوان با افزودن آب به مرکب، به درجات مختلفی از غلظت برسد و طیفی گسترده از رنگمایههای خاکستری تا سیاه را ایجاد کند. از سوی دیگر، سادگی نقش مهمی را در اجرای این روش ایفا میکند؛ استفاده از کمترین خطوط و رنگها برای بیان بیشترین معنا. علاوهبر این، در نقاشی ذن فضای خالی نیز بخش مهمی از ترکیببندی محسوب میشود.
باید توجه داشت که نقص، سادگی و ناپایداری، همگی ارزشمند و زیبا هستند و هیچکدام نسبت به دیگری برتری ندارند.
ناصر عصار | پرندهی پارسی | 1337 | رنگ روغن روی بوم | 91.9 × 64.7 سانتیمتر
در ادامه میتوان گفت، برخلاف هنر غرب، در نقاشی ذن انسان بر طبیعت تسلط ندارد، بلکه در هماهنگی کامل با آن است. از اینرو، استفاده از مضامینی مانند بامبو، ماه، کوه و پرنده، پیوند و همعرض بودن انسان و طبیعت را نشان میدهند. با اینحال هنر ذن تأثیرات قابلتوجهی نیز بر مسیر کاری برخی هنرمندان برجستهی غرب گذاشته است. این هنرمندان بهویژه در سدهی بیستم، بهشدت تحتتأثیر نقاشی ذن و فلسفهی آن قرار گرفتند. آنها رویکردهای شهودی، لحظهمحور و بیواسطهی ذن را در کار خود بهکار گرفته و شیوهای نو را در بستر هنر غربی بازآفرینی کردند.
فرانز کلاین (Franz Kline)، هانس هارتونگ (Hans Hartung)، ویلم دکونینگ (Willem de Kooning) و مارک توبی (Mark Tobey) از نقاشان اکسپرسیونیست انتزاعی بودند که با ضربات آزاد قلم و تمرکز بر «لحظه»، در آثار خود فضایی مشابه نقاشی ذن پدید آوردند.
اگرچه در ایران نقاشی ذن بهطور مستقیم و سنتی مانند ژاپن یا چین شکل نگرفته است اما برخی هنرمندان معاصر ایرانی بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه از روح و تکنیکهای نقاشی ذن الهام گرفتهاند. این تأثیر بیشتر در فرمهای بهکار گرفته شده، فضاهای خالی، حرکات آزاد قلم و رویکرد شهودی در خلق اثر دیده میشود. برای مثال میتوان به ناصر عصار اشاره کرد. آثار این نقاش درونگرای ایرانی، گرچه ریشه در فرهنگ و فلسفهی شرقی داشت، اما نگاهش به هنر، نگاهی بینافرهنگی بود.
عناصر در آثار او بیشتر به سکوت، تأمل، و لحظهی اکنون توجه دارند. در آثار او میتوان عناصری را دید که با زیباییشناسی نقاشی ذن همخوانی دارند. استفاده از فضای منفی بهعنوان عنصری معنادار نیز در بسیاری از آثار عصار دیدهمیشود. او با استفاده از سطوح بزرگ بیرنگ یا کمرنگ، نوعی سکوت بصری ایجاد میکند که تداعیگر فضای مراقبه و تفکر است. علاوهبر این، برخی از خطوط و حرکات قلم در آثار عصار به حرکات قلممو در خط چینی و ژاپنی شباهت دارند؛ روان بودن و ریتم خاصی که بیش از آنکه روایتگر باشد، احساس و شهود را منتقل میکند.
در نهایت، نقاشی ذن جلوهای از زیباییشناسی شرقی و مسیری برای لمس تجربهی زیسته، آگاهی و رهایی ذهنی است. این هنر با دوری از پیچیدگیهای صوری و مفهومی، دریچهای میگشاید به لحظهی ناب اکنون؛ جایی که هنرمند، بیننده و اثر در سکوتی مشترک حضور مییابند.
ذن از طریق خطوط ساده، فضاهای خالی و ضربات آزاد قلممو، نهتنها تصویری میآفریند، بلکه حالتی از «بودن» را منتقل میکند. در این مسیر، هنر ذن همچنان الهامبخش انسان است؛ انسانی که در میان پیچیدگیهای جهان، جویای سکوت، سادگی و بازگشت به خویشتن است.
پینوشتها:
- ۱- در فلسفهی ذن، دایرهی انسو (Enso) نماد بینهایت، پذیرش نقص و حضور در لحظهی حال است.
- ۲- نظام استقرایی یکی از روشهای اساسی در تفکر منطقی، علمی و فلسفی است که در آن از موارد جزئی و مشاهدهشده، به یک نتیجهی کلی میرسیم. برخلاف قیاس که از کلیات به جزئیات میرسد، استقرا از تجربهها و دادههای خاص، به ایجاد قانون یا نظریه میانجامد.
- ۳- ساتوری (Satori) در ذن بودیسم، یکی از مفاهیم بنیادین و به معنای «بیداری ناگهانی» یا «درک مستقیم حقیقت» است. این واژهی ژاپنی برگرفته از فعل «satoru» به معنای «فهمیدن» یا «روشنشدن» است.
تصویر کاور و اسلاید:
- wikipedia.org
- «دایره، مثلث، مربع» (Marusankakushikaku)، اثر سنگای (Sengai)