«مگر من زن نیستم؟»: ادای دینی به جنبش مقاومت زنان سیاه
08 خرداد 1402ایزابلا بامفری پنجاهوچهار ساله بود که رو به جمعیت ایستاد و فریاد زد: «مگر من زن نیستم؟» قرار بود بیستوهشتم و بیستونهم ماه مه ۱۸۵۱، اولین کنوانسیون زنان اوهایو برپا شود. ریاست مجمع را فرانسیس دانا بارکر گیج بهعهده داشت که بعدها در جنگ داخلی آمریکا به بلاغت و نزاکت سیاسی معروف شد. کنوانسیون زنان اوهایو لطیفهی تازهای بود بین وزرای سفید محلی؛ فرصتی برای آب کردن یخِ همکاریِ نچسب و نه دمگوشی و با شرم، بلکه بلند و عیان، کنشی سیاسی را بهصرف زنانه بودن بهاستهزا گرفتن.

سوجرنر تروث | منبع: wams.nyhistory.org
بامفری خطیبی پابهسنگذاشته بود، البته که خطابه گفتن در فرهنگ مقاومتِ سیاه سنتی دیرپاست که رد آن را تا مارتین لوتر کینگ میتوان پی گرفت. بههرحال بامفری سالها قبل خود را سوجرنر تروث نامیده بود، شهربهشهر سفر میکرد و از زنان، لغو بردهداری و حق رأی حرف میزد. بین جمعیت سفید محلی محبوب نبود، واقعیت این است که بارها مورد حمله قرار گرفته بود و در یکی از سفرها بهشکلی کتک خورده بود که تا آخر عمر لنگ میزد. بین مردان سیاه هم مهجور بود. با فردریک داگلاس، از بزرگان جنبش لغو بردهداری، ملاقات میکرد، اما هربار سر اینکه بهتر است زنها منتظر بمانند تا ابتدا بردهداری لغو شود و بعد آنها از حق رأی حرف بزنند، با او به اختلاف میخورد. تروث خود را «واعظی دورهگرد» مینامید که مأمور است از حقایق سخن بگوید، ولی بهقطع فروتنی او مانع نخواهد شد تا آنچه از او برای جنبش زنان آمریکا بهیادگار مانده را نادیده بگیریم. ایزابلا بامفری، یا بگذارید به آنچه او بیشتر میپسندید وفادار بمانیم، سوجرنر تروث بالای پلههای کلیسای سنگی آکرون ایستاده بود و رو به زنان و مردان سفید فریاد میزد: «مگر من زن نیستم؟» تروت تنها زن سیاه مجمع زنان اوهایو بهحساب میآمد و برای حرف زدن، حتی بین خواهران همپیمانش، بیش از آنچه باید معطل مانده بود. خطابه آغاز شده بود، واعظ شمرده، رسا و البته بداهه، کلمهها را کنار هم میچید:
«به من نگاه کنید. بازوهایم را ببینید. شخم زدهام و کشت کردهام و در انبار ذخیره کردهام. هیچ مردی در این کار به من نمیرسد. مگر من زن نیستم؟
میتوانستم بهاندازهی یک مرد کار کنم و بخورم ـالبته وقتی غذایی گیرم میآمدـ و شلاق را هم تحمل کنم. مگر من زن نیستم؟»
تروث برده به دنیا آمده بود، در اولستر بین پنج ارباب دستبهدست شده و در سیسالگی همراه دخترش به ایالتهای آزاد گریخته بود. جمعیت در بهت و سکوت فرو رفته بود و ماریوس رابینسون، روزنامهنگار جنوبی، حرفها را مکتوب کرد. تروت ادامه داد:
»بعد حرف این چیزی را که در سر انسان هست میزنند. اسمش چیست؟ (یکی از میان جمعیت جواب میدهد: «عقل») بله همان که گفتی، عزیزم. این چه ربطی به حقوق زنان یا حقوق سیاهپوستان دارد؟ اگر لیوان من کوچک باشد و مال شما بزرگتر، آیا خباثت نیست اگر شما نگذارید که من همان لیوان کوچکم را پر کنم؟»
خطابه نهفقط در جمعیت حاضر در مجمع زنان اوهایو، بلکه در میراث جنبش زنان سیاه اثری ماندگار خلق کرد. نسخههای متعددی از آن در جمعیتهایی کوچکتر و بزرگتر اجرا شد، چه در دفاع از لغو بردهداری و در کشاکش جنگ داخلی آمریکا و چه بعدتر و با زنان دیگری که از تمایزها و تبعیضهای درونگروهی میگفتند. بل هوکس جوان، فمنیست صاحبنام دههی هفتاد آمریکا، با الهام از همین خطابه بود که جنبش زنان سیاه در آکادمیا را جان دوباره بخشید، ایدهی زنگرایی آلیس واکر را باید وامدار خطابهی درخشان تروت دید و آنچه امروز از الیزابت کتلت بهیادگار مانده را بهقطع میتوان متأثر از واعظ دورهگرد جنبش لغو بردهداری دید.
میراث سوجرنر تروث برای جهان هنرهای تجسمی چنددَه مجموعهی چندرسانهای، مجسمه، چاپ، بافت و نقاشی است که خلق بسیاریشان را مدیون جنبش هارلم و هنر سیاهیم، بااینحال آنچه اینجا و در این یادداشت، بهبهانهی سالروز خطابهی «مگر من زن نیستم؟» بهسراغش خواهیم رفت، مجموعهای از کارن مکلین، هنرمند بریتانیایی، است که درست همنام خطابهی تروت نامگذاری شده. کارن مکلین متولد جمهوری ترینیدادوتوباگو است؛ کشوری جزیرهای در میانهی کارائیب و آماج حملههای گروههای مذهبی و استعمارگر انگلیسی قرنهفدهمی. کشوری که تا اوایل قرن بیستم درگیر مبارزات بومی برای کسب استقلال مانده بود.

