قصه گو جهان پرداز است و جهانش, سرزمینی است وهم زده مملو از تجسم ترس های زنده, نگرانی های مدام و خواب های شهدآگین و شرنگ آلوده و یا موطنی آرمانی از دنیایی مطلوب. تشکلی زمان مند از رخدادهای متوالی که از "زمان قبل" به "زمان بعد" در گذرند. این جریان, درست پس از مواجهه با مخاطب به چرخشی مبتلا می شود که شاید بتوان آن را به گونه ای "تثلیث" بی شباهت ندانست, "تثلیث قصه گو-قصه -مخاطب". در واقع قصه پس از روایت شدن – در اینجا روایت تصویری- به مقصد نهایی روکرده و مخاطب خوانش خود را از این امر تفسیرمند آغاز می کند. او خود را در مقابل جهانی پر از تکاپو و حرکت می بیند که به تعبیر و تغییر و تعلیقش وا می دارد. ادراک او از متن تصویری درست همانند ریسمانی است که اشکال, موجودات و اتفاقات خیالی نشسته در متن را به هم متصل کرده تا بدنه ای نو بر مبنای دریافت شخصی خود بنا نهد.
هنرمندان