27 خرداد تا 10 تير 1401
پروژهی "نقشپرداز" در نظر دارد با توجه به اهمیت پرتره در هنر دیروز و امروز به بررسی اجمالی این موضوع در هنر تجسمی بپردازد. این پروژه در دو بخش " پژوهشی" و "نمایش آثار" ارائه میگردد.
پژوهشگر نمایش: نصیبه حیدری///
واژهی فرانسوی «پرتره» به معنای طرح صورت انسان یا نقاشی چهره است. این واژه نخستین بار در اواسط قرن شانزدهم به همین منظور به کار برده شد. پرترهنگاری عنوانی است که بر این ژانر از نقاشی، و بعدها عکاسی، برگزیده شد و پرترهنگار هنرمند خالق پرتره است. پرتره به عنوان یک ژانر هنری، مانند دیگر ژانرهای سنتی نقاشی، در دوران رنسانس هویتی مستقل یافت و در قرن بیستم به اوج خود رسید.
در زبان فارسی، معادلهای گوناگونی از جمله «صورتگر»، «پرترهساز» و «پرترهنگار» برای واژهی «portraitist» تا کنون به کار برده شده است. اما شاید بهترین معادل برای این واژه «نقشپرداز» است، هنرمندی که نقش چهره را به ثبت میرساند؛ همانطور که در بیتی از «نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم» از نظامی گنجوی این واژه به همین منظور به کار برده شده است. برخی از نسخ قدیمی، شاپور را همان هنرمندی میدانند که چهرهی خسرو پرویز ساسانی را در اقامتگاه شیرین بهتصویر کشید.
بدان گلشن رسید آن نقشپرداز /همان نقش نخستین کرد آغاز
مقالهی «پرتره در نقاشی و عکاسی»
سینتیا فریلند، نویسندهی کتاب پراهمیت «پرترهها و اشخاص»، نشر چشمه
در این مقاله، «پرتره» به عنوان یک فرم فلسفی هنر مورد مداقه قرار میگیرد؛ ژانری در زیباییشناسی که با وجود اهمیت بسیارش در تاریخ هنر، تا حدودی مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفته است. خانم فریلند در مقدمهی کتاب «پرترهها و اشخاص» بیان میکند که «فیلسوفها پرترهها را نادیده گرفتهاند، واقعیتی که به دلایل مختلف برایم تعجبآور است». با وجود دغدغههای فلسفی پشت هر نقش و چهره، جایگاه «نقشپردازی» به عنوان فرمی فلسفی از هنر همچنان بکر و نیازمند واکاوی بیشتر است. پرترهها میکوشند تا موضوعیت را به صورت عینی نمایان سازند و به طور کلی دو هدف را دنبال میکنند؛ نخست، هدفِ وفاداری به موضوع (چهره) و دیگری بیان هنری خلاقانهای از هر چهره. در بخش اول این مقاله، نویسنده با تیپولوژی خود و با تکیه بر آثار رامبرانت، به چهار عنصر متمایز در فهم قدرت تصویر در نمایش یک شخص میپردازد؛ این چهار عنصر عبارتاند از درجهی دقت، گواهی حضور، شاخصههای احساسی و مکاشفهی حالوهوا (اصطلاحی که رولان بارت به کار برده است). در بخش دوم مقاله، این تیپولوژی در نمونههایی از نقاشی و عکاسی پیاده شده تا تفاوت این دو مدیوم هنری را بررسی کند.
اغلب پرتره دو هدف بنیادین دارد که باهم در نزاعاند؛ هدف مکاشفهآمیزی که نیازمند صحت و وفاداری به سوژه است و دیگری هدف خلاقانهی آن. پرسش مهمی که در اینجا مطرح میشود، چگونگی تلفیق این دو هدف در نقاشی و عکاسی است. در باب هدف اول، میتوان پرسید که چطور یک موضوع، یک شخص، میتواند در یک تصویر آشکار شود؟ این نوع پرسش چه مفهومی دارد و چرا برخی تصاویر نسبت به دیگر تصاویر موفقیتآمیزتر به اجرا میرسند؟ برای پاسخ دادن به این پرسشها، در بخش اول مقاله، به تاریخچهای از پرترهنگاری در نقاشی با مطالعهی موردی رامبرانت نگاه مختصری شده است.
در بخش دوم مقاله، نویسنده این تیپولوژی را در نمونههایی از رسانههای گوناگون نقاشی و عکاسی پیاده میکند. با توجه به این دو هدف گسترده و جدالبرانگیز نقشپردازی، چیزی که اهمیت دارد «انتقال موضوع/ چهره» است. با تکیه بر دو هدف اصلی «نقشپردازی»، این مقاله در 9 زیرعنوان این تیپولوژی را بسط میدهد؛ پرتره به عنوان ژانری از هنر، سوبژکتیویته، شباهتها، شواهد حضور، شاخصههای روانشناسانه، روحبخشی به تصویر و در نهایت تفاوت عکاسی و نقاشی از منظر صحت و وفاداری.
هنرمندان
-
- محسن حسین مردی -
- آرزو جباری -
- اکبر نیکانپور -
- حسین مجنی
در این نمایشگاه
آرزو جباری
آرزو جباری
آرزو جباری
اکبر نیکانپور
اکبر نیکانپور
اکبر نیکانپور