«از دست»؛ نمایش آثار طبیعت بیجان در تالار اینجا
03 ارديبهشت 1401نقاشی از اشیا یا بهاصطلاح طبیعت بیجان، نوعی روش خلق تصویر از راه مشاهده و مکاشفهی اشیای ساکن است. در این شیوه از ایجاد تصویر، اشیای بیجان و بیتحرک به روشهای مختلفی توسط نقاشان در آتلیه یا هر مکان دیگری چیده میشوند تا بهتصویر درآوردن آنها بازتابدهندهی معنا یا جلوههای بصری مدنظر هنرمندان باشد. همچنین تمرکز بر اشیا بهمنزلهی مدلی برای نقاشی، یکی از پایهایترین روشهای مطالعاتی و آموزشی در حوزهی هنرهای تجسمی است و بدینوسیله به هنرجویان و هنرمندان در درک تعادل بصری، فهم روشهای سادهتر ترکیببندی، پیادهسازی طراحی متناسب تا رسیدن به ساختارهای پیچیدهتر، که نیاز به هماهنگی و بهکارگیری رنگ را نیز میطلبد، یاری میرساند.
نقاشیهای طبیعت بیجان معمولاً از اشیای متداول در زندگی روزمره مانند گل، میوه، سبزیجات، غذاها و نوشیدنیها تا اجسام غیرمتعارفی چون اجساد حیوانات (مانند شکار وحشی و ماهی و غیره) صورت میپذیرد. در این روش طراح یا نقاش فرآیند عملی رسیدن به تصویری از اشیا را غالباً با تمرکز بر شکل آنها پی میگیرد. در این مسیر، اختصاص دادن زمان طولانی و قابل برنامهریزی نیز میتواند به مطالعهی بهتر حجم، جنسیت و فرم، تا نور و سایه و رنگ بینجامد. اینگونه مطالعهی بصری خود میتواند به وسیلهای برای تمرین و ممارست و دستیابی به مهارت در پرداختن به موضوعات دیگر نیز بدل شود.
این طریقهی خلق اثر، علاوهبر اهداف عملی و آموزشی، به بینندهی آثار تجسمی نیز فرصت مواجهه با تصویر اشیایی را میدهد که کمتر موردتوجه بودهاند تا از طریق مشاهدهی اثری هنری، قادر به درک اشیا از زاویهی متفاوتی باشد و جنبههای مختلف آثار هنری و معانی مستتر در اشیا را از نگاه هنرمند دریابد. در اینگونه تصاویر خصوصاً زاویهی دید، محل قرارگیری و تأکیدات بصری هنرمند، بنابر مقاصد مختلف وی اهمیت مییابد. بهعلاوه آثار خلقشده با تمرکز بر اشیا، در هر رسانهای، چه عکس باشد و چه نقاشی یا طراحی، در مسیر تولید میتوانند با دستخط شخصی هنرمند همسو شده، اشاراتی معنوی، اجتماعی یا سیاسی داشته و معرف هنرمند و تفکرات وی باشند، با مضامین استعاری و نمادین برآمده از نوع چیدمان و ویژگیهای مکانی و فرمی اشیا، به موضوع اصلی هنرمند تبدیل شوند و بهمنظور بیان احساسات و دیدگاه وی، با قرار دادن اشیا در جای خاص و بهکمک دخلوتصرف در مکان، زمان، بافت، فرم و رنگ متعارف، به محتوای منحصربهفردی دست یابند.
