مصطفی امامی
31 مرداد تا 14 شهريور 1404
بیانیهی نمایش:
نقاشىهاى مصطفى امامى در لحظهاى زاده مى شوند كه تصوير هنوز در حال جستن شكل خويش است؛ جايى كه نشانهها تن به بازشناسى ندادهاند و معنا، در وضعيتى معلق، حضورى سيال و زنده دارد. اين موقعيت، نه گذرگاهى رو به پايان، بلكه صحنه اصلى رخداد است؛ جايى كه تصوير، به جاى رسيدن به قطعيت، در «بودن در آستانه» مكث مىكند و آن لحظه را به بطن اثر مىكشاند.
هر بوم، ساحتى خودآيين مىآفريند كه در آن، شكل و بىشكل در همزيستىاى سيال به گفتوگو مىنشينند.
اين گفتوگو، امكان تثبيت معنا را به تأخير مى اندازد و نگاه را به تجربهى فرآيند شكلگيرى فرا مىخواند. در اينجا، ديدن يک لحظه ايستا نيست، بلكه فرآيندى زنده است كه با هر نگاه تازه، دگرگون مىشود.
فضاى ديدارى اين نقاشیها، نه بازنماى جهان بيرونى، كه عرصه رويدادهايىست كه معنا و مقصدشان درون خود اثر شكل مىگيرد. در اينجا، هيج ارجاعى براى تكميل تجربه لازم نيست؛ آنچه روى بوم جارى است، به مثابه يک نظام مستقل عمل مىكند.
معنا، نه از پيوند با روايت يا نماد بيرونى، بلكه از دل كشاكش عناصر بصرى و زمانمندی نگاه بر مىخيزد. اين خودآيينى، نقاشى را از نقش صرفاً تصويرى رها كرده و آن را به فضايى بدل مىسازد كه نگاه مىتواند در آن سكونت كند و با ريتمهاى تغييرش همنفس شود.
اين مجموعه، تماشاگر را به مكث در لحظهاى دعوت مى كند كه تصوير هنوز «نيست» وهمزمان «در حال شدن» است. در اين بودن در آستانه، حضور نه يک نتيجه نهايى، كه تجربهاى زنده و گشوده است - تجربهاى كه تنها در همان لحظه شكلگيرى ممكن مى شود؛ جايى كه امكانها بىآنكه به انتخاب قطعى فروكاسته شوند، باقى مىمانند.