مریم کوهستانی در مسیر اندیشهورزی و ساخت مجسمههایش همواره در صدد رسیدن به ساختاری پویا و متحرک است و اینبار نیز توانسته تا مناسبات میان ایده و ظرفیتهای اجرایی در کار خود را با رویکرد هنر تعاملی پیوند دهد. اما دلبستگی و وابستگی بیش از حد او به «تن» و نگره فیگوراتیو، روایتی معناگرا و در عین حال انتزاعی را به نمایش میگذارد که میتواند راهبردی زیباییشناسانه و عمیق به اندیشهورزی هنرمند در این سری از آثارش باشد.
در این مجموعه تاکید کوهستانی بر نوع رابطه خویشتن با خود و دیگری و فقدان مفهوم رابطه در فضایی آکنده از تعلیق است. قطعات مجسمهها اینبار قابلیت جابهجا شدن و دستکاری توسط مخاطب را دارند و هر اثر در چیدمانی متفاوت، کنش معنایی تازهای مییابد. بهواسطه همین تمهید است که او با عبور از دو مفهوم «هویت» و «جنسیت»، اشارهای صریح به جایی نامعلوم اما ژرف در پس ذهن مخاطب دارد؛ تجربهای اشتراکی در زمینه فرم و حرکت که ویژگیهای مدرنیستی مجسمهسازی امروز را به ما یادآوری میکند، هرچند به شدت بیزمان و بیمکان است.///
آشکارگی بیش از حد سوژهها و بازیهای خیالی هنرمند، تاکید بر محتوایی است که از گذشته در مجسمههایش حضور داشته، اما هیچگاه تا این حد صریح نبوده و طرز مواجهه و تلقیاش از این «انسان واژه»های به کمال نرسیده به نوبه خود عميق و دراماتیک است؛ چیزی که به روساخت و معنای مدنظر کوهستانی وسعت میبخشد، انتظام کلی فرم و محتوایی است که نه الزاما از دریچه نقد و نگاهی تکوینی، بلکه در تعاملی حسی و مبتنی بر روایتی شخصی از رابطه هنرمند با تن خود به منصه ظهور میرسد.
کیانوش معتقدی
مهرماه ۱۴۰۰