«کناره»: نگاهی به نمایش بهمن محمدی در «زیرزمین دستان»
02 شهريور 1401زیرزمین دستان در آخرین نمایش سال ۱۴۰۰ خود میزبان مجموعه آثار بهمن محمدی (متولد ۱۳۶۳) با عنوان «کناره» بود. این نمایش که در اسفندماه برگزار شد، شامل نقاشیهای رنگروغن و اکریلیکِ روی بوم محمدی بود. آثار بهمن محمدی پیشتر در نمایشهای گروهی و انفرادی بسیاری در داخل و خارج از ایران ارائه شدهاند و «کناره» اولین همکاری مشترک بین زیرزمین دستان و این هنرمند است.
آثار مجموعهی «کناره» اغلب در اندازههای کوچک و متوسط خلق شده و با چیدمانی نامنظم در محیط گالری قرار گرفتهاند. این چیدمان گاه ترکیبهای سهتایی و چهارتایی از آثار را شامل میشود و گاه اثری بهتنهایی و بهدور از دیگر آثار بر دیوار قرار گرفته است.
«کناره» بیش از هر چیز راویِ حال فیگورها و قرارگیری آنها در فضاست. فیگورها گاه بهصورت کامل و گاه بهصورت بخشی بریدهشده چون سر، بر زمینهها نقش بستهاند. زمینههایی که در اکثر آثار خالی و بدون افق شکل گرفتهاند و بیشتر در خدمت فضاسازی قرار دارند. همهچیز در سردی و بیروحی در حال رخ دادن است. رنگهای غالب، تنالیتههای آبی و سبز هستند و در این میان خاکستریها نیز بسیار خود را نشان میدهند. فیگورها فاقد جزئیات هستند و در قامتی تکی یا دو نفری بر بوم نقش بستهاند. ضربقلمهای رها، حجیم و بدون حساسیت در نمایش جزئیات، باعث میشود که مخاطب از توجه به بازنماییهای دقیق به عناصر تصویرشده بگذرد. این مسئله در برخی از آثار منجر به سادهسازی بیش از حد عناصر بصری شده است. در کنار فیگورهای انسانی شاهد سگها و گربهها نیز هستیم که بیشتر در کنار و یا آغوش آنها قرار گرفتهاند. اشیا در «کناره» به حداقل خود رسیدهاند و حضور مبل و صندلی در برخی از کارها جلوه میکند. از طرفی نیز شاهد درختان محوشده در پسزمینهها هستیم که رنگ سبز و قهوهای بیرمق آنها، جانِ برخواستن از خاکستریها را ندارد. این موضوع همچنین در فیگورهای انسانی نیز دیده میشود. بهعبارتی با انسانهای جداافتادهای طرف هستیم که یاریای برای برخواستن و فاصله گرفتن از وضعیتی که با آن مواجهاند را ندارند. این موضوع را میتوان در نسبت با مسئلهی اصلیای قرار داد که بهمن محمدی در جهت خلق این آثار مطرح کرده است؛ چیزی که میتوان از آن با عنوان تنهایی و یا مواجهه با آن یاد کرد.
«کناره» با بهرهگیری از عناصر یادشده، به فضایی برای ارائهی فهمی از تنهایی بدل شده است. هنرمند در تلاش است تا از بازنمایی صرف فراتر رود و توجه خود را به ساخت فضایی برآمده از این مفهوم معطوف کند. این رویه در ظاهرِ ابتدایی خود، در فیگورهای تنها و جداافتاده و گاه لمیده نشان داده شده است؛ اما هرچه پیش میرویم، شاهد دور شدن از ظاهری ابتدایی هستیم. ساخت فضای یادشده با کنار هم قرارگیری رنگهایی سرد و کمفام و دوری از ساخت جزئیات، بانی به وجود آمدن نوعی التهاب درونی در فیگورهای سایهافکنده بر محیط شده است. آنها از محیط شخصی خود جدا شدهاند و در گسترهی بیانتهایی از خاکستریها و آبیها قرار گرفتهاند. اگرچه ممکن است بهصورتی فیزیکی تنها نباشند و یا در یک ننوی بستهشده بر نخلی در حال استراحت باشند، اما با محیط شخصی خود بیگانه شدهاند. این بیگانگی در برخی موارد، افشاگر اضطراب و ترس ناشی از حضور آنها در محیط است. میتوان دلیل آن را عدمدرک محیط اطراف و انسانهای درون آن و فقدان درک متقابل در آثاری دانست که چند فیگور انسانی را به تصویر میکشند.
«کناره» بههمینسادگی اتفاق میافتد. در ابعاد فنی و تکنیکی بهدنبال هیاهو و چیزی تازه نمیگردد و تلاش دارد در آنچه که به تصویر میکشد غرق شود. «کناره» مملو از چهرهها و بدنهایی معلق است که خود را در فضایی ذهنی محصور کردهاند، از اطراف خود کنده شدهاند و در پی به دست آوردن فهمی از وضعیت قرار گرفتهاند.
تصویر کاور و اسلایدر:
- www.dastansbasement.gallery