اردشیر محصص: طنزپرداز واقعیتها و تناقضها
03 خرداد 1402آثاری بیمرز و بیجغرافیا که از تلخی زیاد به طنز گرایش یافتهاند؛ شرح کوتاهی بر کارهای اردشیر محصص (۱۳۸۷-۱۳۱۷)، تصویرساز تماموقتی که در سکوت و با تداوم فعالیتهایش کاریکاتور نوین ایرانی را پایهگذاری کرد. با وجود اینکه تحصیلات آکادمیک دانشگاهی نداشت، دست توانا و ذهن خلاقش او را بدل به راوی وقایع زمانهاش کرده بود که تا آخرین روزهای عمرش هم ادامه یافت.

اردشیر محصص | بدون عنوان | 1357
اردشیر محصص طراحی و تصویرگری را در نوجوانی و با کار برای مجلهی «توفیق» آغاز کرد، اما از سالها قبل بیان تصویری را برای شرح درونیاتش برگزیده بود؛ زمانی که تنها سهسال داشت و کودکی او با اشغال نظامی ایران توسط نیروهای متفقین (۱۳۲۰- ۱۳۲۵ ش. / ۱۹۴۶-۱۹۴۱ م.) در طول جنگ جهانی دوم گره خورده بود. پس از تماشای فیلم «دشمن نازیها» (Enemies of Nazis) از اردشیر سهساله خواسته شد تا در مورد فیلم چیزی بگوید. او بهجای صحبت کردن دربارهی آنچه دیده بود، صحنهای از فیلم را ترسیم کرد و دری از جهان تصویریاش را بهروی مخاطبان اندکش گشود. او کوچکترین فرزند از پدری قاضی و مادری فعال در زمینهی فرهنگ بود که آشنایی نزدیکی با پروین اعتصامی، شاعر معاصر ایرانی، داشت. هر دوی این زمینهها بعدها تأثیری برجسته بر تصمیمهای فردی و آثارش داشتند. تخیل او با شنیدن داستانهای طنز از زبان مادرش سروشکل گرفت و شاید همین قصههای شبانه نقطهی آغازی بود تا اردشیر محصص بزرگسال بیان نیرومندش را صرف مضامین طنز کند؛ طنزی که همواره با پیرنگی قوی از وقایع اجتماعیـسیاسی زمانهاش همراه بود و سیر فعالیت هنرمند نیز او را بهسمت پختگی بیشتر در همین مسیر میکشاند.
دورانی که در دبیرستان فیروز بهرام تحصیل میکرد، با تشویق یکی از همکلاسیهایش، آثار خود را برای مجلهی فکاهی «توفیق» فرستاد. موضع سیاسیـانتقادی «توفیق» و تداوم هشتسالهی مسیری که محصص با آن همراه بود، زمینهی اولیهی نگاه او را بهطور جدیتری شکل داد. زندگی روزمرهی ایرانیان، که با رویدادهای روز و عملکرد دولتمردان زمانهاش گره خورده بود، دست او را برای خلق شخصیتهای سیاسی در قالب کاریکاتور تواناتر کرد و سبک بصری مجله در اغراق صورت و بدنها در آثارش نمود یافت. اما شیوهی منحصربهفردش موجب شد تا در کنار آشنایی با پرویز شاپور و احمد شاملو، شهرتی فراتر از سایر همنسلانش بهدست بیاورد و نامش در میان روشنفکران و هنرمندان اوایل دههی چهل شنیده شود.
اما آنچه موجب شد تا اردشیر محصص آگاهانهتر مسائل سیاسی و اجتماعی جامعهی خود را ببیند و بهتصویر بکشد، همکاری او با «کیهان» بود و تصویرهایی که برای مقالات علیاصغر حاج سیدجوادی طراحی میکرد. کنجکاوی او دربارهی داستانهای حماسی و تاریخی ایران، در کنار آشناییاش با آثار تصویرگران مطرحی از حمله رولان توپور (Roland Topor)، نویسنده و تصویرگر فرانسوی، رونالد سرل (Ronald Searle)، کاریکاتوریست بریتانیایی، رنه مگریت (René Magritte)، هنرمند سوررئالیست، و... در اواخر دههی چهل و اوایل دههی پنجاه نگاهی جهانیتر به کارهایش بخشید؛ هرچند بهگفتهی خودش تأثیر زندگی نیرویی فراتر از بازنگری آثار دیگران بر او و کارهایش داشت.