بهعنوانمثال استفاده از اشیایی مانند گلهای خشکیده، میوههای پوسیده، جمجمه، ساعت و آلات موسیقی با نوع قرارگیری و حالات و فرمشان، در آثار بسیاری از هنرمندان نمایانکننده و یادآور مرگ و گذرا بودن زندگی است و میتوان به آنها بهعنوان نمونهی بارز آثار طبیعت بیجان با موضوع مرگ (ونیتاس) اشاره کرد. خلق تصویر بهواسطهی توجه به اشیا از دوران مصر باستان بهصورت تصاویری مسطح با بازنمایی گرافیکی از اجسام بهمنزلهی پیشکشی به جهان مردگان، و در یونان باستان بهشکل تصاویر دوبعدی روی گلدانها، دیوارها و موزاییکها موردتوجه بوده، اما سرمنشاء آن در تاریخ هنر غربی پس از رنسانس معرفی شده است؛ چنانچه اصطلاح طبیعت بیجان از سال ۱۶۵۰ از کلمهی هلندی «stilleven» گرفته شده است. در اوایل قرن هفدهم، این شیوه بهوسیلهی هنرمندان رنسانس شمالی که بهطور فزایندهای به مطالعات واقعگرایانه دربارهی اقلام روزمره علاقهمند شدند، بهسبکی هنری تبدیل شد و به شهرت رسید. مورخان نیز اثری از نقاش ایتالیایی، جاکوپو بارباری، متعلق به سال ۱۵۰۴ پس از میلاد که تصویری از یک کبک مرده و یک جفت دستکش آهنی است، را بهعنوان اولین نقاشی از طبیعت بیجان در نظر گرفتهاند. نقاشی از طبیعت بیجان در ایران از دورهی صفوی و بهطور مشخص در دوران قاجار، رفتهرفته از حیطهی تزئینات در آثار نقاشی و تکپیکرهها جداشد، خود اهمیت موضوعی یافت و هنرمندان صاحبنامی را نیز با خود همراه کرد؛ بهعلاوه توجه گالریها و مخاطبان را نیز بهخود معطوف داشت.
تالار اینجا از زمان تأسیس نمایشهای گروهی و انفرادی متعددی را با ارائهی آثاری الهامگرفته از نگارگری و موضوع طبیعت بیجان برپا کرده است. این گالری از ۵ تا ۲۶ فروردین ۱۴۰۱ نمایش گروهی «از دست» را با حضور هنرمندانی از نسلهای مختلف و با محوریت طبیعت بیجان بهنمایش گذاشت. امیرحسین اسماعیلی، ایوب امدادیان، بهمن محصص، فرامرز پیلارام، فتانه فروغی، محمد فاسونکی، محمد خلیلی، پروانه اعتمادی، پویا رضی، رضوان صادقزاده، رزیتا نصرتی، سعید غلامی، سمانه مطلبی، ثمیلا امیرابراهیمی، وحیدحسینپور، یعقوب امدادیان، امیر جدیدی، علیاکبر صنعتی، علیاکبر صادقی و افسانه مرادی، هرکدام با یک یا دو اثر در این نمایش حضور داشتند.
آثار این هنرمندان از نسلهای مختلف و با روشهای خلق متفاوت در این نمایش گرد هم آمدهاند و با مفهومی کلی از آنچه که به نقاشی از طبیعت بیجان و پرداختن به این موضوع اطلاق شده است، در کنار یکدیگر چیده شدهاند. گلدان گل، میوه، ماهی، ظروف چیدهشده روی میز، رخت و لباس و مبلمان، تنه و شاخههای سازماندهیشدهی درختان، اجزای جداییناپذیر این آثار هستند؛ در برخی از آثار حتی فضای داخلی یا برشی از آن نیز بهمنزلهی طبیعت بیجان قلمداد شده است یا بیننده را به چنین برداشتی دعوت میکند. هریک از آثار بنابر سبکوسیاق خاص خود، با توسل از ذهن هنرمند یا بنابر مشاهده، با کارمادههای متنوع بر بسترهایی چون بوم و کاغذ نقش بستهاند و معرف شیوهی نقاشانه یا طراحانهی هنرمندان خود هستند.
میتوان به دو اثر بهنمایشدرآمده در این رویداد نگاهی دقیقتر داشت؛ چرا که مجموعهای از اشتراکات و توصیفات ذکرشده را در خود دارند:
اثری از بهمن محصص که امضای وی را به سال ۱۳۶۹ دارد و با سایز ۵۰x۷۰ سانتیمتر با رنگروغن روی بوم خلق شده است. فرم عناصری چون ماهی، که بزرگترین شیء در تصویر است، تا فلفلها، لیمو و غیره در نگاه کلی زبان بصری هنرمند را آشکار میکند؛ چرا که در آثار دیگر محصص نیز با سبکوسیاقی مشابه نقاشی شدهاند. سطحی به رنگ قرمز محل قرارگیری اشیا را تعیین کرده است. لایهای خاکستری از رنگ بر این سطح که میز است یا زمین، بهمنزلهی سایهی اشیای حاضر در کادر، شکل متوازیالاضلاع بهخود گرفته و زاویهی نور تابیدهشده بر اشیا را نیز مشخص میکند. پسزمینهی آبیرنگ معرف آسمان است و با دو نوار افقی و عمودی به رنگ سیاه به دو قسمت تقسیم شده است که به پویایی تصویر میافزاید.
