«بازخوانی هنر مدرن ایران/۵» «سپید»؛ مروری بر نمایش غلامحسین نامی در گالری آریا
06 شهريور 1401نمایش انفرادی غلامحسین نامی (۱۳۱۵) با عنوان «بازخوانی هنر مدرن ایران/۵» «سپید» از ۲۷ خرداد تا ۱۷ تیر ۱۴۰۱ در نگارخانه آریا برگزار شد. آثار ارائهشده در این نمایش، گزیدهای از دورههای کاری مختلف این هنرمند با تنوعی دیدنی اما بههمپیوسته بود. نامی را بهعنوان هنرمندی نوگرا میشناسیم که آثار متنوع انتزاعیاش با توجه به رویکرد او نسبتبه سوژههای مختلف همچون حجم و فضای معماری ایران، عنصر خاک و کالیگرافی شکل گرفته و آثار فیگوراتیو و نیمهانتزاعیاش، تحتتأثیر تجربیات این هنرمند در برخورد با رخدادهای زمانه خلق شده است. او در این سالها در نمایشهای انفرادی و گروهی متعدد در داخل و خارج از کشور و فستیوالها و دوسالانههای بینالمللی به ارائهی آثارش پرداخته است. از نمایشهای انفرادی او در سالهای اخیر میتوان به «چهلسال آفرینش آثار هنری سپید و سهبعدی» در سازمان هنرمندان ایران (۱۳۸۵)، «کارهای اخیر و بازنگری دودهه فعالیت غلامحسین نامی» (۱۳۹۰) در گالری خاک، «از آغاز تا امروز» (۱۳۹۳) در گالری بوم، و همچنین حضور در آرت فر آرت دبی در سال ۱۳۹۷ و آرت فر کانتمپرری استانبول توسط گالری خاک و نمایش گروهی «هنرمندان درخشان» در گالری سحر بلوکی در تورنتو (۱۴۰۱) اشاره کرد.
آثار ارائهشده در این نمایش، که مربوط به فعالیت هنری شصتسال گذشته تا پنجسال اخیر غلامحسین نامی است، خود به چند گروه قابلتقسیم است:
گروهی از آثار بهنمایشدرآمده، که از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۵ را در برمیگیرد، آثاری نیمهانتزاعی با حالوهوای کودکانه و فضاسازیهای خیالیست که هنرمند تحتتأثیر تجارب خود در زمینهی تدریس و آموزش به کودکان و مطالعهی آثار پل کلی به آن شیوه دست یافته بود. آثار این دوران خود به دو بخش قابلدستهبندیست. بخش اول آثاری که رنگهای شاد و فرمهای کودکانه بر آنها غالب است و در بخش دوم که با انتزاعیتر شدن فرمها و گرایش روزافزون هنرمند به رنگ سفید، با حذف رنگهای شاد و غلبهی رنگ سفید در سراسر تابلو مواجهیم.
گروه دوم آثار که از سال ۱۳۴۵ تابهامروز را شامل میشود، آثار سهبعدی و سپید او در انتزاعی ناب است. در این دوره هنرمند با نگاهی ویژه به معماری سنتی ایران، سه عنصر حجم و نور و فضا را وارد آثارش کرده است. بهعنوانمثال در اثر «بدونعنوان» با قابی بهتمامی سفید مواجهیم که در بخشهایی از آن دوایری برجسته در ابعاد مختلف و خطی اریب با فشار جسمی برجسته در پشت بوم ایجاد شده است. در این اثر، بوم از ساختار کلاسیک و معمول خود جدا شده و خود تبدیل به اثری هنری شده است.
گروه سوم از آثار ارائهشده در این نمایش، خوشنویسیهای انتزاعی یا کالیگرافیهای آبسترهی نامیست که از دههی ۵۰ تاکنون خلق شده است. در آثار کالیگرافی غلامحسین نامی، حروف قابلخواندن نیست و عنصر خط نه بهعنوان نوشتار، بلکه بهعنوان عنصری انتزاعی و دارای ریتم و حرکت مورد استفاده قرار گرفته است. «این آثار، ترکیب ظریف، متراکم، پرجنبش و رنگین از حرکتهای ریز و قوسداریست که تنها حسی از نستعلیق یا شکسته را القا میکنند. با شکلبندیهای گوناگون هندسی، منحنی و یا ترکیبی از این دو (موریزینژاد، ۱۳۹۰ :۶). بهعنوانمثال در اثر کالیگرافی «بدونعنوان»، هنرمند در قابی مربع و در چارچوبی از گسترهی رنگ بنفش، با کاربرد حروف نستعلیق در فضایی فشرده و متراکم با یک ترکیببندی سهبخشی، فضایی انتزاعی را خلق کرده است. با وجود غلبهی رنگ بنفش در میانهی بوم، نقاط سبزرنگ پراکنده در فضای تصویر، سبب گردش چشم مخاطب در سرتاسر اثر میشود.
