icon2
اتصال اینترنت خود را بررسی کنید.
محمودخان - نمایشگاه فردی

21 خرداد تا 20 تير 1404

بیانیه‌ی نمایش:

الاغ‌های محمودخان بر این زمین گام برمی‌دارند؛ گویی فریادهایی عینی و گویا هستند از رنج، شجاعت، و شیوه‌ای برای تاب‌آوردن در برابر خشونت و بی‌عدالتی.

هرچند رنگ‌های درخشان و نمایشی آثار او در نگاه نخست، پرده‌ای از زیبایی پیش چشم می‌کشند، اما در پس آن‌ها، حکایتی نهفته است از ناکامی، زخم، بی‌عدالتی و دلخوری‌های عمیق. با این‌حال، این الاغ‌ها وقار و نیرویی دارند که از زمان عبور می‌کند؛ حضوری ماندگار و پرقدرت.

اما تنها راویان این هنرمند ایرانی الاغ‌ها نیستند. در آثارش، درختی بارها ظاهر می‌شود—هر بار متفاوت، اما با نقشی مشابه—که در دگرگونی‌های پیاپی خود خانواده‌ای از پرندگان را به تصویر می‌کشد: در نبردی بی‌پایان برای بقا، پناه‌جستن، غذا دادن به جوجه‌ها، و مقابله با مارهای پیچان و خزنده.///

پرندگان مارها را می‌خورند، و مارها نیز پرندگان را می‌بلعند. این ترکیب‌های تند و خشن، آینه‌ی اضطراب‌های پنهان و شکنندگی روزمرگی‌های ما هستند. گاه، این پرندگان از بالا با الاغ‌ها تعامل می‌کنند. و در مجموع، احساسی زنده از یک زیست جمعی خانوادگی در دل این تصاویر می‌تپد.

محمود زاهدی (محمودخان) در سال ۱۹۴۷ به دنیا آمد. او تا سال ۲۰۰۰ معلم دبستان بود؛ تا اینکه به‌دلیل آسیب نخاعی ناچار به بازنشستگی شد. متأسفانه عمل جراحی‌اش موفق نبود و از آن پس تا پایان عمر به صندلی چرخ‌دار وابسته ماند.

او از سال ۲۰۱۶ به‌طور روزانه نقاشی کشیدن را آغاز کرد. خلق اثر برایش راهی بود برای تأمل در جهان؛ فرصتی برای غرق‌شدن در مشاهده‌ی زندگی پیرامون. جانوران را همچون استعاره‌هایی می‌دید از بی‌قراری‌ها و گرفتاری‌های انسان، و بیش از همه با الاغ‌ها همذات‌پنداری می‌کرد—آن‌ها را ساکنان فرودست جهان حیوانات می‌دانست، با آنکه به قدرت جنسی و اندام نیرومند شهرت دارند.

به‌زعم او، جهانی که از الاغ بهره‌اش را برد، بی‌توجه به مردانگی و استقامت حیوان، رهایش می‌کند تا در گوشه‌ای خاموش و فراموش‌شده گم شود. در این طراحی‌ها، ناراحتی محمودخان از وضعیت جسمی خودش نیز به‌روشنی بازتاب یافته است.

الاغ، برای او نماد انسان عادی بود؛ پا در زمین، دور از شلوغی آشیانه‌های درختی، اما گرفتار همان دشمنان و همان تلاش بی‌پایان برای غذا، بقا، و امنیت، درست مانند پرندگان.

اما پاسخ محمودخان به این شرایط، نه اندوه و تسلیم، که رنگ بود: رنگ‌هایی پرقدرت، زیبا و درخشان، که به جانورانش نیرویی درونی و بیرونی می‌بخشیدند برای ادامه‌ی زیستن. داستانی که روایت می‌کرد، عمیقاً شخصی بود؛ و در نهایت، از خلال خط و رنگ، قصه‌ای از بقا.

همین جنبه‌ی شخصی و صادقانه‌ی روایت‌گری است که آثار او را به «هنر بروت» نزدیک می‌کند. او در حال پالایش درونی خویش بود. نقش راوی را پذیرفته بود، و زمانی که در سال ۲۰۲۳ چشم از جهان فروبست—در اوج توان و خلاقیتش—خانواده‌اش او را بر فراز تپه‌ای در گیلان به خاک سپردند.

bktop