ابوالحسن محمدرضایی
13 مرداد تا 3 شهريور 1402
بیانیهی نمایش:
تابلوهای «ابوالحسن محمد رضایی»، تماشای یک «هالۀ انبوه» است.
تماشای آنکه درختانِ ایستاده در افق، از آستانِ دیرینگی میگذرند. درختان در هالۀ انبوه.
نگارههایی درخشان است در هزارۀ انبوهِ فَلسهای خشک که «بندر» را سوسو میزنند.///
●
انبوهِ درنگِ نقّاش، جابهجا پراکنده است و آنچه فرومیچکد، آبی است آبیِ منکسر در مرداب.
از آب تا رنگ، نگارههایی است به درخشش و تابش، و میبینی که چگونه سایه را گسترانیده است، از رنگ تا آب.
تودهابری با کمی مویرگ سیاه انبوه درختانِ ناموزون، خانهها؛ با بامهای دارچین و دیوارهای صدف
و دیدنِ آنکه رنگها پایانناپذیرند و انزلی؛ که از لبۀ پرتوهای صبحگاهی زَرریز است.
ماهیانِ خاکستری ناپیدا در متنِ آبی، بر گُسترِ ابریشمِ مِه، و مرداب با ترانگیِ نیزههای طلا؛ دستافشان!
مَدّ سبز است؛ فورانِ نیزار، مَدّ سبز است؛ دَمانِ مرغانِ دریایی، مَدّ سبز است؛ رویداد رنگ.
●
اینجا پگاه روشن است با انبوهی مه؛
«مونه» مهربان است با لختی اندوه؛
گلهای زرد زیبایاند با اندکی هراس،
و این همه «انبوهیِ وضوح» است که چشم را خیره میکند.
●
و همۀ این همههای پراکنده، و همۀ این همههای انبوه
این همه شکستِ آینه
این همه انفجارِ خُرد
جاری است
در سطحِ صیقلِ آرام.
هادی میرزانژاد موحد
مرداد ۱۴۰۲
* این متن، کولاژی از شعر «م. مؤید» را در خود دارد و وامدار اوست.
در این نمایشگاه
ابوالحسن محمدرضایی
ابوالحسن محمدرضایی
ابوالحسن محمدرضایی
ابوالحسن محمدرضایی