ارزشسنجی: محاسبهی قیمت آثار هنری، اصطلاحات و رویکردها
24 تير 1402در ماه اوت سال ۲۰۰۸ میلادی، دادخواستی دنیای هنر را وادار کرد تا بار دیگر معیارهای تعیینِ ارزش اثر هنری را درون بدنهی تخصصی خود به گفتوگو بگذارد. دادخواست ارائهشده اگرچه در دنیای هنر پدیدهای بدیع به حساب نمیآمد، اما سالها بعد باعث مناقشههای بسیاری شد. ماجرا از این قرار بود که ظاهراً یک دستگاه خشککن باعث آتشسوزی در مِلک شاکی شده بود. شاکی ادعا میکرد که خشککن معیوب بوده و قانون منع نقض ضمانتنامه و قوانین حمایت از مصرفکنندهی نیویورک، به شاکی اجازه داده بود تا دنبال خسارت ملک ازدسترفته باشد. اما پای مجامع هنری اینجا به میان آمد که شاکی ادعا کرد طراحیها و آثار هنری طراح مشهور مد، اولگ کاسینی (Oleg Cassini)، در زیرزمین خانه بوده و آتشسوزی بهکلی هرآنچه که مجموعهدار شاکی طی سالها جمعآوری کرده را نابود کرده است. نزدیک به دو سال بعد، شاکی پرونده، یک کارشناس هنرهای معاصر با نام فیلیس روگاف (Phillis Rogoff) را برای بررسی و ارزیابی ارزش آثار هنری آسیبدیده استخدام کرد. خانم روگاف گزارشی تهیه کرد و یافتههای مستند خود را با دادگاه به اشتراک گذاشت. ماه مه ۲۰۱۴ بود که دادگاه اعلام کرد شهادت روگاف مستدل نبوده و پرونده مجدد به جریان افتاد. فیلیس روگاف در دانشگاه هنرهای زیبای کُرنِل موفق به دریافت مدرک لیسانس شد و سپس به سیراکیوزو، لانگآیلند و دانشگاه نیویورک راه پیدا کرد. او عضو انجمن ارزیابان آمریکا بود و صلاحیتش بهعنوان کارشناس ارزیاب هنر، توسط دادگاه فدرال آلاسکا هم تأیید شده بود.

پابلو پیکاسو | سلفپرتره | ۱۹۰۱ | منبع: www.pablopicasso.org
دادگاه فدرال نیویورک بعدتر اعلام کرد که هیچ اشتباهی مبنیبر رویکرد روشتحقیقی روگاف در ارزیابی مشاهده نکرده است. پس چرا شهادت ارزیاب پرونده موردتأیید دادگاه قرار نگرفته بود؟ مسئله این بود که تجربهی متخصص در این حوزهی منحصربهفرد هنری، یعنی مُد، برای دادگاه نامشخص بود. روگاف ارزیاب کمتجربهای نبود، ۲۷ سال سابقهی ارزیابی آثار هنری را در کارنامه داشت؛ ولی دادگاه صلاحیت او را بهعنوان کارشناس ارزیاب حوزهی مُد به رسمیت نشناخته بود. آوریل ۲۰۱۴، یعنی یک ماه بعد از پذیرفته نشدن گزارش روگاف، گفتوگوها بالا گرفت و همه بر این سؤال متمرکز بودند که: ارزش اثر هنری را چهکسی و چهطور میتواند تعیین کند؟ این سؤال نهتنها برای هنرمندان، بلکه برای مجموعهداران هم اهمیت حیاتی پیدا کرد. اگرچه ارزش و ترجیحات شخصی افراد در خصوص آثار هنری ممکن است بسیار متفاوت باشد، اما روشهایی که بهوسیلهی آن شخص، قدردانی و اشتیاق به هنر و طراحی را به دلار و سِنت بدل میکند، تا حد زیادی یکسان است.
