icon2
اتصال اینترنت خود را بررسی کنید.

سم گیلیام، نقاش مشهور سبک انتزاعی، در ۸۸ سالگی درگذشت

نویسنده : صفورا سیدی

زمان خواندن : ۴ دقیقه

سَم گیلیام (Sam Gilliam)، نقاشی که خالق رویکردی جدید به انتزاع بود، ۲۵ ژوئن ۲۰۲۲ در ۸۸ سالگی درگذشت. گیلیام فرزند هفتم خانواده‌ای با هشت فرزند بود، در می‌سی‌سی‌پی به دنیا آمده و آن‌قدر خوش‌شانس بود که خانواده‌ی او سال‌ها پیش از واقعه‌ی خونین می‌سی‌سی‌پی به کنتاکی نقل‌مکان کردند. سال‌های شکوفایی گیلیام در امنیتی نسبی گذشت؛ او از دوران دبستان به خلق کردن مشتاق بود و دیوارها، دفترها و (جسارت نیست اگر بگوییم) هیچ کاغذی از میل او به حقیقت بخشیدن به طرح‌ها در امان نبود. دوره‌ی کارشناسی و کارشناسی‌ارشد گیلیام هم به نقاشی کردن و آموختن گذشت و در این میان تنها خدمت در ارتش، وقفه‌ای کوتاه اما آموزنده‌ بین هنرمند و هنرش به وجود آورد. چندسال بعد ازدواج وادارش کرد که به واشنگتن نقل‌مکان کند و این شروع ماجرایی جدید برای گیلیام بود. 

Sam Gilliam, in the studio with his draped canvases in 1970, was thinking about the surfaces art was made on.Credit...Sam Gilliam/Artists Rights Society (ARS), New York; via Pace Gallery

زمینه‌ی تاریخی سال‌های تحصیل هنرمند، یعنی دهه‌ی ۱۹۵۰ آمریکا، دوران ظهور اکسپرسیونیسم انتزاعی و مکتب نیویورک و به‌دنبال آن نقاشی میدان‌رنگ به حساب می‌آمد؛ با این‌همه گیلیام تا پیش از نقل‌مکان به واشنگتن از ماجرا مجزا مانده بود. معلمان او در دانشگاه لوئیزویل بسیار تحت‌تأثیر هنر هیجانیِ اکسپرسیونیست‌های آلمانی بودند. گیلیامِ جوان شگفت‌زده و مبهوت، نیتِن اولیوریا (Nathan Oliveira)، نقاش اکسپرسیونیست فیگوراتیو کالیفورنیایی، را تماشا می‌کرد که رویداد نمایشی را به اجرا می‌برد و در استفاده از رنگ‌های تیره جسور و دست‌و‌دل‌باز بود. بااین‌همه این مدرسه‌ی رنگ واشنگتن بود که گیلیام را با رنگ و انتزاع مأنوس کرد. جوان رنگین‌پوستی که از خدمتی سخت گذر کرده بود، خود را در دنیای رنگ موریس لوئیس (Morris Louis)، کِنِث نولند (Kenneth Noland) و پاول رید (Paul Reed) حاضر می‌دید. انتزاع نقاشانه‌ی دهه‌ی ۱۹۵۰ به هنری غیربازنمایانه (nonrepresentational) رسیده بود، رویکردی به هنر که در آن رنگ‌های روشن، حاکمان پالت رنگی هنرمند بودند. اگرچه موریس لوئیس مرده بود و کنث نولند در زمان ورود گیلیام به واشنگتن در سال ۱۹۶۲ به نیویورک نقل‌مکان کرده بود، بااین‌حال آثار آن‌ها فضای هنری واشنگتن را شکل می‌دادند.

 

گیلیام به‌نفع هنر غیربازنمایانه کنار کشید و چالشی جدید برای خود خلق کرد. اولین آثار او در واشنگتن، نقاشی‌های بزرگ و لبه‌های تمیز با نواحی رنگی صاف بودند؛ برآمده از سبکی که به «نقاشی میدان‌رنگ واشنگتن» معروف بود. گیلیام بعدتر تا کردن، چسب پاشیدن و رنگ ریختن را با بوم‌ها تمرین کرد. او یک بوم خیس را به معنی واقعی کلمه روی خودش تا می‌زد تا خطِ تایی عمودی را آزمایش کند. حوالی ۱۹۶۵ بود که ایده‌ای که نقاش به آن معروف است، به جهان هنر معرفی شد؛ ایده‌ی تابلوهای نقاشی آویزان یا معلق، که از لباس‌هایی که روی بندِرخت منتظر خشک شدن هستند، وام گرفته شده بود. گیلیام از پنجره‌ی استودیوی کوچکش در واشنگتن، زن‌هایی را تماشا کرده بود که لباس‌های شسته را روی بند آویزان می‌کردند؛ این بود که قاب و چهارچوب را رها و شروع کرد به رنگ زدن و آویختن. پارچه‌های بی‌جان و بی‌شکل، گاهی از سقف آویخته می‌شدند، گاهی بر زمین می‌نشستند و گاهی به هیئت مجسمه‌ای درمی‌آمدند. نقاشی‌های گیلیام بُعدی اضافه‌تر داشتند؛ بُعد سومی که تبدیل به پیکره‌ای جان‌دار می‌شد و در فضا می‌رقصید. یکی از معروف‌ترین و جنجالی‌ترین آثار گیلیام، مجموعه‌ی شش‌بخشی «آویخته» (draped) است که سال ۱۹۷۵ برای موزه‌ی هنر فیلادلفیا طراحی کرد و در ابعاد چند صدمتر برای دیوارهای خارجی موزه سفارش داده شده است. 

