بدنهای محبوس و نورها و نگاه... ساسان مویدی در مجموعهی «کانونِ اصلاحوتربیت» سوژههای خود را در وضعیتهایی ثبت کرده که «محصوربودن» همهجانبهشان مخاطب را به خود جلب میکند. نوجوانِ بزهکاری که بهواسطهی «جرم» در این زندانِ موقت حبس شدهاند تا «مکافات» بکشند. آیا مکافات ردهی سنی دارد؟ قطعن هیچ عکسی نمیتواند شارحِ ذهنها باشد اما عکسهای مویدی در غیابِ گناه یا جرمِ بهوقوع پیوسته بدنها را بهمثابهِ رسانه قرار میدهند.///
بدنهای نوجوانانی که بودنشان در محیطِ مذکور و بسترِ جغرافیایی خاص علاوه بر کارکردِ تصویری تبدیل به رسانهای میشوند برای تفسیرِ خود از نگاهِ بیننده. ما آنها را نگاه میکنیم که چگونه در نورها، سایهها، اتاقهای بسته، کنارِ یک سالن یا حتا میانِ دیگران سعی میکنند خود را «برجسته» کنند. در نگاهِ نخست همهی آنها شبیه به هم شدهاند. شباهتی که ناشی از میلِ قدرت برای یکساننمایی آنهاست. اما مویدی توانسته این بدنها را هویتمند کند. او برای هر کدام از قابهایاش نور طراحی کرده. و این نورها هستند که بدنها را متولد کردهاند. که انگار «روشنایی شده» و در پناه و حضور این نورهای متفاوت است که ما با «انسانی» روبرو میشویم که توانسته ثبت شود و خود را بنمایاند. ضلعِ سومِ این تثلیث «نگاهها»ست. در تمامِ عکسها سوژههای او در وضعیتی عکاسی شدهاند که به چیزی، گوشهای یا تصویری «نگاه» میکنند. که نگاهکردن خود برآمدن است از میان مُردهگان و اعلامِ زندهبودن. اتمسفرِ خاکستری و حضور پررنگِ دیوارها و سقفها و نردهها و... همراهِ تلاش برای یکساننمایی این نوجوانان با نور، نگاه و بدنمندیشان شکسته شده و مویدی را رستگار کرده است. حبس مترادفی ندارد اما روزنههایی که نگاهها و نورهای محیطی ساختهاند همان روحیست که قرار بوده سرکوب شود. قراربوده به خاطرِ جرم اخته و بهاصطلاح تادیب و یا «اصلاح» شود. مویدی این روح را با تثلیثِ خود از حجمِ خاکستریِ غالب بیرون کشیده و کاری کرده تا «روشنایی شود».
مهدی یزدانی خرّم