نگاهی به نمایش آثار مهدی سحابی در موزهی هنرهای معاصر تهران
20 آبان 1400موزهی هنرهای معاصر تهران با همکاری گالری مژده نمایشی جامع بر مبنای مروری بر آثار و زیست فرهنگی مهدی سحابی را ترتیب داده است.
سحابی در طول ۶۵ سال عمر گرانبهایش از تجربهورزی دست نکشید. ذات جستجوگرش به او اجازهی تکمیل تحصیل را نداد! ابتدا در دانشکدهی هنرهای تزئینی مشغول به تحصیل نقاشی شد و نیمهکاره رهایش کرد. سپس به رم رفت تا سینما بخواند و آنجا هم تاب نیاورد. در همان رم بهسراغ نقاشی رفت و باز هم در میانهی تحصیل ایتالیا را به مقصد فرانسه ترک کرد. پس از بازگشتش به ایران بنا داشت تا در سینما مشغولبه کار شود، اما فعالیتش را با روزنامهنگاری و عکاسی آغاز کرد. آرامآرام و در فرازونشیب انقلاب سحابی از روزنامهنگاری فاصله گرفت و مشغول نقاشی، ترجمه، نوشتن و مجسمهسازی شد.

او با تسلط بر زبانهای فارسی، فرانسه، انگلیسی و ایتالیایی آثار پرشماری را به فارسی و از فارسی به سه زبان دیگر ترجمه کرد. این رویه که از سال 1352 با ترجمهی کتاب «نقاشی دیواری و انقلاب مکزیک» نوشته ماریو دمیکلی آغاز شده بود، رفتهرفته قوت گرفت و در اوج آن ترجمهی درخشان «در جستجوی زمان از دست رفته»، رمان عظیم مارسل پروست قرار دارد. در نمایش «مروری بر آثار مهدی سحابی» دیوارهای سالن ورودی موزهی هنرهای معاصر تهران به آثار ادبی او اختصاص دارد. گزیدهای از ترجمههای سحابی بر دیوار قرار گرفته؛ همچنین تصاویری از جلد کتابهای او و چند دستنوشته که مشاهدهشان بسیار دلنشین است.
در گالریهای شمارهی هفت، هشت و نه موزهی هنرهای معاصر تهران دستاوردهای سحابی در عکاسی، نقاشی و مجسمهسازی ارائه شده است. مهدی سحابیِ عکاس، پویا، خوشقریحه و تیزبین است. در این نمایش با قطعاتی شگفتانگیز از عکسهای سحابی در روزهای انقلاب مواجه میشویم، عکسهایی که زیر عنوان عکس خبری، چیزی بیشتر از خبر را منتقل میکنند.
برای من خوشایندتر آن است که بین نقاشیها و مجسمههای سحابی تفاوت رسانهای قائل نباشم، چرا که او هرجا لازم بداند نقاشیهایش را با حجم درگیر میکند و همینطور حجمهایش را با نقش. اما برای خارج نشدن این شرح مختصر از وضوح، آثار روی دیوار را نقاشی و آثار حجمی را مجسمه مینامم. هرچند تأکید میکنم که از نظر من در آثار سحابی این دو مرزی ندارند. او در نقاشی آزادانهترین وضعیت خودش را تجربه میکند. ماشین قراضهها، فیگورها، سلف پرترهها، دیوارنگارهها، صورتکهای برجسته و... . سحابی هرکدام از این دورهها را با حساسیت ادامه داده تا به نتیجهی مطلوبش برسد. رفتار هنرمند در هر دورهی کاریاش متناسب با آن مجموعه است و اساساً تجربهطلبی سحابی به او اجازهی تکرار خودش را نمیداد.

مهدی سحابی | نمای چیدمان
«ماشین قراضهها» که بعد از هشتسال جنگ ایران و عراق به نمایش درآمدند، اشاراتی واضح به ویرانی پیشآمده داشتند. رنگهایی که وسعت خاکستری در آنها روزهای سخت سپریشده را یادآور میشود، خلأ اطراف ماشینها و قراضه بودنشان و همچنین برخورد طبیعتگرای سحابی در اجرای این آثار، همه بر تلخیای آشنا انگشت میگذارند.
مجموعهی «دیوارنگارهها» حاصل مواجههی هنرمند با شهر است. سحابی در جایی گفته بود که با موسیقی رپ ارتباط خوبی برقرار میکند. او به فرهنگ تصویری مشابه رپ که همان دیوارنگاری خیابانیست هم توجهی ویژه داشت. او در این مجموعه از آثارش فهم عمیق خود از شهر و فرهنگ عامهی شهری را با ما به اشتراک میگذارد. قطعاً رفتوآمدهای سحابی بین تهران و پاریس در ارتقاء فهم او از موضوعیت دیوارنگاری شهری مؤثر بوده و به بهترین شکل آن را در نقاشیهایش منعکس کرده است.
مهدی سحابی در مجسمههایش بیمرز و ساده بود و رنگ، چوب، قاشق، گیره و هر چیزی را به کار میبست. او به ظرافتهای حجمی بیاعتنا بود و ساختن را مهمتر از هرچیز میدانست؛ در نتیجه با کمترین دستکاری پرنده یا چهرهای میساخت و با رنگ بیانمندش میکرد. بخشی از آثار سحابی سلف پرتره یا صورتکهایی شبیهبه خود هنرمند را شامل میشود. تصور میکنم سحابی بعد از پذیرفتن تلخیهای روزگار و بینابین دغدغههای شهری/مردمیاش به سراغ خودش میرفت؛ خود خود مهدی سحابی. او خودش را مرور میکرد و از این کنکاش به تصاویری میرسید که امروز پیش روی ماست. او در آثارش گاهی در شخصیترین وضعیت، به جستجوی مهدی سحابیِ از دسترفتهی خودش مشغول بود.
فرصت فراهم شده بسیار مغتنم است تا مجدداً آثار هنرمندی را بکاویم که آرام نمیگرفت، پیوسته کار میکرد، شخصیتی جذاب و دوستداشتنی بود و در تمام طول عمرش کلمهی جستجو به کلیدواژهی طلایی کارنامهاش بدل شد.

مهدی سحابی | از مجموعه دیوارنگارهها