icon2
اتصال اینترنت خود را بررسی کنید.

نگاهی به زندگی و آثار منوچهر معتبر؛ هنرمندی که دغدغه‌ی انسان را دارد

نویسنده : شمیم سبزواری

زمان خواندن : ۲۰ دقیقه


مقدمه

منوچهر معتبر همواره کوشیده است از عناصر و واقعیت‌های جهان پیرامون در خلق آثارش بهره بگیرد؛ اما این برخورد موجز با پدیده‌ها، که حاصل نوعی نگاه درونی و تغزلی است، منجر به رویکردی بیان‌گرا در نحوه‌ی بازنمود نقاشانه شده که بیش از همه خود را در رنگ‌های تیره، غلبه‌ی فضا بر انسان و خطوط اکسپرسیو، محکم و گویا نشان داده و البته مرز این آثار را از واقع‌گرایی فراتر برده است.

آثار معتبر بیش از هرچیز برآمده از دانش عمیق او نسبت‌ به طراحی است و می‌توان به‌جد گفت که او به طراحی امروز ایران قوام بیشتری بخشیده است. او در ادوار کاری خود به انحاء متفاوتی نقاشی‌های طراحی‌وار را آزموده و این از مهم‌ترین عناصر تعیین‌کننده‌ی سبک شخصی معتبر به‌شمار می‌آید؛ چرا که بهره‌گیری از خطوط بیان‌گرای زغالی، استفاده‌ی حداقلی از رنگ و تمرکز بر فضای سیاه، سفید و خاکستری، سبب شده است که عمده‌ی آثار او حال‌وهوایی طراحانه به‌خود بگیرند. 

منوچهر معتبر | بدون عنوان | 1398 | سیلک اسکرین | 70 × 50 سانتی‌متر

 

گرچه معتبر در دوره‌های مختلف فعالیت هنری بر موضوعات متنوعی تمرکز کرده است، اما همیشه برخوردی فردی با سوژه داشته، از روایت‌گری به‌شیوه‌ی عینی دوری گزیده و هم‌ّوغم خود را بر نمایش تجربه‌ی زیسته‌‌اش گذاشته است. در واقع او این ساختار ساده و محکم را برای بیان درونیات آدمی برگزیده است؛ چه در نقاشی از کوچه‌ها و خیابان‌ها و چه صحنه‌هایی از انقلاب و جنگ، چه ثبت قبرستان‌ها و زنان چادرپوش و چه در خودنگاره‌هایش، به دنبال انسان گشته و تلاش کرده است تا عمیق‌ترین وجوه خود و خصوصیات انسان‌بودگی را در این آثار بکاود. انسان‌های بهت‌زده و متفکر معتبر، با رنگ‌های خاکستری که فضا را علاوه‌بر غمین بودن و فسردگی، به‌سمت رویدادی از گذشته هدایت می‌کنند، خوانشی اگزیستانسیالیستی از وضعیت انسان معاصر را نیز ارائه می‌دهند. به‌همین‌دلیل است که مخاطب در مواجهه با کارهای معتبر حس‌وحالی فردی را تجربه می‌کند و می‌تواند برداشت شخصی خود از آن را ارائه دهد؛ به‌همان‌نسبت که هنرمند خوانش شخصی خود از یک واقعه یا پدیده را بازنمایی کرده است. و این همان چیزی است که معتبر را به کار کردن و خلق اثر ترغیب کرده است؛ چرا که برای او گفت‌وگو با مخاطب اهمیت دارد، نه صرفاً خلق هنری و نمایش آن. به قول خودش: «من یک چیزهایی را خودم متوجه می‌شوم. وقتی می‌بینم آدم‌ها خوششان آمده، احساس می‌کنم حرفی که زده‌ام درک شده». تجربه‌ی نقاشانه برای او نوعی برون‌ریزی است. همان‌طور که خود گفته: «آدم باید بارور شود. آدم باید به مقداری جمع شود. مثل غصه است؛ مثلاً شما آن‌قدر غصه‌دار می‌شوی که گریه‌ات می‌گیرد یا مثلاً آن‌قدر خوشحالی که دلت می‌خواهد با کسی حرف بزنی. بیان احساس است. هیچ کاری‌اش نمی‌توان کرد.»

