یادداشتی بر اثری از ژازه تباتبایی
17 ارديبهشت 1402این سلسلهیادداشتها در راستای معرفی آثار هنرمندان ایرانی واقع در گنجینهی موزهی هنرهای معاصر تهران تألیف شده است.
ژازه تباتبایی(۱) (۱۳۰۵-۱۳۸۶) شاعر، نویسندهی داستانهای فولکلور و رمان، نمایشنامهنویس، نقاش و مجسمهساز نوگرایی بود که با نگاهی معاصر در شیوهی خلق آثار هنری، محتوای آثارش را در قرابت با مفاهیم باستانی، اساطیری و کهن ایرانی قرار داد. هنر او تلفیقی از مدرنیته و صنعت در مواجهه با سنت و با چاشنی طنز بود. گویی هنرمند در آنچه دیگران ابزاری صنعتی میدیدند، دست و پا و چشم و گوش میدید و با سرهمبندی(۲) آن ابزار، معنایی تازهاش میبخشید. بازیافت پیچها و مهرهها و آهنآلات دورریختنی و پیوند دادن آنها برای ساخت پیکرههای اساطیری، او را به «شاعر زبالهها» معروف ساخت.
چنانچه خود میگوید، مجسمهها و کلمات و رنگهای سنگین و محکمش نمایشگر وزنهی اضطرابانگیز انسان در دنیای امروزند؛ دنیایی که او سالها در میان اسقاطفروشیها و قراضهداریهای ماشین بهدنبال ابزاری برای خلق آن گشت. انسانها، موجودات افسانهای برآمده از اسطورهها، داستانهای عامیانه و متون کهن(۳)، همچون ابوالهول، اسبهای بالدار، شیاطین، پریان، فرشتگان و پادشاهان افسانهای، موضوعات موردعلاقهی او برای خلق پیکرههای خیالیاش بودند. «ژازه با فرهنگ زادبومش پیوندی ذهنی و رمزی داشت و عناصری از آن فرهنگ را با بیانی خاص، یعنی به شیوهای نمادین، باز میآفرید که بُردش بههمینجهت، یعنی بهاعتبار اصالت رمزپردازی، از دایرهی زمان و مکانی خاص فراتر میرود.» (ستاری، ۱۳۸۶: ۶).

ژازه تباتبایی | بدون عنوان | 70 Jazeh Tabatabai | Untitled | 70
او پیوسته در تلاش بود تا «اولینهای هنر را در فرهنگ ایرانی معمول کند. وصلهچسبانی را اولبار بود که ایرانی کرد (کیارس، ۱۳۸۷: ۳). ژازه تباتبایی یکی از مهمترین گالریهای تهران را در خانهی پدریاش در کوچهی طبای خیابان بهار در سال ۱۳۳۴ تأسیس کرد و نام آن را نگارخانهی هنر جدید نهاد؛ مکانی که در آن به نمایش و معرفی آثار هنرمندان همنسل خود پرداخت(۴). «گویا فعالیتهای او در نیمهی اول دههی سی نخستین فعالیتهای نمایشگاهی در حوزهی مجسمهسازی بوده است (بابایی فلاح، ۱۳۹۷، ۲۰). او در «سومین نمایشگاه نگارخانهاش، مجسمههای آهنی و نقاشیهای وینچنزو بیانکینی(۵) را برای یکماه بهتماشا گذاشت. نُه تابلو از این مجموعه از دکتر هاکوپیان (ریاست ادارهی روابط بینالمللی و انتشارات) و سیمین دانشور (مدیر مجلهی نقشونگار) بود. مجسمههای آهنی بیانکینی، که از میلههای مستعمل بود، بعدتر اساس مجسمهسازی ژازه تباتبایی شد (کیارس، ۱۳۹۰). او از پیشگامان مکتب سقاخانه بود و برای اولینبار مبحث پاپآرتکلاژ را در محافل هنری ایران مطرح کرد و در نیمهی دوم دههی چهل، نمایشی از هنرمندان نقاش و پیکرهساز ایرانی و خارجی در این حوزه برپا کرد(۶). او پس از انقلاب ۱۳۵۷ میان پاریس و اسپانیا سرگردان بود و سرانجام در بهمن سال ۱۳۸۶ چشم از جهان فروبست.
آثار هنری ژازه در کشورهای مختلفی چون بریتانیا، فرانسه، ایتالیا، یونان، آلمان، ترکیه، هنر، چین و امریکا بهنمایش درآمده است و امروزه آثارش در موزهها و مجموعههای متعدد جهانی همانند موزهی لوور پاریس، موزهی متروپولیتن نیویورک، موزهی هنرهای معاصر تهران، گالری سیحون تهران و مجموعهی شخصی فرح پهلوی، امیرعباس هویدا و جیمی کارتر قرار دارد.
