اندی وارهول در سال 1967 و در مصاحبه ای به «گرچن بِرگ» گفت: «اگر میخواهید اندی وارهول را کامل بشناسید فقط به سطح نقاشیهایم، فیلمهایم و خودم نگاه کنید، من را همانجا مییابید. هیچ چیزی پشتاش وجود ندارد.» ظاهراً او توصیهی منتقد سرشناس زمان »هنری گلدزاهلر» را بسیار جدی گرفت زمانی که به وارهول گفت بهتر است برای موفقیت در فروش آثارش و دست به سر کردن منتقدان، پرسونایی برای خود خلق کند.///
«پرسونا» در کلام ساده چهرهای است اجتماعی که فرد به جهان بیرون عرضه میکند. هویتی برساخته است که خود واقعی را پنهان میکند، ماسکی که می تواند نمودی ظاهری یا رفتاری داشته باشد و این نمود نمایندهی حضور و وجود فرد میشود. بیدلیل نیست که بیوگرافی نویسی درباره وارهول کاری است دشوار، جایی که فرد مورد مطالعه باید منبع موثق گفتار و رفتار باشد همه چیز ساختگی است و هیچ چیز قابل استناد نیست. همه چیز توسط او با وسواس و موشکافی انتخاب و کنار هم چیده شده و هیچ چیز کم اهمیت و کوچک پنداشته نشده تا پرسونایش یا بهتر است بگوییم پرسوناهایش باورپذیر باشد. او نزد هر گروهی پرسونایی دارد، وارهول حلقهی دوستان، وارهول منتقدان، وارهول مخاطبان، وارهول ما و وارهول آنها. در همان مصاحبه با «گرچن برگ» وارهول میگوید: «من ترجیح میدهم یک راز باقی بمانم. هیچ وقت دوست نداشتم درباره گذشتهام چیزی بگویم و به هر حال هر بار هم از من سوالی شده یک دروغی ساخته و گفتهام.»
درک اهمیت پرسونا در زندگی وارهول کلید شناخت اوست. این پرسونای وارهول است که برای ما آشناست و نه اندی وارهول آنچنان که بود.
برای ترسیم چهرهی واقعی پشت این پرسونا دستمان چندان باز نیست. شاید زیر و رو کردن یادداشتهای بیشمارش، مصاحبه با دوستان بسیارش و بررسی محتویات اتاقهای انبار مانندش – که هر چیز را میشد در آن یافت- و تحلیل آثار پر تعدادش راهگشا باشد. بررسی کودکی، تحصیلات و روند آموزشیاش هم بیتردید مفید خواهد بود. اما برای مخاطب آثار وارهول در این گوشهی جهان این همه مقدور نیست و همراه با اطلاعات منتشر شدهی در دسترس، عملیترین راه همان خوانش دگرگون آثارش است.
در این راه میشد به بررسی ساختاری آثار پرداخت و رواند تکوین نگاه وارهول را در همین تعداد آثار اندک جستجو کرد چنانکه پیشتر بارها چنین شده است. میشد وارهول را در بستر تاریخ هنر بررسی کرد و جایگاهش را متمایز کرد گو اینکه متمایز هست و میشد بسیاری کارهای دیگر کرد. اما واقعیت این است که یک بار باید این ماسک چرک و چروک را از چهرهی وارهول برداریم تا تمام «میشدها» هم معنای تازه ای پیدا کنند. «چرک و چروک»، چرا که غبار سالها بر آن نشسته است و از فرط دستاندازی حتی پرسونایی قابل بازشناسی نیست. ترکیبی است از واقعیت و خیال، تجمیع تک تک وارهولهای ما است و در این جغرافیا، آمیخته به افسانههایی برآمده از فرهنگ بومی.
نمایش «پرسونا»، مجموعهی آثار اندی وارهول، در موزهی هنرهای معاصر تهران فرصتی است تا با نگاهی متفاوت به آثارش، لایه به لایه، حجاب سالیان از چهرهی او زدوده شود. چهرهی هنرمندی پیشرو که به غایت تجسم بازتاب اندیشههای «ژوزف بویز» دربارهی «مجسمهسازی اجتماعی» بود. تفکری که در آن زندگی هنرمند اثر هنری او است و تجربهی زیستهی هنرمند مرز بین اثر هنری و زندگی را از میان میبرد. تلاش وارهول برای بازساخت هربارهی پرسونای خود، زندگی و یگانه اثر او شد که به تناوب در آثارش نمود پیدا کردند. آثار وارهول بازتولید متکثر پرسونای وارهولاند.
نمایشگاهگردان:
امیر راد