 

 

 

دوران کودکی و نوجوانی

منوچهر معتبر در سال 1315 در شهر شیراز متولد شد. خانواده‌ی چندان ثروتمندی نداشت، اما همه دستی در هنر و ادب داشتند؛ پدرش زرگر بود و خط خوشی داشت و مادرش نیز که از خانواده‌ای اهل ذوق بود، به شعر و خوش‌نویسی علاقه داشت. در دوران تحصیل در مدرسه و بعد از آشنایی با مداد و قلم، شیفته‌ی نقاشی شد. در سال چهارم دبستان طراحی و نقاشی را از ناصر نمازی، که از شاگردان کمال‌الملک و معلم هنر بود، آموخت. او طی این‌سال‌ها با شیفتگی زیادی به نقاشی مشغول بود و از آثار بزرگان نقاشی اروپایی کپی‌برداری می‌کرد. در سال‌های پایانی دوران مدرسه فرصتی پیدا کرد تا با صدرالدین شایسته شیرازی آشنا شود و کارهای واقع‌گرایانه‌ی او را از نزدیک مشاهده کند. طبیعتاً این نوع یادگیری هنر، یعنی دلبستگی به فضای فیگوراتیو و پرداخت‌های واقع‌گرایانه، مسیر هنری او را رقم زد و هرگز این شیوه را کنار نگذاشت. او مدرسه را در سال 1327 با دریافت مدرک دیپلم طبیعی به‌ پایان رساند. 

 

تحصیلات

در سال 1335 در آزمون ورودی دانشکده‌ی ادبیات دانشگاه شیراز شرکت کرد و مدت کوتاهی در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی به تحصیل پرداخت؛ اما سودای نقاشی و آموختن آن، او را از این راه بازداشت. پس به تهران آمد و در سال 1337 در آزمون ورودی دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شرکت کرد، نفر دوم آزمون شد و تحصیل در رشته‌ی نقاشی را آغاز کرد. در دوران دانشجویی با غلام‌حسین نامی، محمدابراهیم جعفری، قباد شیوا، مرتضی ممیز و فرشید مثقالی دوست بود. در این دوران هنوز الگوی ناقصی که از شیوه‌ی آموزش نقاشی مدرسه‌ی بوزار پاریس برای تدریس هنر در دانشکده‌ی هنرهای زیبا تنظیم شده بود، رواج داشت. گرچه اساتیدی چون محمود جوادی‌پور، جواد حمیدی، بهجت صدر و محسن وزیری مقدم در دانشکده تدریس می‌کردند و هرکدام شیوه‌ی خاص خود را در آموزش هنر داشتند؛ اما علی‌محمد حیدریان، که از شاگردان کمال‌الملک بود، تعیین‌کننده‌ی جهت اصلی آموزش دانشکده به‌شمار می‌آمد. 

منوچهر معتبر | بدون عنوان | 1352 | رنگ‌روغن روی بوم | 80 × 80 سانتی‌متر

 

معتبر سخت تحت‌ تأثیر حیدریان قرار گرفت. حیدریان تجربه‌ی خوبی در زمینه‌ی طبیعت‌سازی داشت و نقاشی از طبیعت بی‌جان، منظره‌ و بدن انسان را با هنرجویان کار می‌کرد؛ یعنی پایه‌ی نقاشی و اصول طراحی را. معتبر برای او احترام زیادی قائل بود و تحت تعالیم او نقاشی می‌کرد. البته در نحوه‌ی به‌کارگیری رنگ‌ها شیوه‌ی متفاوتی داشت؛ گاهی رنگ‌های بیشتری را به‌کار می‌بست که نقاشی‌اش را شبیه آثار امپرسیونیست‌ها می‌کرد. حیدریان زیاد از این کارها خوشش نمی‌آمد و در این مواقع به معتبر می‌گفت: «زیاد داری مدرن‌بازی در می‌آوری.» همان‌طور که خود معتبر در این‌باره گفته:

«من قبول داشتم که باید پایه‌ی اصلی نقاشی را یاد بگیرم. آن عقب‌افتادگی که فرض کنید کارهایی که 500 سال قبل از ما لئوناردو داوینچی در اروپا انجام داده بود را باید جبران می‌کردیم. جبران عقب‌افتادگی هم راهی نداشت جز این‌که باید اصول طراحی را یاد می‌گرفتیم. متأسفانه بچه‌ها همان‌دوره هم زیاد به طراحی اهمیت نمی‌دادند. حتی اکثر دانشجوها حیدریان را هم قبول نداشتند؛ چون عموماً شیفته‌ی کارهای مدرنیست‌ها مثل کسانی چون شاگال، رنوآر و امپرسیونیست‌ها بودند... الان هم اگر می‌بینید که نام کسی مثل من هنوز باقی مانده، به‌خاطر پس‌زمینه‌ی کاری من است. من از همان موقعی که دانشجو بودم شروع کردم به طراحی و می‌دانستم که ما در طراحی ضعیف هستیم و کسی هم پشت سر ما وجود ندارد تا الگوی ما باشد.»
این تأکید بر طراحی دقیق و رعایت اصول در کار او باقی ماند و آینده‌ی هنری او را نیز شکل بخشید.