گروه چهارم، آثار نیمهانتزاعی دورهی «ضدجنگ» هنرمند است که هنرمند از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۳ به آنها پرداخته است. در این آثار هنرمند تحتتأثیر جنگ عراق و ایران و حوادث تلخ آن، با بازگشت به نقاشی فیگوراتیو، به آفرینش هنر با زبانی متفاوت از آثار گذشتهاش پرداخت. نامی در این مجموعه که برای نخستینبار در نمایشی با عنوان «مرگ» در گالری کارپی (۱۳۶۷) ارائه گردید، با غلبهی رنگهای آبی، مشکی و قرمز و بیانی اکسپرسیونستی در فضایی رمانتیکوار، مخاطبان آشنا به آثار خود را غافلگیر ساخت. در این آثار با وجود بازگشت به رویکرد فیگوراتیو و پرداختن به مضامین اجتماعی، نگاهی مدرن حکمفرماست.
بهعنواننمونه در تصویر زیر با قابی افقی مواجهیم و تقسیمبندیای که نسبتبه سوژهی اصلی که در مرکز کادر قرار گرفته، متقارن است. رنگ آبی با هاشورهای تند مورب از کنارهی قاب آغاز گردیده و با یک پرده افزایش رنگ، ناگهان به سیاهی ختم میشود؛ جاییکه در تاریکی حجم هندسی ترکخورده، در قامت گور یا تابوتی دهشتزا، چهرهی فردی با دهان گشوده از فریاد و دستی نشسته بر چهره، به چشم میخورد. بر کادر سفید بالای تصویر، شرههایی از رنگ قرمز در بستری از خاکستری و سیاه دیده میشود که نماد خون و مرگ و نیستیست. ترکیب فرم قرمزِ خونچکان در کنار آبی و سیاه نشسته بر کنارههای تصویر، همچون پردهای از صحنهی نمایشیست که لحظهای کنار زده شده و واقعیت را در مقابل چشم بیننده عریان کرده است.
گروه پنجم از آثار ارائهشده در نمایش، آثاری کاملاً انتزاعیست که از دههی هفتاد تاکنون در حال شکلگیری بوده است. در این آثار استفاده از خاک و توجه به معماری بومی و کویر ایران بهچشم میخورد. در تصویر پیشرو در کادری مستطیلی و یک ترکیببندی غیرمتقارن اما متعادل، هنرمند از اشکال هندسی نامنظم و عمودی و گزینهی رنگی محدود (رنگهای اکر، مشکی، قرمز و سفید) و سطوح تخت و بدون سایهروشن، برای خلق اثرش بهره گرفته است. او با استفاده از عنصر خاک، در دو سوی قاب، سطحی ترکخورده ایجاد کرده که یادآور خاک کویر و معماری کاهگلی ایران و بازگشتی مفهومی به سنت و هویت ایرانیست.
او خود در اینباره میگوید: «من در دل خاک عنصر آب و آفتاب را هم میبینم. حس میکنم خاک هُرم و حرارت آفتاب را در دل خود دارد، با آنکه آب دارد، تشنگی ر ا هم دارد. کویر را هم دارد و همهی اینها برای من یک حس سمبلیک دارند. ترکهای خاک کویر همیشه مرا به یاد تاریخ و تشنگی این ملت میاندازد. اما من چون همواره یک نقاش انتزاعی بودهام، اینبار هم نگاهم به این مقوله انتزاعی است و مناظر عینی طبیعت کویری را در کارهایم بسیار کم میبینید. اینبار فضای نقاشی من سرشار از سطوحی ساکت و آرام، همچون لحظههای تنهایی کویر و خالی از هر قیلوقال و همهمهی شکلها و رنگها است. فضاهای خالی بیش از فضاهای پر، حرفی برای گفتن دارند»(1).
پانوشت:
1. گفتوگوی لیلی گلستان با غلامحسین نامی
تصویر کاور و اسلایدر:
- www.darz.art