نگاهی به نمایش یوشا بشیر در مدار موازی
30 آذر 1400«پیوستار نامحدود» عنوان چیدمانی است از نقاشیهای اخیر یوشا بشیر که از تاریخ 16 مهر تا 21 آبان 1400 در مدار موازی به نمایش در آمد. یوشا بشیر متولد سال 1368 در مانیل فیلیپین و فارغالتحصیل کارشناسی گرافیک کامپیوتر و کارشناسی ارشد آموزش هنرهای تجسمی از دانشگاه فرهنگیان است. او پیشتر تجربیاتی در زمینهی مجسمهسازی نیز داشته ولی عموم آثار او را امروز نقاشیهایی تشکیل میدهد که همیشه ردی از منظرهسازی در آنها پیداست. مناظر دیجیتالی پرکار، سطوح متنوع و لبههای سخت و متمایز از هم، گرادیانهای رنگی (gradient color) اشباعشده و میل شدید برای ساختن عمق مجازی، از مهمترین ویژگیهای آثار او است که در ذهن مخاطب باقی میماند. این نمایش متشکل است از سه مجموعهی مرتبط و پیشرونده از آثار بشیر، به نامهای «شکست یک فضا»، «شکست یک شکست» و «فضای دوم/ فضای سوم». بهصورت کلی میتوان درگیری اصلی او در هر سه مجموعه را مسئلهی ترجمهی تصویر دیجیتالی به تصویری فیزیکی، ادراک مخاطب از خود نقاشی و در نهایت مسئلهی مکانمندی نقاشیشده دانست.
هنرمند ایدهی اولیهی کار کردن به این سیاق را عکسهایی میداند که در حین کار با موبایل میگرفته است. او با نگاه کردن به نقاشیها در داخل صفحهی دیجیتالی، شاهد بهوجود آمدن تصویری بدیل نسبتبه خود نقاشیها بوده که برخی از کیفیتهای نقاشی در آن ناپدید میشوند. با نگاه کردن به این عکسها این سؤال برای هنرمند شکل گرفته که بهترین فضای نمایش برای نقاشی کدام است و این در نمایش حاضر نیز از سؤالهای کلیدی و راهبردی او برای روند خلق اثر بوده است. شاید از گذر همین سؤال است که هنرمند به پروسهی خلق تصویر در ساحت دیجیتال میرسد، فضایی ناموجود و البته نامحدود. البته او در واقع فقط پیشطرحهایش را بهصورت دیجیتالی خلق میکند، و روند اصلی کار او مسئلهی ترجمهی این تصاویر دیجیتالی به تصاویری آنالوگ است. همین ترجمهی دیجیتال به آنالوگ، که هنرمند برای رسیدن به آن پیشطرح خود را بر روی بوم میافکند، باعث میشود که همیشه عنصری از این ساحت دیجیتالی، یعنی خود پیکسل در نقاشیهای بشیر بازنمایی شود. او حتی برای تولید خودش نیز از امکانات تکنولوژیک جدید، یعنی پروژکتور، شابلونهای بریدهشده توسط لیزر و ایربراش استفاده میکند.
سوژهی اصلی نقاشیهای او اکثراً مناظری هستند که خصلتی کلاژگونه دارند. کلاژ برای او واسط برقراری نوعی ارتباط میان فضا و محتواست، که این رابطه را میتوان در تمام آثار این مجموعه هم نظاره کرد. در واقع این فضا است که مورد واکاوی قرار میگیرد، چه فضای ناموجود دیجیتالی، چه فضایی که درصدد است با نقاشی آن را بازنمایی کند و چه فضای سهبعدی که خود نقاشی هم بخشی از آن را تشکیل میدهد. در مجموعهی «شکست یک فضا»، ما با این شکست فضا در سطح داخلی خود قاب نقاشی درگیر میشویم. سؤال این است که محدودهی قاب نقاشی کجاست و آن را تا کجا میتوان به قابهای متعدد خرد کرد. انگار مانند بیدار شدن از خوابی در خوابی دیگر، یا در مثالی دیگر، مانند پرسهزنی در اینترنت، که ما دائما از صفحهای به صفحهی دیگر وارد میشویم، هر قاب با ترکیببندی مختص خودش، در قابی دیگر گرفتار است یا سعی دارد محدودهاش را بشکند. با رسیدن به قاب نهایی، یا در واقع همان نقاشی تمامشده، هنرمند چالشی جدید برای خود درست میکند: چگونه میتوان این شیء نقاشیشده را به ورای محدودهی قاب خودش گسترش داد؟
در مجموعهی «شکست یک شکست»، خود قاب پیشتر خردشدهی نقاشی به شکلی خیالپردازانه از قاب بیرون میزند و به فضا یورش میبرد. مانند سکانسی در فیلم «حلقه» اثر هیدئو ناکاتا، که روح سرگردان زن از انتهای تصویر آرامآرام به صفحهی تلویزیون میرسد و از داخل تلویزیون وارد فضای اتاق میشود، ابژههای داخل نقاشیهای این مجموعه نیز میل دارند تا به فضای اطرافشان (البته در محدودهی خود نقاشی) گسترش یابند. گاهی میتوان محدودهی قاب را تشخیص داد و گاهی هم فقط خاطرهای از قاب نقاشی باقی مانده است.
قدم بعدی تجسم رابطهی نقاشی با فضای اطرافش با تمرکز بر وجود یک مخاطب در مقابل آن است که هنرمند آن را در مجموعهی «فضای دوم/ فضای سوم» بازنمایی کرده. این مجموعه متشکل است از دو نقاشی دو-لتی که در دیوار انتهایی گالری قرار دارند. لت اول بازنمایی یک منظرهی دیجیتالی است -که این خود ترجمهی مواجههی هنرمند با طبیعت است- و لت دوم، بازنمایی یک فضای مشابه گالری، که این نقاشی بازنماییشده در آن دوبارهتصویرشده و فیگوری در حال تماشای آن دیده میشود. این نقاشیها را میتوان در واقع تجسمی از فضای نمایش دانست که هنرمند آن را برای خود متصور شده است. در اینجا علاوهبر مکانمندی و بازی با فضا، هنرمند با عنصر زمان نیز درگیر میشود و گویی شبحی از آینده را تصویر میکند.
به نظر میآید آثار یوشا بشیر در هر مرحله میل دارند با وجود روندی رو به جلو، قدمی بهسمت ایدهی ماقبل خود بردارند. مشخص نیست که به پیش میرویم یا به پس، و شاید انتخاب نام «پیوستار نامحدود» به همین نکته اشارهای داشته باشد. کارهای او در واقع مادی ساختن ایدههای ذهنی هستند که نوعی ابهام و خلأ در تمام آنها نمایان است؛ انگار نقاش سعی دارد مخاطب را با وضعیتی ما بین درگیر کند. در کارش نوعی میل به پیشبردی دائمی و در عینحال امتناع از به سرانجام رساندن ایدهها، (با وجود تمایل شدید و وسواسگونهاش به تمام کردن نقاشی) وجود دارد و مخاطب را با این سؤال مواجه می کند که این پیوستار چگونه قرار است امتداد یابد.