معتبر در سال‌های دانشجویی بیش از هرکاری طراحی را دنبال کرد و به طبیعت‌سازی و مطالعه‌ی آثار هنرمندان بزرگی هم‌چون رامبراند، انگر، دومیه و لوترِک پرداخت. در نهایت با بهره‌گیری از شیوه‌های مختلف آموزش اساتید راهش را پیدا کرد و زبان شخصی خود را یافت. در ابتدا فقط عشق به طراحی و نقاشی او را به این راه کشانده بود، اما بعد از ورود به دانشکده متوجه شد که با نقاشی‌ کردن نوعی برون‌ریزی را تجربه می‌کند و به قول خودش، تخلیه می‌شود. او در دوران دانشجویی تلاش می‌کرد زیبایی طبیعت را در آثارش نمایش دهد و با مردم در میان گذارد. گفت‌وگو با مخاطب و برقراری رابطه با مردم برای او مهم بود. خواسته‌اش مخاطب پیدا کردن بود؛ و همین به شیوه‌ی بیان او بدل شد و توانست به این طریق حرف بزند، درد و شادی‌اش را مطرح کند و ایده‌هایش را با مردم قسمت نماید. از همه مهم‌تر، تنهایی‌اش را کاهش دهد. این همان چیزی است که در آثار او نقش مهمی ایفا می‌کند. البته که آشنایی با بهروز گلزاری هم در این زمینه تأثیر زیادی داشت. به گفته‌ی خودش:

«وقتی می‌دیدم که یک نفر در میان مردم، در کوچه و بازار در حالِ طراحی است، ابتدا تعجب می‌کردم. ولی این کار را از او یاد گرفتم.» 

او در سال 1340 به‌صورت قراردادی در بخش گرافیک وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد. مدیریت بخش گرافیک را صادق بریرانی به‌عهده داشت. در این دوران به طراحی پوستر پرداخت و با مجلات «گلبانگ» و «هنر و مردم» همکاری کرد. معتبر که از همان دوران دانشجویی کارش را به‌عنوان نقاش حرفه‌ای آغاز کرده بود، به توصیه و تشویق مهندس هوشنگ سیحون، رییس دانشکده‌ی هنرهای زیبا، اولین نمایش انفرادی خود را در سال 1341 در دانشکده‌ برگزار کرد. سال بعد نیز آثارش را در کانون جوانان ایران به نمایش گذاشت. او در سال 1345 تحصیل در دوره‌ی کارشناسی را به پایان رساند و مدرک خود را دریافت کرد. 

 

 

دوران حرفه‌ای

با اتمام دوران تحصیل نقاشی و طراحی را با جدیت ادامه داد و دو نمایش انفرادی را در سال‌های 1346 و 1347 در انجمن ایران و آمریکا برپا کرد. او از کار در اداره‌ی فرهنگ و هنر چندان راضی نبود، پس تقاضا کرد که برای تدریس به هنرستان منتقل شود؛ گرچه چندسال بعد با این خواسته موافقت شد. او در این دوران از سوی اداره‌ی فرهنگ و هنر برای اجرای طرحی به اصفهان منتقل شد و مدت سه‌‌سال در این شهر ماند. معتبر که مجذوب کوچه‌پس‌کوچه‌ها و بافت قدیمی این شهر شده بود، محله‌های اصفهان را طراحی می‌کرد. او مجموعه‌ی «کوچه‌ها» را در گالری سیحون به نمایش گذاشت. پس از این‌دوره بر طبیعت بی‌جان و گل‌ها تمرکز کرد. او سوژه‌های خود را از میان اشیاء روزمره و چیزهایی که در اطرافش وجود داشت پیدا می‌کرد. حتی اگر این اشیاء ساده، تنگ و گلدان و... بود اما می‌توانست با آن‌ها گفت‌وگویی برقرار کند. مثلاً یکی از سوژه‌های اولیه‌ی خود را از گلدان‌های شمعدانی که در راهروی خانه‌اش چیده بود وام گرفت و نقاشی را به بستری برای تحلیل فرم برگ‌ها تبدیل کرد. در بعضی از این نقاشی‌ها آن‌قدر به تحلیل فرم پرداخت که نتیجه‌ی نهایی به آثار انتزاعی نزدیک شد. 