 

سال ۱۹۷۵، درست زمانی که تکنیک جدید گیلیام در اوج محبوبیت بود، هنرمند به‌طور ناگهانی تصمیم گرفت که خلق اثر را به شیوه‌ی قبل متوقف کند. او به‌وضوح از مواجهه با چالش لذت می‌برد و این‌بار به خلق کلاژهای هندسی روی آورد. در ۱۹۸۰ رویکردش را به رنگ تغییر داد و روشی که پیش‌تر برای رنگ‌آمیزی استفاده می‌کرد را با روشی جدید جایگزین نمود. گیلیامِ جدید لایه‌های رنگ و ژل‌های ضخیم اکریلیک را روی بوم می‌پاشید تا بافتی روغنی خلق کند. مجموعه‌ی «لحاف» (quilted) که با همین تکنیک خلق شد، یادآور تکه‌هایی از آفریقا بود؛ یادگاری از دوره‌ی کودکی هنرمند که حالا به تجسم یک چیدمان درآمده بود. توجه ویژه‌ی گیلیام به بافت اثر هنری‌اش تا روزهای پایانی عمر با او همراه بود، آخرین آثار او، نقاشی‌های بافت‌داری هستند که از ترکیب فرم‌های گوناگون فلزی به وجود آمده‌اند. او از مدرسه‌ی رنگ واشنگتن فراتر رفت؛ توجه به رنگ او را به توجه به بافت رساند و میراثی جدید برای مدرسه‌ی رنگ واشنگتن خلق کرد. 


گیلیام علاقه‌مند و مشتاق هنر عمومی (public art) بود و در مقیاس بزرگ و برای فضاهای بیرونی کار می‌ساخت. به‌علاوه شیفته‌ی تدریس بود؛ تدریس و خلق هنری را نه دوشادوش هم، بلکه یک کلِ واحد می‌دید. معروف‌ترین مصاحبه‌ی او یک جمله‌ی درخشان دارد که در آن هنرمند تأکید می‌کند که در جهان‌بینی او، خلق بر آموزش مقدم نیست. عشق او به تدریس در طول یک‌سالی که در مدارس دولتی لوئیزویل گذراند، رشد کرد. او نزدیک به یک‌دهه در مدارس دولتی واشنگتن و سپس در مؤسسه‌ی مریلند، کالج هنر و دانشگاه مریلند و چندین‌سال در دانشگاه کارنگی ملون در پیتسبورگ تدریس کرد. در جمع همیشه چیزی از کلاس درس برای گفتن داشت.

سَم گیلیام خلاق، جسور و متواضع بود. در هنر از چالش‌ها نمی‌ترسید و هربار برای سفری جدید آماده و کنجکاو بود. با این‌همه آن‌چه او را برای بسیاری به‌یادماندنی کرده، تواضع او در مواجهه با روزمره است؛ تواضع او در اقرار به این‌که سبکی که به آن شناخته می‌شود را از یک زن عادی سیاه وام گرفته، زنی که چنددسته لباس را روی بندِرخت پهن می‌کند. هنری از مردم برای مردم در فضاهای شهری، دیوارکوب‌های بلند و چیدمان‌های معلق و آویزان که فضاهای عمومی را تزئین می‌کردند، چیزی‌ست که از گیلیام برای نسل‌های بعد می‌ماند.
 

 


منابع:

  • www.artnews.com/art-news/news/sam-gilliam-dead-1234632790
  • www.thehistorymakers.org/biography/sam-gilliam-41
  • www.pacegallery.com/artists/sam-gilliam
  • americanart.si.edu/artist/sam-gilliam-1811
  • www.artnet.com/artists/sam-gilliam/biography#:~:text=Sam%20Gilliam%20(American%2C%20born%201933%20)&text=1933)%20is%20a%20renowned%20Color,sculptural%20elements%20in%20his%20paintings.

 تصویر کاور و اسلایدر: 

  • www.artnews.com
bktop