جبروت ماضی
علاقه ام به تاریخ در معنای عام آن، یا همان رجوع به گذشته و جذابیت آنچه زمان را از سر گذرانده چه به شکل تاریخ شفاهی یا مکتوب، همیشه برایم راهگشا و محرک بوده است.
این مجموعه از همین علاقه آغاز شد. به این شکل که حضور «حوض» در برخی روایات تاریخی توجهام را جلب کرد، به ویژه این 5مورد:
1- شاه عباس دوم به فواره و آتشبازی میل فراوان داشت و برای تفریح به کنار حوض عمارت نمکدان مینشست، فواره های سراسری حوض و عمارت را بازمی کردند و آنسوی حوض آتشبازی برپا می شد. (سفرنامه ی شاردن، کتاب اصفهان)
2- قائم مقام فراهانی در روزهای منتهی به قتلش در حوضخانه ی کاخ نگارستان محبوس بود.
3- ناصرالدین شاه برای مثال در دوشان تپه دستور ساخت حوض و فواره داده بود و بر ساخت و کیفیت آن حساسیت به خرج میداد. این تمایل به ساخت حوض های بزرگ و با شکوه در شرح ساخت دیگر بناهای عهد ناصری هم مشهود است. (روزنامه ی خاطرات ناصرالدین شاه) و(یادداشتهایی از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه، دوستعلی معیرالممالک)///
4- روایت است که مظفرالدین شاه در حوض عمارت حوضخانه دو ماهی سیاه و قرمز بزرگ داشت که با حرکت آنها به هنگام ورود شاه تفأل روزانه میزد، اگر ماهیها به طرف شاه می آمدند آن روز میمون بود و اگر نمی آمدند نحس! تا آنجا که شایع است مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را با تفأل به ماهی آن حوض توشیح کرد. (طهران قدیم، جعفر شهری)
5- در زمان پادشاهی محمدرضا پهلوی، فرمانده هان گارد جاویدان گزارش روزانه ی خود را پیش از ورود شاه به دفترش، لب حوض کاخ مرمر به او می دادند. (تاریخ شفاهی هاروارد، یزدان نویسی)
به این شکل حوض در قدم نخست این مجموعه سوژه ی مشخص کارهایم شد. رفته رفته و با غور کردن در محتوی معنایی و ساختاری حوض متوجه سه مورد شدم:
1- حوضی که فواره اش باز است دچار چرخه ی تکراریست که اگر چه زیبا اما سراسر پوچیست! و یادآور «ما» شد برایم.
2- حوضی که فواره اش خاموش است، حتی دچار همان چرخه ی تکرار هم نیست، و هم تراز است با انفعال که باز یادآور «ما» شد برایم.
3- جلوه گری روشهایی که برای دیرتر گندیدن آب حوض، خاصه در باغها ابداع شده و همینطور جدا نشدنی بودن حوض از باغ من را مجذوب موضوعی بزرگتر کرد. باغ ایرانی. علاوه بر حوض تمرکزم به طرف باغ ایرانی هم رفت، موضوعیت باغ در این سرزمین چند وجه اعجابانگیز دارد، اول آنکه قدمت آن به5هزار سال میرسد، دوم آنکه اکثر نقاط ایران خشک است! با اینهمه ساخت و نگهداری باغها به بهترین نحو همیشه پایدار بوده است، سوم آنجاست که باغ ایرانی(پس از اسلام) شبیه به بهشت است، اینکه توصیفات بهشت در متون مذهبی متاثر از این باغها بوده یا نه اصلن مهم نیست، مهم آن است که سلاطین به عنوان سایه ی خدا بر زمین مایل بوده اند که یک بهشت کوچک هم داشته باشند. و نکته ی آخر از باب باغ این جذابیت است که با گذشت زمان این بهشت فقط در اختیار شاهان نماند، هرچند شکل آن به لحاظ معماری نزول کرد اما صاحبان باغ دیگر الزام منسبی نداشتند و ندارند.
در این پرداختن به باغ با اشاره و تمرکز بیشتر بر حوض؛ کوشکها و عمارتها را حذف کرده ام تا باغ حاکم بر تصاویر باشد. هرچند در اساس هر اثر را متاثر از عمارت، کاخ، میدان و به طور کلی جایی کشیده ام که شانه به حوادث، وقایع یا شخصیتهایی از تاریخ سیاسی اجتماعی ایران می ساید.
درون مایه ی نقاشیها به این صورت شکل گرفت.
ساله شریفی