بازخوانی نمایشی از علی بنیصدر
18 آبان 1400این ذرههای گرد و غبار
نمایش انفرادی آثار علی بنیصدر از تاریخ 16 اردیبهشت تا 25 تیر 1400 در گالری کازمین نیویورک برگزار شد. این نمایش شامل 9 نقاشی اخیر هنرمند بود که تعدادی از آنها مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. اما یکی از اتفاقات مهم این رویداد، نمایش یک نقاشی دولتهای جدید در مقیاس بزرگ بود که اولین کار چندلتهای بنیصدر در شش سال اخیر بهشمار میآید. این نمایش به افتخار اثری از مجموعهی «کاپریسها» (اوهام) فرانسیسکو گویا، هنرمند بزرگ قرن هجدهم، با عنوان «این ذرههای گرد و غبار» نامگذاری شده بود و به منابع مختلف هنری و تاریخی ارجاع داشت. این هنرمند مثل همیشه برای بهتصویر کشیدن و شرح بینشها و ایدههای درونی خود، نمادگرایی عمیقاً شخصی را بهکار گرفته بود.
عنوان این نمایش اولین روایتگر ماجرا است. همهچیز معلق و رها است؛ مثل ذرات سبک و پراکندهی گرد و غبار. هیچ عبارتی به این دقت و سادگی کل فضای نقاشیهای بنیصدر را توصیف نمیکند. در نقاشیهای او میتوان نشانههایی از انسانها و موجودات تلفیقی و اشیاء مربوط به زندگی روزمره را پیدا کرد؛ اما هرچیزی که در سطح نقاشی وجود دارد، تمام فرمهایی که همزمان حسی از وجود و عدم را تداعی میکند، سبک و معلق به نظر میرسد. شبیه تودههایی که فقط نمود بیرونی دارند و از درون خالیاند. در این نقاشیها خرد و کلان در هم تنیدهاند و هیچچیز هویت مستقلی ندارد. مرزهای هر فرم بصری در دیگری محو شده و شاید اضمحلال یافته است. نمادی از جهان که مملو از پیوستگی است؛ اما پیوستگی میان پدیدههایی که هر لحظه با تباهی و پوچی و مرگ دستوپنجه نرم میکنند.
این فضای مشوش و پرتلاطم که مملو از موجودات عجیب و بیشکل و شمایل است، تداعیکنندهی صحنههای جنگ اساطیری و داستانهای آخرالزمانی است. آنجا که نیروهای خیر و شر با هم مبارزه میکنند تا گروهی حق حیات بر روی زمین را بهدست آورد یا حقانیت و قدرت و توانایی خود را به اثبات برساند. شاید تمام اینها در خاطرات بنیصدر از جنگ عراق و ایران و آنچه از این رویداد مهیب در حافظهی او بهجا مانده ریشه داشته باشد. مفهوم حافظه، چه شخصی و چه جمعی و حتی داستانی و تخیلی، بهطور برجستهای در این آثار نمایان است. بنیصدر زمان اساطیری را با تجربهی تاریخی در هم تنیده و بههمینخاطر است که آثار او تداعیکنندهی تخیلات، اسطورهها و داستانها است. گویی تمام تصورات و باورها در مورد پیشرفت دنیای مدرن را زیر سؤال برده و داستانهای اساطیری و باستانی، از گیلگمش سومری گرفته تا اودیسهی یونانی را تصویر میکند، به جهنم دانته میرود و جنگ نیروهای اهورایی و اهریمنی در پایان جهان را روایت میکند. همانطور که خود این هنرمند گفته:
«من مجذوب و مسحور این گردهمایی دایرهالمعارفی قطعات مختلف دانش هستم و آنها را در کنار هم میسازم و میبافم تا دنیایی رویایی و خیالی ایجاد کنم.»
