یلدا اسکندری
27 خرداد تا 17 تير 1401

استیمنت نمایش :
در زمان استعمار کهن، بردههایی که مدتها در بردهخانههای خوفناک نگهداری میشدند تا به آن خو بگیرند، در پایان باید از دری عبور میکردند. بردهها آن را «در بیبازگشت» مینامیدند، پس از عبور از آن چند لحظهای روی ساحل گرم پا میگذاشتند و به سمت قایقی کشانده میشدند که در آنجا دوباره مچاله شده تا از طریق دریا به سمت مقصدی بیبازگشت برده شوند. دریای بیانتها حدفاصلی است میان آن در بیبازگشت و تصاویری منقطع از رویای جغرافیای توسعهیافته. یلدا اسکندری در چیدمان «دری که از آن باز نخواهی گشت» در فضای پروژههای محسن بازخوانشی از تاریخ تجربهی استعمار و انطباق آن با تجربهی مهاجرت اجباری معاصر ارائه میدهد. امروز اگرچه بردهخانهها به موزههای مردمشناسی و قومنگاری تبدیل شدند، مردمان سرزمینهایی در آستانهی همان در بیبازگشت ایستادهاند تا تن به دریایی دهند که آنسویش همیشه بیگانهاند. دریا در این مسیر نامکانی است که به واسطهی درهم شکستن «خود» و دگرگونی هویت، کمتر فضایی برای ابراز سوژگی و تشکیل خاطرات دارد.///
«دری که از آن باز نخواهی گشت» در چهار فضای پاسیو، اتاق 1، اتاق 2 و اتاق 3 جامپکاتهایی از تجربهی مسیر مهاجرت اجباری به نمایش میگذارد. رویارویی با چیدمان پاسیو، پیشزمینهای اجمالی است از فرآیند مهاجرت و آنچه که از سوژگی مهاجر در مسیر رسوب میکند. در اتاق 1 پرسپکتیوهای فرد از خود درهم میشکند و رابطهی او با خود مختل میشود. در ادامه، در اتاق 2 مخاطب بیشترین حد از عدم تعادل و مفعولیت در نامکان را تجربه میکند. اتاق 3 تصویری خیالی از مقصد را بازنمایی میکند؛ مقصد عموما اگر مکانی آرمانی نباشد، حداقل نوید از رسیدن و پایان سفر میدهد. اما در این فضا همهچیز به شکلی متناقض کنارهم قرار گرفته است و نور، امنیت و گرما، از معانی خود تهی شدهاند. در نهایت، تصویری بزکشده از از دگردیسیای دردناک در پی استعمار نو ارائه میشود. این پروژه تلاشی است برای نمایان ساختن وجوه گمشده در فرایند مهاجرت. قایق در انتها ممکن است هیچگاه به ساحل نرسد و اگر رسید، ممکن است مسافران آن بااینکه قدم بر شنها میگذارند به وطن نرسند.