کارن مکلین | چیدمان نمایش «من یک زن نیستم» | 2022 | گالری هنری جدید والسال | عکس: مارک هینتون | منبع: thenewartgallerywalsall.org.uk
کارن مکلین فرزند میراث استعمار است، بزرگشدهی سالهای پس از استقلال. تغییرات اجتماعی دههیشصت ترینیداد فرصتی نو برای هنرمندان رنگینپوست بهارمغان آورده بود. همزمان با جنبش حقوق مدنی در آمریکا، بازسازی فرهنگی ترینیداد حقوق شهروندی سیاه را متحول میکرد و کارن جوان در این فضا قد میکشید. هنر مکلین ردپای استعمار را در معماری، تاریخ و فرهنگ پی میگیرد. چیدمان «بومیها مهم بودند: کلبه» مجموعهی خانههای کوچک بومی را در مقابل شمایل غولآسای اروپایی از خانه قرار میدهد تا به بیننده تقابلی تاریخی را یادآور شود. مجموعهی «سایههای سفید: حضور و مقاومت» اشارهی ظریفی است به تاریخ خونبار کشت شکر در کارائيب که حافظهی جمعی مخاطب را قوت میبخشد.
نمایش «مگر من زن نیستم!» (Ar’n’t I a Woman!) ادای دینی است به جنبش مقاومت زنان سیاه ترینیداد، متأثر از زن میانسال واعظی که به خود جرئت داده بود در جمعیتی سفید از حقوق سیاه حرف بزند. مجموعهی گردهمآمده رابطهی تاریخ استعماری کارائیب و بردهداری را عیان میکند. تاریخ استعمار را هم میتوان تاریخ سلطه دید و هم تاریخ مقاومت. میکائیلا بستیداسِ پرویی، که اولین ارتش زنان را برای دفاع از وطن بهتاراجرفتهاش رهبری میکند، نماد مقاومت است، بههماناندازه که ملکه ننی (Queen Nanny) ترینیدادی نماد مقاومت است. مکلین فیگورهای شناختهشده را در مرکز نمایش قرار داده و نام ننی را همتراز نام تروت آورده است. قیدی که هنرمند بر خود میبیند قید تاریخ است؛ ملکه ننی، میکائیلا بستیداس ترینیداد است، زنی که ارتش بومی کارائیب قرنهجدهم را رهبری میکند تا مقابل استعمارگران انگلیسی تاب بیاورند. نمایش البته به نامهایی که در تاریخ بهیادگار مانده محدود نیست، مقاومتهای روزمره، چه خرابکاریها و چه شورشهای محلی، در قالب بافت و رنگ درآمدهاند و به دیوارهای سالن آویزانند. تاریخنگاران متأخرتر سیاه یادمان دادهاند که مقاومت نههمیشه در شمایل مجموعهای از مردان اسلحه بهدست، بلکه بسیاری مواقع در هیئت سر باز زدن، تن ندادن در بستری روزمره و به دست زنان محقق شده است. ملحفهای که دوخته نشده یا ظرفی که درست شسته نشده، از سمت بردهای که مجبور به انجام وظیفه است، کنشی انقلابی است.

کارن مکلین | چیدمان نمایش «من یک زن نیستم» | 2022 | گالری هنری جدید والسال | عکس: مارک هینتون | منبع: thenewartgallerywalsall.org.uk
کارمادهی عمدهی آثار مجموعه گونی کنفی است؛ در اشاره به تاریخ خونبار حملونقل تجاری کالا از جهان نو، موطن هنرمند به کشورهای استعمارگر. کارن تکههای کنفی را بههم دوخته، با قهوه طرح چاپ زده، بخیهی حیوانی زده، رنگ پاشیده و چهره تصویر کرده و کارماده، فرم و محتوا را یکپارچه به مخاطب عرضه کرده است. وحدت بین فرم، کارماده و محتوا را میتوان سبک هنرمند نامید، چیزی که در مجموعههای قبلی که پیشتر به آنها اشاره شد هم قابلردیابی است. «مگر من زن نیستم!» گرامیداشت تاریخ فراموششدهی زنان برده است. ارجاع به تروت معنادارتر هم خواهد شد اگر بهخاطر بیاوریم که تروت تا سیسالگی بهعنوان برده زیسته بود و بعدتر خطر را به جان خریده و از شهرستانی در نیویورک به جهان آزاد گریخته بود؛ فرصتی که بسیاری از زنان کارائیبی از آن محروم بودند. تاریخ زن سیاه، بهویژه در فضای تجسمی آمریکا، عمدتاً محدود به زیستهی زن آمریکایی است و کارن مکلین از همینجهت ارجاعی درخشان است. جنبشهای مقاومت سیاه را هم باید تقاطعی و درهمتنیده فهمید و درست همین حالا فرصتی است تا زنان جهان مزارع شکر، قهوه و پنبه از سرگذشت خود بگویند.
منابع:
- www.womenshistory.org/education-resources/biographies/sojourner-truth
- wams.nyhistory.org/a-nation-divided/antebellum/sojourner-truth
- thehermitage.com/wp-content/uploads/2016/02/Sojourner-Truth_Aint-I-a-Woman_1851.pdf
- sojournertruthmemorial.org/sojourner-truth/her-words
- thenewartgallerywalsall.org.uk/exhibition/karen-mclean-arnt-i-a-woman
- www.karenmclean.com
- www.mutualart.com/Artist/Karen-McLean/31724EEC4BA784AF/Biography
- www.mclean-mcgaw.com
تصویر کاور و اسلایدر:
- thenewartgallerywalsall.org.uk