icon2
اتصال اینترنت خود را بررسی کنید.

نگاتیوهای «هیو منگوم»؛ روایت‌گر تاریخ سیاهان

نویسنده : صفورا سیدی

زمان خواندن : 3 دقیقه

هیو منگوم بعد از جنگ داخلی آمریکا به دنیا آمد. ساکن جنوب بود و میراث‌دار مزرعه‌های پنبه و تبعیض سیستماتیک. سال‌ها قبل، شمال آمریکا جنگ را برده بود؛ اگرچه بیش‌تر تاریخ‌خوانده‌ها اصرار خواهند کرد که این از لطف آبراهام لینکلن بوده، بااین‌همه آن‌چه اهمیت داشت این بود که جنوب با حافظه‌ای قوی از روزگار برده‌داری از جنگ، خسته و شکست‌خورده بیرون آمده و حالا برده‌ها آزاد بودند. بی‌آن‌که نیاز باشد خود را به نیویورک برسانند، برده‌داری به‌صورت رسمی لغو شده بود. سال‌های بازسازی پس از جنگ کُند اما پرتنش پیش می‌رفت؛ پروژه‌ی ارسال سیاه‌‌پوستان آمریکایی به آفریقا شکست‌خورده قلمداد شده بود و سیاه‌پوستان باید در همان سرزمین، کنار همان مزرعه‌های پنبه و دشت‌های سفید و خاکستری، جایی برای سکونت در کنار اربابان پیشین خود می‌یافتند. اربابان جنوبی که حالا مجبور به تقسیم خانه، محله و کوچه‌ها با فرودستان بودند، تصمیم گرفتند به‌‌شکلی دیگر به انتخاب واشنگتن اعتراض کنند. قوانین جیم کرو که به‌شکلی گسترده‌تر در جنوب آمریکا رواج داشت، یادگار همین‌دوره بود. این قوانین سیاه‌پوستان را از برخورداری از موقعیتی برابر با سفیدها منع می‌کرد. خدمات عمومی و حتی خصوصی به دو بخش، برای انسان‌های سفید و برای شهروندان درجه‌ی دوم جامعه یعنی سیاه‌ها، تقسیم‌بندی می‌شد. مرد سیاه اجازه‌ی دست دراز کردن به‌سمت مرد سفید را نداشت، ممکن نبود این دو از یک جایگاه باشند؛ در نتیجه معنایی هم نداشت که بخواهند با هم دست بدهند. سیاه و سفید کنار هم غذا نمی‌خوردند و اگر به‌ضرورت موقعیتی پیش‌آمد می‌کرد، اولویت با سفیدها بود. مردان و زنان سیاه باید منتظر اربابان پیشین خود می‌ماندند. سیاه‌پوستان القاب نمی‌پذیرفتند، به مدرسه‌ی سفیدها راه نمی‌یافتند و حتی در آزادانه‌ترین ترانه‌ی بیتل‌ها هم نمی‌توانید مرد سیاهی را پیدا کنید که برای زن سفیدی سیگار روشن کند.

 هیو منگوم فرزند همین‌دوره بود؛ ساکن جنوب آمریکا، قلب آشوب‌های مدنی و سازش‌ها و ناسازگاری‌ها. اواخر ۱۸۹۰، منگوم پرتره‌نگارِ دوره‌گردی بود که از مردم کارولینای شمالی و ویرجینیا عکاسی می‌کرد؛ سیاه‌وسفید، زن و مرد. لنز منگوم بی‌تفاوت اما کنجکاو بود. پرتره‌های او واقعیتی جمعی را یادآوری می‌کنند، مثل این‌که سروشکل لباس مشتری رنگین‌پوست نشان می‌دهد که دسترسی به پوشاک بین دو گروه نژادی متفاوت بوده است؛  بااین‌حال چیزی از خود سوژه را هم بیرون می‌کشند که وابسته به فردیت اوست. در نگاه منگوم، یک سیاه محدود به طبقه‌اش نبود؛ او تلاش می‌کرد اثبات کند که اگرچه قرار است رنج را زرورق نپیچیم، باید حواس‌مان هم باشد که زندگی‌ای آن‌جا، بین اعضای جوامع کوچک و بزرگ جریان داشته و همان‌اندازه که لازم است فریب کرختی و دیگری‌بودگی را نخوریم، باید از قربانی‌پنداری و منفعل پنداشتن اقلیت‌ها هم اجتناب کنیم.

البته همه‌ی اعتبار ماجرا را هم نمی‌توان به هیو منگوم نسبت داد. سال‌های جداسازی، تأکید بر حضور و به رخ کشیدن این‌که ما سیاه‌ها وجود داریم، شکلی از مبارزه‌ی مدنی بود و منگوم هم عکاس ارزانی بود. یک پنی می‌دادند و تصویری از خود را به‌عنوان یک سیاه را در تاریخ جا می‌گذاشتند؛ به این امید که به یاد نسل‌های بعد بیاورند که، ما بوده‌ایم، ما دیده شده‌ایم.

منگوم البته فرصت زیادی برای روایت تاریخ نداشت و در ۴۴سالگی از دنیا رفت. نگاتیوها سال‌ها بعد، در ۱۹۷۰، دقایقی قبل از تخریب مزرعه‌ی خانوادگی هنرمند در کارولینای جنوبی به دست غریبه‌ای نجات پیدا کردند و بعدتر به دانشگاه دوک رسیدند. این مجموعه‌، برشی است از تاریخ آمریکا در سال‌های جداسازی نژادی؛ مجموعه‌ای که برای اولین‌بار در اروپا در فوتو بازل ۲۰۲۲ به نمایش در‌آمد.

 


 

منابع:

  • www.theguardian.com
  • www.en.wikipedia.org
  • www.kooness.com
  • www.archive.org

 تصویر کاور و اسلایدر:

  • www.theguardian.com
bktop