او تصمیم گرفت برای پیشرفت در نقاشی تحصیلات آکادمیک خود را ادامه دهد؛ پس در سال 1350 عازم آمریکا شد و در کلاس‌های طراحی انجمن هنری دانشجویان نیویورک ثبت‌نام کرد. در این دوره‌ی شش‌ماهه‌ی فشرده، طراحی توسط اساتید مجرب به هنرآموزان آموزش داده می‌‌شد و بیش از هرچیز مطالعه‌ی بدن انسان و طراحی از آن مورد توجه بود. زندگی و تحصیل در نیویورک به معتبر امکان داد تا در موزه‌ها و گالری‌های مختلف بگردد و با هنر آمریکایی و نقاشی معاصر جهان آشنا شود. همان‌طور که خود گفته:

«در سفر اول به آمریکا با کارهای ادوارد هاپر آشنا شدم. فضای خلوت و سکوت آثارش، راحتی در اجرای کارها و سایه‌روشن‌هایی که گذاشته بود، مرا به‌راحتی شیفته‌ی خود کردند. در همین سفرها بود که با کارهای اندرو وایت و فرانسیس بیکن نیز مواجه شدم و هرکدام به‌نوعی مرا مجذوب خود کردند.» 

منوچهر معتبر | بدون عنوان | 1355 | رنگ روغن روی بوم | 120 × 80 سانتی‌متر

 

معتبر در سال 1351 به ایران بازگشت و طراحی‌های پیش از سفر و هم‌چنین حاصل مطالعات‌ خود در آمریکا را در گالری سیحون به نمایش گذاشت. این کارها شامل مناظری از کوچه‌های خالی و قدیمی با دیوارهای کاهگلی بود که در عین سکوت و آرامش، برای مخاطب خاطرات دور اما جذاب و ماندگار را تداعی می‌کرد؛ بی‌آن که در پرسپکیتو فضا اغراقی وجود داشته باشد. او تنها می‌خواست برشی از جهان را در فضایی بی‌زمان‌ومکان به ساده‌ترین شکل ممکن به نمایش بگذارد. در سال 1354 بالاخره برای تدریس به هنرستان تجسمی پسران و دختران منتقل شد و تا سال 1375 به آموزش ادامه داد. تحصیل در آمریکا و گذراندن دوره‌ی آموزش هنر به او نشان داده بود که شیوه‌ی تدریس هنر در ایران چقدر نامناسب است؛ پس تلاش کرد در این زمینه‌ از شیوه‌های غربی بهره بگیرد و مانند آن‌ها عمل کند. به گفته‌ی خودش:

«در جامعه‌ی ما هر معلمی برای خودش نوچه درست می‌کند؛ یعنی کارهایی را به بچه‌ها می‌دهد که خودش تجربه نکرده یا اینکه کاری که بچه‌ها انجام می‌دهند باید مثل کار خودش باشد؛ بنابراین شخصیت بچه‌ها را از بین می‌برد. من سال‌هاست که معلمی می‌کنم ولی یکی از این بچه‌ها نیست که مثل من کار کند. همه‌شان مثل خودشان کار می‌کنند. من سعی کردم افق آن‌ها را باز کنم و پروژکتوری روی آن‌ها بیاندازم که راهشان را پیدا کنند». از شاگردان به‌نام معتبر می‌توان معصومه مظفری و رزیتا شرف‌جهان را نام برد. 


معتبر در سال 1356 دوباره به آمریکا رفت و در انجمن هنری دانشجویان نیویورک دوره‌ی طراحی دیگری را گذراند. پس از بازگشت به ایران، نمایشی از دستاوردهای این‌دوره‌ی خود را در گالری سیحون ارائه داد. آثار این نمایش، از خودنگاره تا طبیعت بی‌جان را شامل می‌شد و نقاشی‌هایی از گل‌ها و چشم‌ا‌ندازهای کوچه و خیابان در آن ارائه شده بود. وجه مشترک کارهای این نمایش، طراحی دقیق معتبر بود که تمام این موضوعات پراکنده را با خطوط نیرومند، سریع و خشن شکل داده بود. بعضی از کارها نیز آن‌قدر ساده‌سازی‌شده و موجز بود که به ترکیبی انتزاعی می‌مانست. معتبر در سال 1357 برای بار سوم به آمریکا سفر کرد و در رشته‌ی آموزش هنر دانشگاه ایندیانا مشغول به تحصیل شد. در همین سال در دو نمایش گروهی در دانشگاه ایندیانا شرکت کرد؛ اما مجبور شد به‌دلیل مشکلات مالی تحصیل را رها کند و در سال 1359 به ایران بازگشت. 