آنچه کارهای محصص را از آثار هنرمندان همدورهاش متمایز میکند، سبک شخصی او در بهتصویر کشیدن درونیات انسانهایی است که تناقض رفتاری و شخصیتشان دستمایهی طنز تلخ او شدهاند. پادشاهی که سر بریدهاش در میان زرقوبرق ردایی که بر تن دارد خودنمایی میکند، سرهایی بدون تن و تنهایی با چند سر، آدمهای سرگردان با چهرههایی پر از یأس و زنجیر بهدست، بدنهایی که از دار آویخته شدهاند و تماشاگرانی که در پس گودی چشمهایشان بهجز انفعال چیزی دیده نمیشود.

اردشیر محصص | بدون عنوان | 1352 | رنگ روغن روی بوم
اردشیر محصص در طول فعالیت متمادی هنریاش به سبکی یگانه تکیه نکرد، بلکه هربار به فراخور زمانه و الهامی که از مشاهداتش میگرفت شیوهای تجربی را برمیگزید و به کارهایش هویت میداد. در سال ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) از او دعوت شد تا به پاریس سفر کند و همکاری خود را با مجلهی «ژون افریک» (Jeune Afrique) آغاز نماید. این همکاری ششماه ادامه یافت و در طول همین مدت بود که نشانههایی از ورود رنگ به نقاشیهایش دیده شد. خود هنرمند در اینباره گفته است: «پاریس تأثیر بهسزایی برای کشف رنگ روی من بهجا گذاشت. حضور رنگ در این شهر باورنکردنی است؛ در لباسهای یک پاریسی میتوانی حداقل بیست رنگ مختلف را در کنار هم ببینی.»
حضور او در پاریس، علاوهبر تأثیر بصری بر کارهایش، به شهرت بینالمللی او کمک بیشتری کرد و پس از آن بود که کاریکاتورهایش ضمیمهی مقالاتی در مجلات برجستهی هنر گرافیک جهان از جمله سوییس، ژاپن، ایالات متحد آمریکا و... شدند. اولین سفر محصص به آمریکا بهواسطهی نمایش آثارش در گالری گراهام نیویورک (Graham Gallery) بود. تأثیر این سفر چهارماهه خطوط و اشکالی هندسی بودند که به تصویرسازیهایش راه یافتند. او در سال ۱۳۵۵ (۱۹۷۶) مجدد به آمریکا سفر کرد و پس از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، تصمیم گرفت تا سالهای باقیمانده از عمر خود را همانجا سپری کند. در این سالها خودکار و تکهای کاغذ همراهان جدانشدنی او برای بیان درونیات متأثر از تحولات سیاسی و اجتماعی کشورش بودند. او در مقام یک ناظر بیرونی و با چشمهای یک تصویرگرـخبرنگار، وقایع منجر به انقلاب ایران و جریانات پیرامون آن را رصد میکرد. محصص با وجود ابتلا به بیماری پارکینسون در سالهای پایانی عمرش دست از فعالیت هنری برنداشت و با وجود محدودیتهای حرکتیاش به کلاژ روی آورد. عناصر آثار گذشتهاش در کنار تکههای برشخورده از روزنامهها سبک دیگری را در آثارش رقم زد.
اردشیر محصص ورای سکوت فردی و شیوهی تجربی خلق آثارش، واقعیتهای روابط انسانی در سیاست و اجتماع را در قالب طنز با تخیل خود درمیآمیخت و از نمایش تناقضات رفتاری و افشای آنها در آثارش واهمهای نداشت. همانطور که علی بنوعزیزی، پژوهشگر ایرانی، دربارهاش میگوید: «محصص شخصیتهای آثارش را بهمعنای واقعی کلمه با قلمش کالبدشکافی میکند. او پوستهی متعارف و بیرونی آنها را از هم میدرد تا حقیقت نهفتهی جهانش را آشکار کند؛ جهانی مملو از بیعدالتی و رنج، سلطه و انقیاد، تنگنظری، طمع، تکبر، خودکامکی و خشونت.»
منابع:
- farhang.org/exhibits/body-politics-celebrating-ardeshire-mohassess-legacy
- universes.art/en/nafas/articles/2014/unedited-history-iran/photo-tour/modernisation-1960-1978/ardeshir-mohassess-2
- www.spillmanblackwellart.com/artists/ardeshir-mohassess
- asiasociety.org/ardeshir-mohassess-iranian-artist-and-political-satirist-dies-70
- www.iranicaonline.org/articles/mohassess-ardeshir#prettyPhoto
تصویر کاور و اسلایدر:
- darz.art