گفتوگو با «ایران دَرّودی»
12 فروردين 1401روزنامه کارگزاران | چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۷
به مناسبت برگزاری جدیدترین نمایشگاهش در موزهی هنرهای معاصر
در امتداد ستارههای راه شیری
در عرض ۳۰ سالی که از عمر موزه هنرهای معاصر تهران میگذرد این نخستین باری است که 9 سالن موزه تنها به نمایش آثار یک هنرمند اختصاص یافته است. ایران درودی هنرمندی صاحب سبک است که از تمامی لحظات پربار خود به بهترین شکل بهره گرفته و توانسته است حاصل ۶۰ سال عشق خود به ایرانزمین و فرهنگ کهنسال آن را در تابلوهایش به تصویر بکشد. در شب افتتاح ازدحام و استقبال مردم برای دیدن آثار او بینظیر بود. خاطرهی این نمایشگاه تحت عنوان «جاودانه خلیج فارس» برای هنر نقاشی معاصر ایران خاطرهای فراموش ناشدنی است. در این نمایشگاه چاپ دیجیتالی تابلوی نفت (رگهای ما رگهای زمین) در کنار چندین اثر دیگر با مضمونی مشترک قرار گرفته است. این اثر در سال ۱۹۶۹ با تیراژ چند میلیونی در مطبوعات مهم دنیا مانند مجله تایمز، لایف، نیوزفرانت در دو صفحه تمام رنگی چاپ شد. قرار است در طول این نمایشگاه چند فیلم که از زندگی و آثار این نقاش هنرآفرین ساخته شده است به نمایش درآید و با حضور استادان این رشته چند همایش برگزار شود. نمایشگاه آثار این هنرمند تا ۲۲ خردادماه در موزه هنرهای معاصر ادامه خواهد داشت. آنچه در پی میآید گفتوگویی کوتاه با این بانوی نقاش ایران دقایقی پس از مراسم افتتاحیه است.
- در لحظاتی که پشت میکروفون قرار گرفتید و این جمعیت عظیم را دیدید چه احساسی داشتید؟
برای چند لحظه بیحس شدم. میباید ۵۰ سال حضورم در هنر معاصر ایران را در کوتاهترین و موجزترین جملات بگویم تا مردمی که ایستاده و به سخنانم گوش میدادند را خسته و عاصی نکنم. من هرگز پیشنویسی را برای سخنرانیهایم تهیه نمیکنم. به هنگام حرف زدن مثل نقاشی، فقط حسهایم را به کار میگیرم. آن لحظه حس عجیبی داشتم، به زحمت جلوی بغضم را گرفتم. این را به خوبی میدانستم که این لحظات یا دقایق، مهمترین دقایق زندگیام هستند. وقتی گفتارم را پایان دادم حس کردم هر آنچه را که میخواستم بگویم گفتهام. چند لحظه بعد بود که متوجه شدم از تمامی کسانی که در برپایی این نمایشگاه به من کمک کردهاند، نام نبردهام آن وقت بود که شدیدا ناراحت شدم و خودم را به خاطر این غفلت بزرگ سرزنش کردم.

ایران درودی | جاودانه خلیج فارس | 1364 | 65 × 92 سانتیمتر
- آیا شما انتظار این جمعیت و استقبال اینچنینی را داشتید؟
تا کنون در افتتاحیه موزه هنرهای معاصر شرکت نکرده بودم بنابراین وجه مقایسهای نداشتم. گرچه از مسئولان موزه شنیدم که این نخستین باری است که چنین جمعیتی مشتاقانه به دیدار نمایشگاه آمدهاند. مسلما فضای موزه با دیوارهای بلند و گالریهای تو در تو، برای هر نقاشی ابهت خاصی ایجاد میکند. در این فضای پرابهت طنین صداهایی که تبریک میگفتند برایم پرشکوهتر و باعظمتتر بود. در واقع احساس من و کسانی که برای استقبال آمده بودند مشترک بود.