بازگشت او به ایران با سال‌های بعد از انقلاب 57 و هم‌چنین جنگ عراق و ایران مصادف شد. همان‌طور که بخش بسیار بزرگی از جامعه درگیر مسائل سیاسی و اجتماعی شده بود، به‌تدریج در کار او نیز مضامین اجتماعی، اندوه و مصائب جنگ و تیرگی، سختی و ناآرامی نمودار شد. علاوه‌‌بر انتخاب موضوعاتی که بازتاب عینی این مسائل به‌شمار می‌آمد، بزرگ‌ترین نتیجه‌ی این تغییر، حاکمیت رنگ‌های سیاه و خاکستری و استفاده‌ی حداقلی از رنگ در نقاشی‌های معتبر بود. به‌قول خود معتبر، شیوه‌ی بیان و نوع خلق اثری هرکس به تجربه‌ی زیسته‌اش در هر دوره گره خورده و ساکن نیست. پس طبیعی است که این هنرمند آگاه و حساس به مسائل اجتماعی، رویکرد خود را متناسب با شرایط دوران تغییر دهد. 

منوچهر معتبر | بدون عنوان | 1378 | اکریلیک و زغال روی مقوا | 30 × 40 سانتی‌متر

 

او در آثاری که طی این سال‌ها خلق کرد، هم‌چنان بر فضا و سوژه تمرکز داشت و زنان چادری، نعش‌کش‌ها، مراسم تشییع جنازه، زنان سیاه‌پوش سوگ‌وار در قبرستان و... را به‌عنوان موضوع اصلی کارهایش برگزید. در واقع مقوله‌ی مرگ و فقدان به عنصر مرکزی آثار او تبدیل شد و هر آن‌چه که ممکن بود معنای مرگ، تنهایی و خاموشی را به ذهن متبادر کند، حتی صندلی خالی، کوچه‌ای قدیمی، فضای تاریک و خاکستری، القاگر این مفهوم شد. او درباره‌ی تیرگی و تاریکی حاکم بر این دوره از آثارش گفته:

«احساس من این است که تمام فضای ما خاکستری و سیاه شده است و همه‌ی آدم‌ها زیر خیمه‌‌‌ی اندوه زندگی می‌کنند. دلم می‌خواهد آن‌ها مرگ را در نزدیکی خود ببینند و احساس کنند تا قدر لحظات حیات را بیشتر بدانند و آواز شوری را که در متن زندگی جریان دارد، بشنوند و باور کنند.»

او فرآیند خلق این آثار را هم به‌صورت ذهنی پیش می‌برد و هم از موضوعات عینی بهره می‌گرفت. برای این‌که بتواند فیگور انسان را به‌خوبی نمایش دهد، یکی از آشنایان (مثلاً خواهرزاده‌اش) را مدل می‌کرد تا چادر را بگیرد و فرم بدن او را در موقعیت دلخواه تصویر کند. البته که او بسیار در زمینه‌ی آناتومی تجربه کرده بود و اساساً در طراحی توانایی زیادی داشت و این تبحر در نمایش حجم بدن و اندام زیر چادر و حتی بچه‌ی زیر بغل زنان چادری به‌خوبی نمایان بود. در همین دوره تصاویری از زنان باردار خلق کرد که تفاوت‌های بارزی با زنان سیاه‌پوش عزادار داشتند؛ مثلاً زنانی را به تصویر کشید که از پنجره به بیرون می‌نگرند و نوری به داخل اتاق تابیده است. خود او درباره‌ی این تفاوت‌های مفهومی و کنتراست‌های فرمی گفته:

«همه‌ی این تصاویر اطراف من بود و من آن‌ها را کشیدم. زن باردار برای من خیلی بامفهوم است. زن باردار فرم و ایستادگی که می‌گیرد و استقامتی که دارد، زیباست. شاید یک آدم دیگر به این چیز‌ها اهمیت ندهد؛ اما من دوست داشتم.»


او از اتفاقاتی که در جامعه و فضای اطراف خود رخ می‌داد تأثیر می‌گرفت و هر واقعه‌ی بیرونی به‌نوعی در آثارش منعکس می‌شد؛ به‌سان یک تجربه‌ی زیسته‌ی مشترک. این همان چیزی است که می‌تواند بین اثر و مخاطب و همین‌طور مخاطب و مؤلف ارتباطی ایجاد کند، مایه‌ی گفت‌وگو شود و تفسیرهای متفاوتی را هم رقم بزند. گرچه هنرمند برای بازنمایی هرکدام از فرم‌ها ایده‌ای را در سر پرورانده و بعد بازنمایی کرده است، اما به‌دلیل ویژگی‌های بصری نقاشی و البته روایت اجتماعی که پشت آن وجود دارد، مخاطب می‌تواند برداشت و معنای شخصی خود را نیز از آن شکل دهد. در این‌جا دیگر مؤلف یا هنرمند اهمیتی ندارد و خودِ تصویر زبان می‌یابد. معتبر نیز به این موضوع اذعان کرده است؛ چنان‌که گفته:

