«بازی های مفرح»
تاملی بر نقاشی های نوید ظفر
محمد پرویزی
درون مایهی آثار نوید ظفر «به بازی گرفتن» است. به معنی دقیق کلمه به صحنه آوردن «بازی» است. وجه تراژیک و تلخ ماجرای کارش همین تئاتری بودن این بازیهاست. به یک معنا به صحنه آوردن و به بازی گرفتن همه چیز است. به مفهوم واقعی کلمه: «بازی» آن هم تافرط جنون، لت و پار کردن هم دیگر به فجيعترين شكلاش، و یا به بازی گرفتن بچهها تا مرز ممثله شدنشان. به عبارتی: برپاکردن علم شنگهای افسارگسیخته از آدمها یا در اجتماعی از فیگورهای عاطل و باطل و از شکل افتاده، میان چهرههایی شبيه «ماسكرههای» نمایشهای «کمدیا دلارته» با این تفاوت که در صورتشان ماسکی در کار نیست. آنچه آنها را به این ریخت انداخته تماما مسخ شدگیست. آدمهایی بالب و لوچههای آویزان که از ته دل در شنبعترین کارها قهقهه میزنند نه تنها در ملاعام، بلکه در قالب یک کار نمایشی در روی صحنه و دست آخر تماشاگرانی از همین جنس، که بیتفاوت نشسته اند و به بازی بازیگرانی که دستشان به خون آلوده است نگاه میکنند یا میخندند و با شکلک در میآورند.///
این وجوه تئاتری، به خصلتی در نقاشی او نیز بدل شده است. به عبارتی نوید ظفر نه تنها توانسته به عنوان موضوع آنها را دستمایهی کار خود قرار دهد بلکه از ساز و کار نمایشی تئاتر در پیشبرد کارش بهره جسته است. چرا چنین تجربهای از نقاشی را میتوان شکلی از به «صحنه آوردن» دانست؟ با توجه به این که تعریف صحنه تئاتری با اجتماع آدمهای زندهاش معنا میگیرد، غرابت و اهمیت صحنههای نقاشی شده باصحنه تئاتر در کجاست؟ و یا نمایشی شدن نقاشی (در اینجا به چه معناست؟ برای پاسخ به این سوال ها باید دانست که نقاش در گام نخست برای برجسته کردن خصلت نمایشی فجایع، موضوعاتش را تئاتری میکند. به یک معنا او تنها به نمایش گذاشتن و یا به نقاشی کردن از اتفاقهای تلخ قانع نیست، بلکه میکوشد موضوع نقاشیهایش را در حین دیده شدن، نمایشی نگاه دارد. به معنی دقیق کلمه آنها را در گردهماییهای عظیم تماشایی کند در نقاشیهای او هر اتفاقی میان صدهانگاه خیره به نمایش در آمده است بدون هیچ ملاحظهای. بسان تمامی جامعهی امروزی که به گفته «گی دبور» به ویترین و نمایش تبدیل شده است، که او از آن به عنوان «جامعه نمایش» یاد می کرد. عصری که هر چیزی برای نمایشی شدن مصرف میشود، و یا از آنها چیزی جز «بیرون بودگی» و نمایش باقی نمانده است. در نتیجه اینجا هراس انگیزترین کابوسها بواسطهی نقاشی به صحنه راه یافتهاند تا در انظار عمومی نمایشی شوند.کنایهای از بیتفاوتی محض آدمها که حاضرند آسوده در صندلیهای خود نظاره گر فجایع قرن باشند. در گام بعدی کار او تماشایی کردن کل صحنه و تماشاگران برای کسانیست که با فاصله به نقاشیها نگاه میکنند. به عبارتی ما از بیرون به چنین نمایش و اجتماع هول انگیزی در کار او می نگیریم. با این پیش فرض که دیدن به مثابه تماشا کردن از جمله شروط اصلی هر نمایشی است. از نقاشی گرفته تا تئاتر هر دو دیده میشوند، به گفته ژاک رانسير: «دیدن خود نوعی عمل است. تماشاگر مشاهده میکند، انتخاب میکند، مقایسه میکند و تفسیر میکند. او آنچه را که میبیند به انبوهی از چیزها که بر صحنههای دیگر و در مکانهای دیگر دیده است وصل میکند. او اجرا را به شیوهی خاص خود از نو شکل میدهد و بدین سان در آن مشارکت میکند.» این شاخصه، خصلت هرنوع دیدنی است در تمامی ابعادش پیشنهاد نقاش، دیدن این بازی های مفرح»! از درون قاب نقاشی است. ساده تر شاید کارش فاصله گذاری بین دو شکل از دیدن است. ایجاد منطقه ای حدفاصل نمودی از آدمها به عنوان تماشاگران صحنه در درون نقاشی) و ماکه بیرون آن ایستادهایم و به صحنه مینگریم. منطقهای مرزی برای به عمل درآوردن کنش دیدن و یا به جریان انداختن ادراک تماشاگر، جایی که به گفته رانسير: «هیچکس مالک آن نیست و معنای آن در تملک هیچ کس نیست. اما در حد و فاصل آن دو اثر و تماشاگرا به حیات خود ادامه میدهد» آنجاست که مارها میشویم و یا به بازی گرفته میشویم، و یاخود را به بازی در می آوریم، رانسیر این تماشاگر را «تماشاگر رهایی یافته» مینامند؛ «رهایی تماشاگر عبارت از همین قدرت پیوستن و گسستن است به عبارت دیگر، رهایی هر یک از ما در مقام تماشاگر. تماشاگر بودن به معنای وضعیتی انفعالی نیست که باید تبدیل به فعالیت شود تماشاگری موقعیت به هنجار ماست..... در این مواجهه است که او داستانش را میسازد و هر تماشاگری پیشاپیش در داستان خودش یک بازیگر است؛ و هر بازیگری، هر مرد عمل یا کنشگری، تماشاگر همان داستان است «رهایی» همین است: برهم زدن مرز میان کسانی که عمل میکنند و کسانی که نگاه میکنند میان افراد و اعضای یک بدنهی جمعی»... میان کسی که در این نقاشیها با شقاوت تمام هم نوع خود را سلاخی میکند و شاید با یکی از ما که اکنون نظارهگر آنیم. و یا برهم زدن جای هم نوعی از ما، باجای تماشاگری در آنجا که نشسته و به هر زخمی از ما میخندد...
-------------
پی نوشت: - «بازی های مفرح»: اشاره به مفهوم بازی در فضای رعب آور و خشن فیلم
بازیهای مفرح» میشاییل هانکه (207) - نگاه کنید به: «تماشاگر رهایی یافته» نوشتهی ژاک رانسير، ترجمهی صالح نجفی، مهدی امیرخانلو (در جلد دوم: بوطیقای صحنه - مقالاتی در مطالعات تئاتر) گردآورنده و ویراستار: على تدین کمدیا دلارته»: سنتی از نمایش مردمی که حدودا از اوایل قرن شانزدهم در ایتالیا زاده شد. - «ماسکره»: در کمدیا دلارته، به معنی ماسک و هم به معنی تیپها و شخصیتهای این نمایش است.