ارزشگذاری یک اثر هنری هم هنر است و هم علم. عوامل متعددی را میتوان در تعیین ارزش یک اثر هنری مؤثر دید. از منظری این عوامل را میتوان به سه دستهی کلی تقسیمبندی کرد؛ عواملی که به خود شیء هنری وابسته است، مؤلفههای بازار، و آنچه هنرمند را از دیگر هنرمندان متمایز میکند. شرایط اثر هنری، مواد استفادهشده در خلق اثر هنری، ابعاد و اصالتسنجی یا شناسنامهی اثر هنری و (به تعبیری دیگر) «آرشیو منشا و مالکیتهای فعلی و پیشین» (provenance) را میتوان جزء عوامل وابسته به شیء هنری دستهبندی کرد. مؤلفههای مربوط به هنرمند که بر ارزشگذاری شیء هنری اثرگذار است، میتواند شامل اطلاعاتی دربارهی پیشینهی هنرمند، اینکه خالق اثر با کدام جنبش یا مکتب هنری خود را هویتیابی میکرده یا کدام گالری و موزهها آثار هنرمند را تا این لحظه به نمایش گذاشتهاند، باشد. در نهایت، مؤلفههای وابسته به بازار هم میزان محبوبیت اثر هنری را در یک مقطع زمانی مشخص اندازه میگیرند. و بله، اینجا بهعمد از واژهی «اندازه گرفتن» استفاده میکنیم؛ چرا که بسیاری از این مؤلفهها قابل اندازهگیری هستند.
بااینحال اگر بگوییم اندازهگیری این مؤلفهها کار آسانی است، بهوضوح سادهانگارانه با مسئله برخورد کردهایم. بخشی از پیچیدگی ماجرا را میتوان به گردن دادهها انداخت؛ بخش قابلتوجهی از دادههای مربوط به آثار هنری بهراحتی در دسترس نیستند و حتی اگر هم بهصورت عمومی در دسترس باشند، واکاوی و تحلیل آنها درجهای از تخصص را میطلبد که برآمده از سالها تحقیق و کسب دانش تخصصی این حوزه است. بههمینجهت است که برای تخمین ارزش یک اثر هنری به فردی متخصص احتیاج داریم که بتواند از عهدهی «ارزشسنجی» (Appraisal) اثر هنری بربیاید. بنیاد آمریکایی ارزیابی (The Appraisal Foundation) ارزشسنجی را اینطور تعریف کرده: «عمل یا فرآیند ابراز نظری دربارهی ارزش چیزها.» گزارش ارزشسنجی یا ارزیابی، یک سند مکتوب است که با این هدف تهیه شده که نشان دهد یک ملک یا شیء در بافتار خاص مورد بررسیT چقدر ارزش دارد. بنابراین یک ارزشسنجی یا ارزیابی مستند میتواند اطلاعاتی دربارهی شیء هنری ارائه دهد که بعدتر بر نحوهی رفتار با دارایی تأثیر بگذارد. اصطلاح ارزشسنجی معمولاً در اشاره به ارزیابی ارزش و قیمت هر قطعهی ملموس به کار برده میشود؛ بااینحال در حوزهی هنر و اشیای عتیقه، یک ارزشسنجی رسمی سندی ویژه است که بهجای اینکه صرفاً حاوی نظری شخصی باشد، ملزم است به مجموعهای از مقررات، ساختارها و قراردادهای مسئولیت مشترک پایبند بماند.
آثار هنری و اشیای عتیقه ممکن است با بررسی بازار اقلام مشابه قیمتگذاری شوند؛ به این معنی که اثری که با اثر موردبررسی وضعیتی مشابه دارد، بهعنوان معیاری برای قیمتگذاری در نظر گرفته شود. البته متغیرهای بسیاری در انتخاب اثری که معیار این مقایسه قرار گرفته دخیل است که مهمترین آنها تاریخ فروش است. مانند هر بازاری، بازار هنر هم بازاری سیال است. فروشی که بیش از پنجسال از آن گذشته باشد، معیار قیمتگذاری قابلاعتمادی برای امروز نیست. مسئلهی دیگری که ارزیاب هنری هنگام ارزشسنجی اثر در نظر میگیرد، موضوع یا تصویری است که در یک اثر فیگوراتیو نمایش داده شده است. برایمثال طبیعتهای بیجان جریان امپرسیونیسم، آثاری که یک دستهگل یا یک کاسهی میوه را به تصویر کشیدهاند، با نقاشی منظره یا یک پرترهی سفارشی که همان هنرمند خلق کرده است، بازار متفاوتی دارند. مؤلفههای وابسته به موضوع، در کنار تاریخ خلق، فرم اجرا و در نهایت ابعاد اثر، در مقابل متخصص ارزیاب قرار میگیرند و در نهایت ارزش اثر سنجیده میشود.