اما بهدور از قصههای اسطورهای، جوهر این روایتها در زندگی معاصر و در تصورات ما از آینده هم پابرجاست. کار بنیصدر همچنین راوی دنیای تکنولوژیک فزایندهی ماست. این فرمهای انفورمال شبیه به تصاویر دیجیتالی هستند که گویی در بارگذاری اطلاعات آنها خطایی بهوجود آمده و درست ثبت نشدهاند. این تودههای پرتحرک میتوانند راوی وضعیت بشر در جهان معاصر باشند؛ بشری که با دست خود جنگ و تباهی را به راه میاندازد و در این دنیا سرگشته است. آثار بنیصدر در عمق خود انگارههای ابزورد و اگزیستانسیال را القا میکند. این نمادگرایی گسترده از فرهنگهای باستانی و معاصر در آثار نمایش «این ذرههای گرد و غبار» قابل ردیابی است. در نقاشی «رنگ قرمز» که در سال 1398 تکمیل شد، یک ماه آبی شگفتانگیز آسمان قرمز رنگ را زینت داده است؛ گویی پیشبینی یا اخطاری است در مورد ناآرامیها و اضطرابی که در آینده به وقوع میپیوندد، اما همهچیز عیان خواهد شد. ضربهقلمهای پرتحرک و سریع بنیصدر در نقاشی «کاروان» جای خود را به عدم تحرک و فشار فزایندهای داده است. شاید نمود مشخص آن چرخی باشد که در این نقاشی در حالت سکون گیر کرده و نقطهی مرکزی بوم را فرا گرفته است. این چرخ یکی از اندک نشانههای دنیای واقعی در نقاشیهای اوست که حضور آنها در دل این دنیای نامفهوم، جالب و معنادار است.
نقاشی «شفادهندگان» چهرههای نیمهانتزاعی را مجسم میکند که با شاخکهای شبیه اندام جانوران دور هم جمع شدهاند. نام این اثر تداعیکنندهی تلاش برای رفع ناآرامیها یا ظهور منجی برای بازگرداندن تعادل، شادی و آرامش به جامعهای گرفتار و بیمار است. اثر دیگری با نام «فقط نفس بکش» که در سال 1399 به اتمام رسیده، فضای پراضطرابی را روایت میکند که تداعیکنندهی پاندمی کرونا است. مشکلی که گریبانگیر تمام مردم جهان شده و علاوهبر تأثیر بر مسائل جسمانی، ارتباطات انسان را نیز محدود کرده است. شاید تلاقی خطوط عمودی و افقی در این نقاشی، استعارهای از زندانی باشد که بشر این روزها درگیر آن شده است.
یک نقاشی دو لتهای بزرگ با نام «قاصد» محوریت اصلی این نمایش را شکل میدهد. این نقاشی بینظیر و پرتحرک که در سال 1400 تکمیل شده، با ابعاد 72 در 160 اینچ، اولین نقاشی دو لتهای است که بنیصدر طی ششسال گذشته خلق کرده است. این نقاشی با وجود رنگ نقرهای و سایههای آبی که همهچیز را تحتسلطه گرفتهاند، فضایی بسیار مرموز دارد و برخلاف بسیاری از آثار بنیصدر، قسمت پایین و بالای نقاشی از هم فاصله ندارد. موجودات عجیب با تنش شدیدی که بین فیگوراسیون و انتزاع به وجود آمده، در تمام سطح اثر پراکنده شده و گویی در حال پرواز هستند. بسیاری از عناصر بصری محو شده و برخی در فضا کشیده شدهاند یا هالهای از آنها باقی مانده است. گویی بادی وزیده و همهچیز را در فضا به حرکت درآورده، یا گردوخاک را در هوا پراکنده و فرمهای شفاف را کدر کرده است؛ شبیه به رویایی که کش میآید یا خاطرهای که مدتها از مرور آن گذشته است.
علی بنیصدر هنرمندی است که دنیای خود را میآفریند و در آن زیست میکند. در این جهان همهچیز در جای خود هست و نیست. او حاکم این فضا است و بهخوبی میداند چطور در عین بینظمی باید نظم را برقرار کند.