اسم گذاشتن های بیهوده
16 آذر 1400وقتی از نسلبندی حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟
نوشتهی بهرامدبیری | شهروند امروز | مرداد 1390
آفتی که این روزها دنیای نقاشی ما را دربرگرفته، از همین نامگذاریها میآید. همین اسم گذاشتنهای بیهوده و طبقهبندی است که سبب سردرگمی میشود. این طبقهبندیها و قرار دادن تابلویی از هر هنرمند در کنار هنرمندی دیگر، به خودی خود نکته منفی را در بطناش ندارد، اما همین که کار به نامگذاری و تقسیمبندی و از گذشته تا فردا کردن میرسد، همهچیز خراب میشود. چنین طبقهبندیهایی برای شناخت هنرمند و شناخت اثر او هیچ کمکی به مخاطب نمیکند. برای نمونه بهمن محصص یک دورهای آبستره کار کرده و یک دورهای نقاشی فیگوراتیو، چطور میخواهیم او را در یک طبقهبندی بگنجانیم و مخاطب را به اشتباه نیندازیم؟ بدون ذرهای تردید میگویم اصلا همه این نامگذاریها و طبقهبندیها در دنیای هنر بیمعناست. البته ممکن است چنین تقسیمبندیهایی برای یک تاریخنگار هنر و برای شناخت اثر و دورههای کاری او کارگشا باشد. اما اینکه بگوییم شما به تماشای تابلوهایی از سه نسل آمدهاید و دیروز و امروز و فردای نقاشی ایرانی را یکجا خواهید دید، از آن شوخیهای بیمزه گالریدارهاست.
اصلا این اصطلاح هنرمند پیشکسوت از کجا آمده، بیشتر از هر چیزی توهینآمیز است. متأسفانه گالریدارها و مطبوعاتیها هم کم از این اصطلاح استفاده نمیکنند. مگر درباره ورزش باستانی و کشتی حرف میزنیم؟ خب یا هنرمند هستی یا نیستی و اگر هنرمندی که خود به خود پیشی. شاید همین نامگذاری و طبقهبندی دلیل اصلی این باشد که رغبتی برای روانه شدن به این گالری این روزها ندارم، حتی نمیدانم کدام تابلوهای من در این نمایشگاه هستند و کدام کلکسیونری آوردهشان. با خودم میگویم خب اگر ماجرای نسلبندی است که سیزده، چهارده سالهها را هم خبر میکردند تا بیایند و به قول خودشان کنار دست پیشکسوتترها تابلوهایشان را نمایش بدهند. نمایش یک تصویر تکهپاره و نخ تسبیح زمان را برای پیدا کردن بهانه در نظر گرفتن تنها هنرمند را منحرف میکند و بس.
وقتی از هانیبالالخاص یا بهمن محصص حرف میزنیم، ماجرای یک نسل و یک برهه از تاریخ مطرح نیست، بلکه سخن از دنیایی از خلاقیت است و دنیایی که یک هنرمند خلق میکند. اینجا اشاره کردن به سن و انتخاب رئیس سنی کمکی نمیکند، یک اثر یا قابل دیدن است و حرفی برای گفتن دارد یا اینکه حرفی ندارد و حالا چه فرقی میکند مال کدام دوره از روزگار باشد.
شاید اگر یک روزی ما هم به ادبیاتی مختص نقاشی و هنر بصری برسیم دیگر موقع حرف زدن از هنر فقط سؤتفاهم ایجاد نکنیم. اینکه بتوان در چیدمان آثار هنری در کنار هم مخاطب را دچار یک مکاشفه کرد، اوجی است که باید امیدوار بود یک روز به آن برسیم. اما حالا فقط مشتی واژه مدام پرتاب میشوند، هر کلمهای که در تئوری هنر به گوشمان خورده از پستمدرن تا هرمنوتیک و هر آنچه در این فاصله آمده را تکرار میکنیم، از نسلبندیها حرف میزنیم، بیآنکه ببینیم آیا این تعریفها در حافظه تاریخی ما معنا پیدا میکند یا نه.
هانیبال الخاص | بدون عنوان | 1381 | میکسمدیا روی مقوا | 30 × 42 سانتیمتر