«چیزهایی که فرد را ناراحت می‌کند؛ وقتی تصویرش می‌کنید یا می‌نویسیدش از دستش نجات پیدا می‌کنید. ولی این را در اختیار آدم‌ها می‌گذارید که ممکن است آن‌ها هم این تجربه را کرده باشند. مسئله‌ی اول به‌ نظر من خاطرات است. چیزهایی که در ذهن من رسوب کرده و مانده و الان خرده‌خرده آن‌ها را بیرون می‌آورم. ولی به‌قول آندره ژید، «اهمیت باید در نگاه تو باشد نه آنچه به آن می‌نگری.» چیزهایی که وجود دارند، هستند ولی نگاه ما باید متفاوت باشد، باید تأثیرگذار باشد... همین نقاشی «یک زن باردار از پنجره به بیرون نگاه می‌کند»؛ به فردا نگاه کردن است. همه‌ی این‌کارها را ما خودمان تجربه می‌کنیم. خودش می‌تواند حرف بزند. خودش می‌تواند به‌وسیله‌ی آن‌هایی که می‌بینند تفسیر شود که این دارد به چی فکر می‌کند؟ دارد به فردا فکر می‌کند؟ آیا این بچه دوست دارد به این جهان بیاید؟ دوست ندارد؟ فردا چه چیزی منتظرش هست؟ همه‌ی این‌ها حرف‌هایی‌ است که خود تصویر می‌سازد. من دیگر اینجا وجود ندارم. من اینجا کاری کرده‌ام و به‌عنوان اثر بیرون گذاشته‌ام که در خاطره بماند؛ از این روزگاری که من درونش زندگی می‌کردم و گذشته است.» 

معتبر دوبار در سال‌های 1363 و 1364 در نمایشگاه بین‌المللی نقاشی موناکو شرکت کرد و بار دوم مدال و دیپلم افتخار این رویداد را به‌دست آورد. هم‌چنین در سال 1364 در نمایشگاه جهانی طراحی خوان میرو که در بارسلون برگزار شد، اثری از او به نمایش درآمد. در اواسط همین دهه از او دعوت شد که در دانشگاه هنر تدریس کند که این همکاری چندسالی ادامه پیدا کرد. هم‌چنین در سال‌های پایانی دهه‌ی شصت آثارش را در چند نمایش گروهی به تماشا گذاشت و نخستین نمایش‌ انفرادی خود بعد از انقلاب را در سال 1366 در موزه‌ی هنرهای معاصر تهران، و سپس سال 1368 در گالری پافر و سال 1369 در گالری کلاسیک برپا کرد. 

منوچهر معتبر | بدون عنوان | 1379 | اکریلیک و زغال روی مقوا | 36 × 46 سانتی‌متر

 

در سال‌های دهه‌ی 1370 به‌مرور حضور رنگ در آثار او شکل بارزتری پیدا کرد و رنگ‌های درخشان سبز، نارنجی و قرمز را در کنار سیاه و سفید به‌کار گرفت. خود او درباره‌ی این تغییر رویکرد در نقاشی‌هایش گفته:

«رنگ در کارهایم غیر از اهمیت زیباشناختی، نقش دیگری نیز به‌عهده دارد. به‌عبارتی علاوه‌بر این که فضای خاکستری کارهایم را می‌شکند، گاه نقش نمادین نیز می‌یابد. سبز نماد مذهب و قرمز نماد خشونت. همچنین به کارهایم روزنه‌ای برای تنفس می‌دهد. علاوه‌بر این‌ها استفاده‌ی مختصر از رنگ بر سیاهی‌ها و غیبت رنگ‌ها تأکید دارد. رنگ معمولاً در پایان کار و در آخرین مرحله به‌گونه‌ای گذاشته می‌شود که به‌غیر از آن، رنگ دیگری نمی‌تواند جایگزین شود.»

از این دوران هرجا که ضرورتی از وجود رنگ هست، آن را به‌کار بست و حتی زغال را با رنگ‌روغن ترکیب کرد؛ نوعی از ضرورت اجتناب‌ناپذیر که به‌قول خودش:

«هرچیز که هست ضرورتی دارد و می‌تواند کاری انجام دهد.»

