گفتوگو با شیرانا شهبازی به بهانهی نمایش انفرادیاش در گالری امکان
30 مهر 1404- از اولین مواجهتان با عکاسی بگویید. چه چیزی باعث انتخاب این مدیوم شد؟
دوست داشتم عکاس خبری شوم واز همینجا شروع شد. همان انتظارات معمول را برای خودم تکرار میکردم، اما خیلی زود فهمیدم این تفکر بیش از حد ایدهآلیستی است و نیاز داشتم زبان هنریام را بازبینی کنم.
- اگر بخواهید مسیر کاریتان را در چند مرحله تعریف کنید، این مراحل چه خواهند بود؟
در دوران تحصیلم با ایدهی عکاسی خبری وارد شدم و با دیدگاهی کاملاً متفاوت بیرون آمدم. همین تغییر برایم پرسشبرانگیز بود. میتوان گفت با پایاننامهام اولین قدم را برداشتم. بعد از آن فهمیدم چه مسیری را نمیخواهم ادامه دهم و شروع به سفر کردم. پس از مدتی سفر و ترکیب تجربههای ایران با کارهای جدیدم، بچهدار شدم و مدتی در آتلیه ماندم و به کارهای طبیعت بیجان پرداختم. بعد دوباره به پرسپکتیو برگشتم. در واقع هر مرحله شرایط مرحلهی بعد را در دل خود میپروراند. شاید حالا، بعد از گذر از همهی این مراحل و در فضایی که برای خودم ساخته و برایش تلاش کردهام، به سوژههای شخصیتر نگاه میکنم؛ مانند کتاب تازهام که در آن کوشیدهام چندگانگی فضاهای ذهن و قلب انسان را با عکاسی نشان دهم.
شیرانا شهبازی | جمجمه-(1)-2001 | 1386 | سیپرینت روی آلومینیوم | 90 × 70 سانتیمتر
- شما در مسیر کاریتان از عکاسی به سمت مدیومهای متنوعتری مثل چاپ حرکت کردهاید، چه چیزی باعث شد مرزهای مدیوم را گسترش بدهید؟
خب، این مسیر جالبتری بود. با این حال همیشه برای خودم مرزهایی قائل بودهام. خیلی آسان است از یک عکس، نقاشی یا فیلمی ساخت، اما من میخواستم فضایی ایجاد کنم که مخاطب را وادار کند دوباره به مدیوم عکاسی فکر کند.
- اولین تصویر و ایدهای که جرقهی شکلگیری این نمایشگاه را برای شما رقم زد چه چیزی بود؟
اول از همه، سالها بود که در ایران نمایشگاهی نداشتم و دوست داشتم آثارم را اینجا به نمایش بگذارم؛ انگیزهی اولم همین بود. از طرفی چون کارهایم در ایران چندان شناخته شده نیستند، میخواستم نمایش هم مروری کلی بر آثارم باشد و هم بهطور خاص برای این فضا طراحی شود. تمام کارهایی که در این نمایش میبینید، مجموعهکارهایی هستند که دستکم ده سال پیش شکل گرفتهاند و حالا در این چیدمان تازه کنار هم قرار گرفتهاند.
- در فرآیند ایجاد این نمایشگاه کدام بخش برای شما جذابتر بود؟ تولید کارها یا چیدمان در فضای گالری؟
قطعاً از وقتی به تهران رسیدم، کار کردن با بچههای گالری هیجانانگیزترین بخش بود. مخصوصاً که بعضی از آثار همینجا تولید شدند و از همکاری با همهی کسانی که در پیشبرد کار نقش داشتند واقعاً لذت بردم.
- در استیتمنت نمایش گفتهاید حس تعلقتان کمکم از بین رفته. این تجربه برای شما چه معنایی داشته؟ آیا این حس از زیستن میان دو فرهنگ میآید یا از تجربهی هنری مدام در حال تغییر؟
این استیتمنت بخشی از متنی بلندتر است که در آن خودم را معرفی میکنم و طبیعتاً با بیوگرافیام ارتباط دارد. منظورم این نیست که احساس بیتعلقی داشته باشم، اما نوعی حس تعلق وجود دارد که آنقدر خاص نیست و دسترسی به آن پیچیدهتر است. در واقع، این بازبودن و چندگانگی پاسخها بیشتر به احساسات من مربوط میشود.
- آیا تصویر، رنگ یا متریال خاصی در این نمایشگاه برایتان در مرکزیت قرار دارد؟
نه، اتفاقاً برایم مهم بود که هیچکدام در مرکزیت قرار نگیرد. با وجود محدودیت فضا، زمان و امکانات، میخواستم در این محیط مشخص تنوعی از متریال، ابعاد و قابها ایجاد کنم. حتی با رنگ کردن دیوار و زمین، خود فضای گالری هم وارد نمایش شد.
