در آثار اولدوز نبیزاده بازی و اتفاق از نقش مهمی برخوردار است و به این علت هنرمند با قالبهای تخریب شده و ناکارآمد به خلق اثر هنری میپردازد، او با دستمایه قراردادن مفهوم بازسازی و ساخت اثر هنری اشیایی که در زندگی انسان امروز نقشی کاربردی داشته را در پروسه کاری خود به اثر هنری، غیر کاربردی و ناخوانا تبدیل کرده است. این آثار به اتفاقهایی که هنرمند موجب بروزشان میشود وابستهاند، تداعیگر و تأویلگر چیزی در ذهن آدمی نیستند و همین نکته به آنها ابهام بخشیده است و مخاطب را با حسی ناآشنا و سردرگم رها میکنند. درعینحال زمانیکه مخاطب در جهت کشف بیشتر فرمها نگاه میکند، میتوانند هزاران فرم آشنا و روزمره را در آنها بازشناسد. بازی، بازیافت و انباشتی که در پروسهی تولید آثار استفاده میکند و فرایند کار را به سمت صنعتی و کارخانهای شدن پیش میبرند. نبیزاده از اصول رایج و قواعد از پیشساخته تخطی و آگاهانه در جهت معیوب سازی زیباییشناسی حرکت میکند. فرمهایی ناهماهنگ و نامتقارن که نظم ساختاری یک قالب سنتی را در هم میشکنند. هنرمند باتجربهگری و بداهگی خاص خودش به واسازی فرم، ماده و بافت و رنگ پرداخته است. این آثار همزمان که هر رابطهای را با گذشته قطع میکند به این رابطه اشارههایی نیز دارد. همهی احجام درون یک حجم جمع شدهاند و ناقص بودن آنها باعث بروز نوعی ناشناختگی و تعریف ناپذیری میشود. ///
هنرمند در مجموعهی «خلقالساعه» به واسطهی سرامیک فرمهایی ناشناخته با بافت زبر و رنگهایی مات و لکههایی از سیاهی ساخته است. این آثار با ترکیب دو تکنیک سرامیکسازی ساخته شدهاند و هر اثر سه مرحله تا نهایی شدن طی کرده است. در ابتدا کارها بهوسیله گل ساخته میشوند و هنرمند آنها را درون کوره میپزد، سپس آنها را رنگکرده و برای بار دوم میپزد، و در انتها احجام را درون روزنامههایی بستهبندی میکند و بهواسطه کربن حاصله از سوختن کاغذها لکههای سیاهی روی آثار به وجود میآورند. پایه و بستر این آثار قالبهای گچ دورریز و غیرقابلاستفاده است، هنرمند آنها را از کارگاههای مختلف ساخت اشیا کاربردی سرامیکی مانند ظروف، مجسمههای تزیینی و غیره یافته و با کنار هم قراردادن آنها آثارش را میسازد. او با این کار نظم، قانون و کاربرد این اشیا را در هم میشکند و با تغییر کاربری دادن ابزارهایی بیاستفاده که روزی برای ساختن اشیایی به کار رفتهاند احجامی با فرمی ناشناخته تولید میکند.