این که بشر چگونه و از چه زمانی مُسلح به زبان شد به قطعیت معلوم نیست.///
هرچه هست اما این زبان بود که دیوارهای فردیتِ انسانِ بَدوی را فروریخت و جامعهساز شد.
با تشکل یافتن جوامع انسانی، خط، مولودِ زبان شد، و هرچه زمان گذشت از تصویر به کلمه میل کرد و دوباره به تصویر بازگشت. اینگونه و از آنپس زندگی در پیوند با زمان تحول یافت و با کلمه و تصویر معنا گرفت. تمدن بشری از دل زمان برآمد و برای انسان معاصر هویتی متکثر ساخت. حالا هر قوم و قبیلهای، با هر تیره و زبان و ایده و عقیدهای، در هر جغرافیایی از این پهنهی خاکی، هویتی انحصاری دارد که ساختمان آن بر لایههایی تاریخی بنا شده. سازهای مرکب و پیچیده که مصالحش از ایده، افسانه، خاطره، تجربه، رویا، معماری، هنر، تصویر و کلمه است.
حالا مساله اینجاست:
انباشته شدن و در همآمیختگی تجربههای تاریخی، و برهمکُنشِ تصاویر و متون لایه لایهی معاصر و باستانی، در ذهن جمعی انسان امروزی، سازندهی چه جنس هویتیست؟ چرا کیفیت زیستن در همهجا یکسان نیست؟ و اگر گذشت زمان یعنی زندگی، چگونه است که از لایههای تاریخی، در گوشههایی از این جهان، فقط بوی مُردگی میآید؟
امینحقره