پابلو پیکاسو | سه نوازنده (Three Musicians) | ۱۹۲۱ | منبع: www.pablopicasso.org
برایمثال آثاری که پابلو پیکاسو بین سالهای ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ خلق کرده، بین شیوهی فیگوراتیو و انتزاعی در رفتوآمدند. مجموعهای که از آن نام بردیم، نتیجهی تحقیقات مفصل پیکاسو دربارهی عناصر هندسی اساسی فرم است، چیزی که بعدتر به نام «کوبیسم» شناخته شد. از آنجایی که این مجموعه از نظر سبک، تاریخ و موضوع با پرترههایی که نقاش در دههی ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ خلق کرده بسیار متفاوت است، ارزشی که به آن تعلق میگیرد هم متفاوت با دیگر آثار او خواهد بود. کمیابی اثر هم یکی دیگر از مؤلفههای مهم در تخمین قیمت آثار هنری است. منظور از کمیابی، تعداد دفعاتی است که اثر هنرمند در بازار ظاهر شده است. بگذارید دوباره برگردیم به پیکاسو؛ یک تابلوی نقاشی ناتورالیستی یا فیگوراتیو از پیکاسو، که در سالهای ابتدایی قرن بیستم خلق شده، در مقایسه با اثری از همان هنرمند که در دههی ۱۹۲۰ خلق شده بسیار کمیابتر به نظر میرسد. دلیل آن هم عمدتاً این است که آثار خلقشده در سالهای اولیهی قرن بیستم، که از آن بهسبب استفادهی زیاد از طیف آبی و رنگهای تیرهتر و دراماتیکتر بهعنوان «دورهی آبی» هنرمند یاد میشود، بهندرت در رویدادهای حراج حضور پیدا میکنند. علاوهبراین آثار هنری دورهی آبی بسیار هم بین موزهداران و مجموعهداران محبوباند. درنتیجه ترکیب دو عامل ذکرشده، یعنی کمیابی و تقاضای قابلتوجه، باعث شده که اثری از دورهی آبی در مقایسه با دیگر آثار هنرمند در بازار قیمت بسیار بالاتری داشته باشد.
مجموعهای از عوامل که بالاتر به آنها اشاره کردیم، به ارزیاب کمک میکند تا برآوردی از قیمت اثر هنری در بازار داشته باشد. برگردیم به مثال اول متن؛ پذیرفته نشدن گزارش فیلیس روگاف در دادگاه فدرال نیویورک نشان میدهد که دسترسی به متخصصی که اثر هنری را بهدرستی ارزشسنجی کند، همیشه هم کار آسانی نیست. یکی از راههای اقتصادی و تا حد زیادی قابل اطمینان برای ارزشسنجی اثر هنری این است که به خانههای حراج مراجعه کنیم. قبل از فروخته شدن یک اثر هنری، خانههای حراج برای هر شیء هنری محدودهی قیمتیای «برآورد» یا «Estimate» میکنند. برای هر «لات» (Lot) یا «شیء هنری» بازهی قیمتی از طرف خانهی حراج پیشنهاد میشود که طبعاً متشکل از دو کرانهی: «بالاترین برآورد» (high estimate) و «پایینترین برآورد» (low estimate) است. کارشناسان ارزیاب خانههای حراجی معروفی مثل کریستیز یا ساتبیز، روزانه صدها نقاشی را از چشم میگذرانند و شاید بتوان ادعا کرد که بیش از هرکس دیگری دربارهی عرضه و تقاضای آثار هنری اطلاعات در اختیار دارند؛ چرا که بازار را از درون میشناسند. اگرچه نقدهایی به نحوهی ارزشسنجی آثار هنری در خانههای حراج وارد است، تخصص خانههای حراجی به تلقی بسیاری استاندارد طلایی ارزشسنجی شیء هنری توصیف شده است.
تصویر و کاور اسلایدر:
- www.widewalls.ch