رنگآمیزی ماهی، میوهها و کوزه در این نقاشی با یک تناژ خاکستری صورت گرفته و شمایلی سنگی و صلب به آنها بخشیده، اما تمایزی از لحاظ جنسیتپردازی در شیء بر آنها صورت نگرفته است. علیرغم کلاژگونگی اجسام و تفکیک آنها از پسزمینه و تخت بودن فضای داخلی و سایهی احجام، به حجمپردازی اشیا دقت شده است. موتیف ماهی با فرم بیضیشکل، همانند اغلب ماهیها در آثار محصص است؛ وی در آثارش با سادهسازی عناصر، سعی بر معرفی فرم رایج ماهی و میوه و دیگر اجسام را دارد. حالوهوای تصویر، وضعیت ماهی و پرترهی متفکرش که به نقطهای خیره شده است، بههمراه زاویهی غیرمتعارف بدن آن در کنار دیگر اجسام (بنابر آنچه بیننده میتواند از دیدن بدن ماهی بر میزی از بالا مشاهده و تصور کند) نوعی جانبخشی به اشیاست؛ بهطوریکه هنرمند به یک حیوان خصوصیاتی انسانی همچون تفکر و غم بخشیده است. از طرفی میتوان این حالات در صورت ماهی را بیانکنندهی وضعیت روانی و عاطفی هنرمند و یا دورانی دانست که وی در آن میزیسته است. این اثر را همچنین میتوان در دستهی آثار ونیتاس قرار داد؛ چرا که ویژگیهای ذکرشده در اجزای آن یاد مرگ، اضمحلال و دلمردگی را نمایان میکند و نشانی از شادابی و طراوت بازتابدهندهی زندگی در اجزای آن دیده نمیشود.
برخی از این ویژگیها را در اثری از علیاکبر صادقی نیز میتوان یافت: اثری با رنگروغن متعلق به سال ۱۳۶۸ با سایز ۶۰x۷۶ سانتیمتر، مجسمهای گلی یا سنگی که نیمتنهی زنی متفکر را نشان میدهد، روی بوم هنرمند نقش بسته است. اشیای بیجان دیگری مانند میوه و ظروف، متناسب با مقیاس پیکرهی زن بر میزی چیدمان شده است. تصویر نقاشی مونالیزا روی میز که برعکس و توسط سنگی کوچک نگاه داشته شده، چشمدرچشم مخاطب دارد. در این اثر نیز همچون نقاشی محصص، اشیا با خاکستریهایی از تناژهای مختلف قهوهای بهتصویر درآمده و همهچیز گویی منجمد و بیحرکت است. پسزمینهی این اثر با اجزای دیگر در کادر به تعادل رسیده و فضای داخلی با نور متمرکز بر اشیا، که در مرکز کادر قرار دارد را تداعی میکند.
با نگاهی دقیق به آثار ارائهشده در نمایش گروهی «از دست» و مقایسهی آثار هنرمندان مدرن با معاصر، فارغ از دلایل انتخاب هر اثر و چیدمان آنها در کنار یکدیگر، به تفاوتهایی در رویکرد آنها پی میبریم. اگر بتوان با نگاه موشکافانه چیزی بیشتر از پرداختن به جزئیات یک گل، مجسمه یا میوه را در آثار مدرن یافت و علاوهبر جلوههای بصری، انتقال مفاهیم، معانی و احساسات را نیز از اهداف این نسل از هنرمندان دانست، طبیعت بیجانهای معاصر در نمایش «از دست»، بیشازپیش معطوف به خود اشیا، شیوهی بیان و نوع رنگگذاری است تا بازتابدهندهی اندیشه، دغدغه یا احساسی از خالقان آنها. گویی هنرمندان معاصر به زمان حال یا جلوههایی از خود اشیا علاقهمند بوده و جنبههای زیباییشناسانه را در آثارشان جستوجو میکنند.
تصویر کاور و اسلایدر:
- www.inja.gallery