اثری که در این یادداشت به آن میپردازیم پیکرهی فلزی مؤنثی است که از سرهمبندی ضایعات صنعتی و ماشینی خلق شده است؛ شیوهای که در هنر غرب، توسط هنرمندان فوتوریست و کوبیست بهکار رفته بود و در دستان هنرمند ژازه تباتبایی به بیانی شخصی رسید. در واقع علاوهبر الهام از مجسمههای بیانکینی، در دورهای که ژازه در اسپانیا زندگی میکرد، مجسمههایی از خولیو گونزالس(۷) را دیده بود و این مسئله بر نگاه هنرمند در خلق آثارش تأثیر نهاد. هرچند که انتزاع مطلق آثار گونزالس، که برای نمایش دست به یک خط راست یا یک سیم مفتولی بسنده میکرد، در آثار ژازه تباتبایی به استفاده از ابزارهایی انجامید که با وجود کاربرد نمادین خود، بسیار به تصویر دنیای واقعی نزدیک بود. او در این مجسمهها با همان جزئیات نقاشیهایش، چهرهی پیکره را ساخته است: مهرهای بهجای لب، چرخدندههایی بهجای چشم، تسمهای بهجای مو، واشرهای فلزی، سوپاپهای سیلندر، سیمپیچها، میللنگ و مجموعهای از قطعات ضایعاتی برای ساخت بدن پیکره.
در اثر مذکور گلی چندپر بر سر مجسمه نهاده شده و نوع چینش ضایعات آهنی پوششی چون دامن را برای پیکره ایجاد کرده است. پاهای مجسمه حالتی متقارن ندارد و در کلیت انداموار خود، خاصیت موجودی افسانهای یا خدایبانویی اساطیری را به ذهن متبادر میکند. حرکت، عاملی اصلی در تمامی مجسمهها است و آثار بهشکلی ساخته شدهاند که اجزای تشکیلدهندهی آنها قابلیت جابهجایی داشته باشد. درواقع مخاطب در برخورد با مجسمهها با نوعی هنر تعاملی مواجه است که امکان مشارکت او در تغییر شکل نحوهی قرارگیری مجسمهها را فراهم میسازد.
پانوشت:
۱. نام اصلی او سیدعلی طباطبایی بود.
۲. سرهمبندی: جفتکاری (اسمبلاژ) اسلوبی است در ساختن آثار سهبعدی از طریق اتصال اشیای متفرقه به یکدیگر. گاه برای این منظور از قراضههای صنعتی استفاده میشود (پاکباز، ۱۳۸۶: ۱۸۶).
۳. مانند هزارویک شب، کلیله و دمنه، عجایبالمخلوقات و نسخ خطی خیالی و تصاویر سنگی.
۴. این نگارخانه پس از چندی در سال ۱۳۳۸ به خیابان تختجمشید شرقی (طالقانی فعلی)، کوچهی طباطباییمقدم، کوچهی پاییز منتقل شد و بنابر مستندات از معدود نگارخانههای خریداریشده توسط شهرداری تهران بهمنظور تبدیل آن به موزه و بنیاد ژازه تباتبایی است.
۵. Vincenzo Bianchini (۱۹۰۳-۲۰۰۰) پزشک، شاعر، مجسمهساز و نقاش ایتالیایی.
۶. در گالری ژازه مجموعهای از بیستوپنج نقاش و مجسمهساز ایرانی و هفت خارجی در طول تابستان در معرض تماشا بود و نام کسانی چون سهراب سپهری، ژازه تباتبایی، وینچنزو بیانکینی، پرویز تناولی، حسین مجابی، عبدالرضا دریابیگی، هانیبال الخاص، رویین پاکباز، مرتضی ممیز، محمدرضا جودت، سیروس مالک، محمود اقدسی، کارت مایر، جانسون، ارژنگ، حسن قائمی و... در آن بهچشم میخورد. در زیرزمین و در کنار این نمایش گروهی، مجموعهای خصوصی از ژازه تحتعنوان «پاپآرت کلاژ» بهتماشا در آمده بود (کیارس اسدی، ۱۳۹۰).
۷. Julio González (۱۸۷۶-۱۹۴۲) هنرمند مجسمهساز و نقاش اسپانیایی.
منابع:
- اسدی کیارس، داریوش (۱۳۸۷)، تندیس ژازه تباتبایی، تندیس، ش ۱۴۳، صص۴-۳.
- اسدی کیارس، داریوش (۱۳۹۰)، گالری هنر جدید، ش ۲۱۶، دی ماه ۱۳۹۰.
- بابایی فلاح، هادی (۱۳۹۷)، جریان سازی هنری نگارخانهها در ایران، تهران: انتشارات امیرکبیر.
- پاکباز، رویین (۱۳۸۶)، دایرهالمعارف هنر، تهران: فرهنگ معاصر.
- ستاری، جلال (۱۳۸۶)، اسطوره ژازه در گزیده آثار مجسمهی ژازه تباتبایی به کوشش محمد حسن حامدی، تهران: نشر نزهت.
تصویر کاور و اسلایدر:
- darz.art