شیرانا شهبازی | میز | 1402 | لیتوگرافیهای چند رنگ | 40 × 30 سانتیمتر
- در استیتمنت تاکیدی بر ترجمه و زاویه دید وجود داره، نه فقط در زبان بلکه در شیوهی دیدن شما. این ایدهها در این نمایش به چه صورت خودشون رو نشون میدهند؟
برای مثال در مجموعهی لیتوگرافی این نمایش، فرآیند تولید آثار در چند مرحله شکل گرفته. ابتدا در سفری چند عکس ساده گرفتم، بعد آنها را چاپ کردم، دوباره با خود به جایی دیگر بردم و از آن چاپها دوباره عکس گرفتم. در نهایت این تصاویر در لیتوگرافی به چاپ تبدیل شدند، چاپی که چهاررنگی معمول نیست بلکه چاپی دوکاناله با رنگهای متنوعتر است. بنابراین این آثار در طول تکرار و بازتولید شکل گرفتهاند و هر مرحله شخصیتی تازه به اثر داده است، تا جایی که جدا کردن مراحل از یکدیگر تقریباً ناممکن است.
- در این مجموعه مرز بین عکاسی، چیدمان و معماری خیلی کمرنگ شده است. این سه حوزه در این نمایشگاه چطور باهم گفتگو میکنند؟
در حقیقت، فقط این سه حوزه نیستند؛ حضور تماشاگر هم عنصر مهمی است. برایم مهم است که مخاطب چطور وارد فضا میشود و چگونه در آن حرکت میکند. همیشه او را بخشی از نمایش میدانم؛ بدون تماشاگر، این نمایش معنای کاملی ندارد. از سوی دیگر، خود فضای نمایشگاه نیز ویژگیهایی دارد که گاهی نادیده گرفته میشود، اما من دوست دارم فضا هم بخشی از اثر باشد.
- همیشه بین انتزاع و بازنمایی حرکت میکنید. در این نمایشگاه این تنشها کجاها براتون پررنگتر و معنادارتر شده؟
شاید ساده باشد که دربارهی این آثار بگوییم انتزاعیاند، اما اگر دقت کنیم، همهشان از عکسهای آنالوگ شروع شدهاند؛ از صحنههایی واقعی که از آنها عکاسی کردهام. بازگشت به آن نقطهی اولیه، گفتوگو دربارهی مدیوم عکاسی را جالبتر میکند.
- فضای گالری امکان هویت شخصی خود را دارد. معماری این فضا چطور روی نحوهی چیدمان یا شکل نهایی آثار تاثیر گذاشت؟
در ابتدا بنیاد بایگان که در طبقهی بالای گالری امکان قرار دارد، زمینهی آشنایی من و تیم گالری را فراهم کرد. بعد خود فضا و بازیهای خاص آن برایم بسیار الهامبخش بود و تصمیم گرفتم نمایش را در همین مکان برگزار کنم.
- شما سالها در صحنهی بینالمللی فعالیت کردهاید، آیا این بازگشت به برگزاری نمایش در ایران براتون نوعی بازخوانی حافظه بود؟
نه، من همیشه در رفتوآمد به ایران بودهام. فقط زندگیام در دورهای ریتم خاصی داشت که فرصت بعضی کارها را از من میگرفت. دو فرزند کوچک داشتم که حالا بزرگتر شدهاند. از سوی دیگر، در این سالها فضای هنری ایران هم بسیار تغییر کرده است. در این بیست سال همهچیز عوض شده و حالا برای فعالیتهای داخل ایران احترام ویژهای قائلم. به همین دلیل در این مقطع برایم مهم بود که نمایشگاهی در ایران داشته باشم.
شیرانا شهبازی | پارکینگ و نخل | 1399 | سیپرینت | 90 × 70 سانتیمتر
- شما با متریالهای مختلفی کار میکنید، از سرامیک و پارچه تا آلومینیوم و رنگدانه، چه چیزی باعث شد در این مجموعه به سراغ متریالهایی بروید که در اینجا میبینیم؟
انتخاب متریالها بر پایهی چند عامل بود. میخواستم آثاری هم در ابعاد کوچک و هم در ابعاد بزرگ به نمایش بگذارم و از طیف گستردهای از چاپها استفاده کنم؛ از چاپهای سیلک ساده تا چاپهای پیچیدهتر. در انتخاب قابها هم دقت زیادی شد تا بتوانیم این بازی متریالها را بهخوبی نشان دهیم.
۲۸ مهر ۱۴۰۴، گالری امکان، تهران، ایران