بافتهای دانهدار و فضای رؤیاگون عکاسی امپرسیونیستی معاصر
15 مرداد 1403عکاسی امپرسیونیستی اصطلاحی است برای توصیف آثار عکاسانی که بینش تصویری امپرسیونیسم را تداعی میکنند. آنها با بهکارگیری دوربین خود بهمثابه یک قلممو کیفیت اسرارآمیز و رؤیاگونی که زیر سطح این جهان نهفته است را به ذهن یادآور میشوند. آثار این عکاسان از واقعگرایی فاصله میگیرد؛ به این معنا که آنها جهانی را به ما نشان میدهند که میتواند شکل دیگری باشد، جهانی که ممکن است آرزوی تجربه کردنش را داشته باشیم، جهانی که به زبان ضمیر ناخودآگاه سخن میگوید.
- شیلا متزنر
«وقتی عکاسی را آغاز کردم، به من گفته شد که عکاسی مرده است و من واقعا احمق هستم که خودم را درگیر آن کنم. فکر کردم عکاسی نمیتواند مرده باشد چون من زندهام. عکاسی زندگی من را به شگفتانگیزترین نوع آن تبدیل کرده است.» (شیلا متزنر)
شیلا متزنر (Sheila Metzner)، عکاس امریکایی، کار خود را در دههی ۱۹۶۰ در آژانس تبلیغاتی دیدیبی (Doyle Dane Bernbach) آغاز کرد؛ جایی که او نخستین مدیر هنری زن بود. در طول مدت اشتغالش در آنجا عکسهایی را بهثبت رساند که یکی از آنها در سال ۱۹۷۸ در نمایشگاه موما (MoMA) با عنوان «آینهها و پنجرهها: عکاسی امریکایی از سال ۱۹۶۰» (Mirrors and Windows: American Photography since 1960) گنجانده شد و توجه زیادی را به خود جلب کرد. از آن زمان به بعد نمایشهای گالری و مشتریان تجاری به همکاری ترغیب شدند. در دنیای هنری متزنر اهمیت ندارد که عکس برای هدف تجاری ثبت شده باشد یا هنرهای زیبا؛ همان کیفیت رؤیاگون و رویکرد دانهدار و آوانگارد حاکم است. عکسهای او با چاپ فرسون ظاهر میشوند. فرایندی که در سال ۱۸۹۹ توسط تئودورـانری فرسون (Théodore-
Henri Fresson) توسعه یافت و بهعنوان «چاپ مستقیم کربن» نیز شناخته میشود. این چاپ با دانهدار و طرحدار شدن متمایز میگردد. آثار متزنر یادآور چاپهای آوانگارد بروماویل در اوایل قرن بیستم است؛ بنمایهی رنگی لطیف، گاهی تار و همیشه رؤیاگون.
مناظر او مانند «پل بروکلین» (Brooklyn Bridge) از مجموعهی «هوکوسای» (Hokusai series) (۲۰۰۷) بهدلیل کیفیت پیکتوریالشان بهسادگی با نقاشیهای امپرسیونیستی اشتباه گرفته میشوند. پل مملؤ از نور است و بهنظر میرسد که با زندگی و احساسات درحال ارتعاش است.
- اولگا کارلوواک
«راستش را بخواهید من هرگز عاشق آفتاب نبودهام و در گرما حتی شروع به کار نمیکنم... من در جاده قدم میزنم و منتظر زمان [موردعلاقهام] از سال میمانم؛ زمانی درست پیش از زمستان... میخواستم داستانی ساختهشده از عکسها را بازگو کنم که با کابوسی در شبی سرد و بارانی آغاز گشت و بهنوعی وهم مالیخولیایی از خاطرات تبدیل شد و با «به خانه آمدن» پایان یافت... هرچه که باشد... » (اولگا کارلوواک)
اولگا کارلوواک (Olga Karlovac)، متولد دوبرونیک و ساکن زاگرب، عکسهای دلفریب، سیاهوسفید و رؤیاگونی خلق میکند که به کاوش در خیابانها و فیگورهای آن میپردازد. او از پشت پنجرهها، در باران و تاریکی که با نورهای تار روشن شدهاند، عکسهایی ثبت میکند.
این عکسها شبیهبه شعر بصری نابیاند که اغلب به طراحیها و نقاشیهای دانهدار میمانند. اینگونه بهنظر میرسد که فیگورهای او همچون سرگردانان تنها در سفری زیارتی رازآلود در جهانی بیزماناند که وقفهای در وضوح و نفوذ جوامع معاصر مبتنی بر تکنولوژی ماست.
کارلوواک لحظهها و احساسات را ثبت میکند. گاهیاوقات دوباره و دوباره به همان مکان بازمیگردد تا عکسی را ثبت کند که دقیقا آن احساسی که او دنبالش است را برانگیزد. او به انرژی و قدرت نامرئی مکانهایی خاص باور دارد. کارلوواک عکسهای امپرسیونیستی خود را در سهگانهای از کتابـعکسها با عنوان «آشفتگی» (Disarray)، «پیش از زمستان» (Before Winter) و «فرار» (Escape) جمعآوری کرده است.
- اما لوئیس پرن
«دوربینهای پینهول من نقطهی مقابل کمال و چیرگی دیجیتالی هستند. هربار تصویری ایجاد میشود که توسط ارواح تسخیر شدهاند و آغشته به مالیخولیایی شاعرانهاند که مرا مجذوب خود میکنند.» (اما لوئیس پرن)
اما لوئیس پرن (Emma Louise Prin)، عکاس فرانسوی، از میروسلاو تیچی (Miroslav Tichy)، عکاس اهل چک، الهام میگیرد که میگوید: «عکاسی یعنی نقاشی با نور! کاستیها بخشی از آن هستند. این چیزیست که شعر را خلق میکند و برای آن به یک دوربین بدساخت نیاز دارید.» پرن با دوربین پینـهول کار میکند و دوربینهای خود را از قوطیهای چای قدیمی میسازد. او سوراخ کوچکی روی قوطی ایجاد میکند، کاغذ حساس به نور را درون آن میچسباند، و سوراخ را در معرض نور و سوژهی موردنظر قرار میدهد. شانس، بخش بزرگی از روند کار و تصاویر بهدستآمده همواره غافلگیرکننده است. پرن توضیح میدهد که چگونه این روند خلق، تصاویری نزدیک به احساساتش را سبب میشود. او در روند کار با کاغذهای قدیمی و منقضیشدهی حساس به نور، بافتهای پیشبینینشده و تصاویر لکهدار ترکخورده ایجاد میکند. فیگورهای او شبحگون، گذرا و دگرگونشوندهاند. اغلب بهنظر میرسد که بهدلیل زمان نوردهی طولانی فیگورها درحال حرکت یا دوبرابر هستند.»
منبع:
- magazine.artland.com
تصویر کاور و اسلایدر:
- magazine.artland.com