علاوه‌براین در این سال‌ها به‌مرور نوعی بخش‌بندی هندسی در کارهای او نمود پیدا کرد. در این نقاشی‌های تیره و کدر، کنتراست شدید تیره‌وروشن و البته رنگ‌ها نقش اصلی را ایفا می‌کنند. او در جست‌وجوی فرم و ترکیب‌بندی تازه، با کادرهای خطی و رنگی دور و بر موضوع را احاطه کرد و به‌این‌ترتیب فضا را سامان داد. انسان نیز در این آثار کوچک‌تر و فضا کم‌کم بزرگ‌تر شد. علی‌اصغر قره‌باغی درباره‌ی این آثار نوشته است:


«...او خاطره‌ای را که انسان‌ها در ذهنش برجا نهاده‌اند، نقاشی می‌کند. همان‌گونه که هیچ‌کس نمی‌تواند تمامی عناصر پدیدآورنده‌ی یک خاطره را برشمارد، برای این یادآوری، فرمول منطقی خاصی به‌وجود آورده که حاصل آن شکل طراحی اوست و آنقدر آزمودگی به‌هم آورده است تا این فرمول را کارساز و شدنی جلوه دهد. این طرح‌ها از آن‌جا که می‌خواهد لحظه‌های پا در گریز زندگی را ثبت کند، سرشار از اتفاقات است و هنگامی که می‌خواهد این اتفاقات را در درون یک نقاشی جمع‌آوری کند، نیازمند برخی دقت‌های ریاضی‌گونه است. برخی از آن‌ها را نگه می‌دارد و برخی را نابود می‌کند تا اثری بی‌نیاز از حمایت ادبیات به‌دست دهد.»

معتبر طی دهه‌ی هفتاد چند نمایش انفرادی در گالری‌هایی چون آریا (1372) و سبز (1374) برگزار کرد. هم‌چنین در سال‌های 1374 و 1377 دو کارنما در آتلیه‌ی شخصی و در سال 1377 کارنمایی را در مدرسه‌ی معماری زوریخ برپا کرد. در همین‌سال آثار او در نمایش گروهی «نقاشان معاصر ایران» در شهرهای تگزاس، نیویورک و شیکاگوی آمریکا و همچنین کیف اکراین ارائه شد. هم‌چنین گالری اثر در سال‌های 1378 و 1379 میزبان دو کارنمای دیگر از این هنرمند بود. او در این سال‌ها در دوسالانه‌ی نقاشی معاصر ایران و دوسالانه‌ی طراحی معاصر ایران که در موزه‌ی هنرهای معاصر برپا شد، حضور داشت.

منوچهر معتبر | بدون عنوان | 1383 | کلاژ، اکریلیک و زغال چوبی روی مقوا | 47 × 47 سانتی‌متر

 

در سال 1380 بزرگداشت و مروری بر آثار معتبر به‌همت انجمن هنرمندان نقاش ایران برپا شد و پویا آریان‌پور فیلمی از زندگی و آثار معتبر ساخت. در سال 1381 از او دعوت شد تا در دانشکده‌ی هنرهای زیبا به تدریس بپردازد. همچنین در سال 1383 مجموعه‌ای از آثار او که طی سال‌های 1340- 1383 خلق شده‌اند، به‌صورت کتابی توسط نشر نظر منتشر شد. در سال 1384 نیز فریور حمزه‌ای فیلم‌ مستندی درباره‌ی معتبر و آثار او ساخت. او که در سال‌های پیش از انقلاب مدتی به ترسیم مجموعه‌ی کبوترها مشغول بود، در دهه‌‌ی هشتاد بر موضوع کلاغ‌ها تمرکز کرد. او از فرم‌ بدن کلاغ‌ها اتود سریع می‌زد یا عکس می‌گرفت و بعد کار نهایی را با بهره‌گیری از این دو خلق می‌کرد. معتبر در این آثار بیش‌تر تلاش کرد خصوصیات کلاغ‌ها را ثبت و بازنمایی کند تا این‌که یک ترکیب کلی را به‌صورت جزء‌به‌جزء پیاده نماید. هم‌چنین در این سال‌ها به‌جای تمرکز بر وقایع بیرونی، هرچه بیش‌تر بر «خود» تمرکز کرد و به‌طور محسوسی خودنگاره‌هایش بیش‌تر، پربارتر و بیانگراتر شد. در این دوره به‌جز موتیف تکراری چهره و دست‌های پیرمرد یهودی که از اثری از رامبراند الهام گرفته بود، به چهره‌سازی از مشاهیر ایران رو آورد. به‌علاوه شیوه‌ی بخش‌بندی سطح کار با لکه‌های رنگی و کادرهای تقسیم‌بندی‌شده را در این دوران با قدرت ادامه داد؛ آن‌قدر که گاهی اثر به کار نقاشان انتزاع‌گرا نزدیک می‌شد. او در آثار این دوره بیشتر بر بیان‌مندی تمرکز کرد تا فرم‌محوری؛ و همین‌جا بود که یادداشت‌ها و حاشیه‌نویسی‌ها و کلاژ متن‌ها، به‌عنوان بخشی از بیان تصویری در آثارش نمودار شد. یعنی روایت بصری و تمرکز فرمی را کاهش داد، اما تصمیم گرفت کلام و واژه را جایگزین تصویر کند.

