"یک نفر گفته که برشت دوست داشت همه یک جور فکر کنند. من هم همین را میخواهم، اما برشت میخواست این ایده را به وسیلهی کمونیسم عملی کند. روسیه همین کار را با حکومتش انجام میدهد. اما در اینجا (امریکا) این کار به خودی خود انجام میشود. بدون آنکه حکومت سختگیری در میان باشد. پس اگر بدون تلاش این کار پیش میرود، چرا نشود بدون کمونیسم آن را پیش برد؟ همه هم شکل شده اند، مثل هم رفتار میکنند و ما هر روز بیش از پیش شبیه هم میشویم"
اندی وارهول. ///
مجموعهی کوکاکولاها نشان دهندهی این است که (در بعضی موارد) همهی ما یک جور مصرف میکنیم، چه تحصیل کرده باشیم چه کم سواد، چه ثروتمند باشیم و چه فقیر، ما مصرف میکنیم تا موجودیت خود را بیابیم بیآنکه بدانیم حقیقت وجود ما و نیازهای حقیقی ما چیست و این سببِ وجودِ جامعهای است این چنین از خود بیگانه (هربرت مارکوزه). طبق نظر مارکوزه شاید بتوان گزارهی “من کوکاکولا مصرف میکنم، همانطور که تو مصرف میکنی” را اینطور تغییر داد: “کوکاکولا من و تو و همه را مصرف میکند”. مایی که فکر میکنیم اگر یک جور مصرف کنیم، پس حتماً به گروه بزرگتری از افراد همشکل خودمان تعلق داریم و احتمالاً این به ما آرامش بیشتری میدهد. آرامشی کاذب، از احساسی کاذب، از همشکلیای که نه میتواند وجود داشته باشد و نه وجود داشتنش آرامش و امنیتی در پی خواهد داشت.
فاران پیرجمالی