 

منوچهر معتبر | بدون عنوان | 1388 | اکریلیک، زغال چوبی، پاستل گچی روی مقوا | 60 × 60 سانتی‌متر

منوچهر معتبر طی سال‌ها فرآیند خلق و شاید بیش از آن، موضوع آثارش را تغییر و تحول بخشیده است؛ اما می‌توان خط سیر و هم‌چنین منطق درونی مشترکی را در کل دوران فعالیت هنری او دنبال کرد. او در طول بیش از پنج‌دهه نقاشی و طراحی، عناصر و روایاتی از زندگی شخصی و اجتماعی خود را برگزیده، شکل بخشیده و تکرار کرده است. او با شیوه‌ی منحصربه‌فرد خود در طراحی، از اساتید بزرگ تاریخ هنر چون رامبراند، دومیه، بیکن و هاپر بهره گرفته و به ثبت طبیعت بی‌جان و کوچه‌های قدیمی و سنتی پرداخته، مرگ را روایت کرده و سوگواران غم و اندوه را در قامت زنان چادری سیاه‌پوش به‌تصویر کشیده، پیکره‌های منفعل برهنه را بازنمایی کرده، کلاغ‌ها و کبوترها را دنبال کرده و بیش از همه، خودنگاری کرده؛ به‌قول خودش شاید بیش از 3000 خودنگاره خلق کرده است. اما وجه اشتراک تمام آثار معتبر این است که می‌توان نشانی از «انسان» را درون‌شان جست‌وجو کرد. انسان عنصر اصلی آثار اوست و طراحی مستمر از چهره و اندام انسانی به بخش مهمی از فرآیند هنری او بدل شده است؛ اما انسان معتبر آرام، ساکت، متفکر و درون‌گراست، بدون این‌که شخصیت خاصی را نمایان کند یا نشانی از ویژگی‌های فردی داشته باشد. شاید بتوان مضمون «تنهایی» را در تمام این کارها ردیابی کرد. گاه تنهایی به‌شکلی واقع‌گرایانه و با جداافتادگی انسان یا اشیاء روایت شده است و گاه نوع پیکره‌بندی فضا و پرداخت سایه‌روشن‌ها آن را القا کرده است. 

همان‌طور که خود معتبر نیز اذعان داشته، قطعاً مواجهه با نقاشی انسان‌گرایانی چون هاپر و بیکن در تعیین رویکرد او تأثیرگذار بوده است. او خلوت نقاشی‌ها و غلبه‌ی فضا بر انسان را از هاپر و وایت الهام گرفته است؛ انسانی که در یک فضای معمارانه تنها مانده و سکوت و سکون پیرامون او را در بر گرفته است. گرچه شیوه‌ی کار و نوع پرداخت معتبر با آثار اکسپرسیو و دفرمه‌شده‌ی بیکن تفاوت‌های زیادی دارد، اما می‌توان ردپای رویکرد هستی‌شناسانه‌ی بیکن را نیز در آثار او نیز جست‌وجو کرد.

این نوع مواجهه با انسانی که تنها مانده (حتی اگر در جمع قرار دارد) و برای شناخت خود، هستی و زندگی دست‌وپا می‌زند، در آثار معتبر با نوعی رنج درونی و غلبه‌ی رنگ‌های خاکستری همراه شده است. معتبر توانایی زیادی در نمایش ویژگی‌های ظاهری انسان، مانند تن، عضلات، برآمدگی و فرورفتگی‌ها و به‌طورکلی آناتومی بدن دارد. شاید پرداختن به فرم و جزئیات تن، راهی برای ورود به لایه‌های زیرین آن باشد. مجرایی که هنرمند تلاش کرده از طریق آن، پیوندی با انسان (به‌مفهوم عینی و نمود بیرونی آن) برقرار کند و بعد انسان را (چیزی که هر فرد در مواجهه با خود و دیگری درک می‌کند و چون سوژه‌ای سعی در کشف آن دارد) بشناسد. او همین راه را برای جذب مخاطب نیز فراهم کرده است؛ یعنی ابتدا از طریق همین فرم‌های عینی، مخاطب را به‌سمت نقاشی‌های خود جذب می‌کند و چشم‌ها را به کاویدن وا می‌دارد و بعد از او دعوت می‌کند تا جذابیت تن آدمی را برای کاوش ذهن و افکار، یا مسائل و دغدغه‌های همیشگی انسان کنار بزند و مسائلی مانند تنهایی، غم، مرگ، هستی، اضطراب و... را بیرون بکشد.

 

bktop