- شما سالها در فرانسه زندگی کردهاید. آثارتان تا چه حد از فرهنگ مردمان فرانسه تاثیر پذیرفته است؟
حضور من در فرانسه طی سالها فقط یک مسئله جغرافیایی است و بهطور کلی اعتقاد دارم انسان همیشه به اصلش باز میگردد. من هم مانند بسیاری از هموطنانم دارای حافظه تاریخی هستم که بسیار قویتر از مسائل اکتسابی است.
حافظهی تاریخیام به من یادآور میشود که ایرانیان، نخستین اقوامی هستند که به خدای یگانه ایمان آوردهاند و میدانند که از کوروش هخامنشی در تورات به عنوان پیامبر، یاد شده است. حافظه تاریخیام به یاد دارد، که فردوسی نوشت «چو ایران نباشد، تن من مباد»، و میداند که حافظ، مولوی و سعدی نگهبان فرهنگ و تعریف واقعی ملیت من هستند، از این رو جذابیتهای فرهنگ غرب، اساس ذهنیت من به عنوان یک ایرانی نبوده و نیست.
اساس ذهنی و شخصیت انسانی را که امروز میبینید در کودکی شکل گرفته و بعد به مرور از فرهنگهای اروپایی از جمله فرانسه تاثیر پذیرفته است. من در عمق وجود، کودکی باقی ماندهام که پدرم به من میگفت: فردوسی یکی از بزرگترین شعرای ایران است. اگر او نمیبود ما امروز فارسی حرف نمیزدیم.
- چرا در نقاشی شما کویر حضوری بیپایان دارد؟
کویر همیشه یکی از موضوعهای اصلی کارهایم بوده است. پیشترها کویرهای من گلباران بودهاند. اکنون خوشحالم که سیل در آنها جاری است.
نگاه من به کویر از طرفی به مفهوم عرفانی آن و از طرفی دیگر به ارزش مادی امروزی آن است، چرا که کویرهای ما در بطنشان منابع نفتی ما را ذخیره دارند. من اهل خراسانم، حاشیهنشین کویر. آفتاب سوزان ظهر کویر را میشناسم و سرمای شبهای پرستارهاش را.
در کودکی شبها سعی میکردم ستارههای پرنور کویر را بشمارم تا خوابم ببرد. امروز فکر میکنم حتما روزی یکی از ستارههای راه شیری فاصله سالهای نوری را با من از میان برخواهد داشت و در آتلیه نقاشیام بر زمین خواهد نشست.
در فاصله حرکت یک قلممو من به کهکشان و بعد به خویشتن خویش میرسم. چقدر زیباست اینگونه جهان را دیدن و از آن خود کردن.
- نقاشیهای شما چگونه آفریده میشود؟
من در نقاشیهایم با تمام هستیام هستم. با تمام دلهرهها، امیدها و توانها.
برای پاسخ به پرسش شما باید بگویم که سالهاست ارزشها را در درون خودم میجویم و سپس آنچه را میبینم با نگاه درونم وفق میدهم. در این تطبیق و تطابق، سلاح و در عین حال حربهام چیزی جز صداقت نیست. با صداقت است که میتوان ضعفها را دید و ارزشهای هنر را شناخت.
- به نظر شما اصول فکری یک نقاش چگونه شکل میگیرد؟
به اعتقاد من مهمترین اصل فکری یک هنرمند نقاش میباید بر مبنای استقلال و عدم وابستگی فردی او باشد. توضیح بیشتری میدهم. هیچ شخص وابستهای نمیتواند در اندیشهاش صادقانه و بیجبههگیری عمل کند. هنرمند بیش از هر کسی در اندیشه و خاستگاهش، انسان آزادهای است. انسانی به مفهوم مطلق، آزاد و رها از هرگونه وابستگی. برمبنای چنین اصولی از 17 سالگی، از دوره دانشجویی، که روی پارچه نقاشی میکردم تا به امروز برای تامین زندگیم هیچ نوع وابستگی مادی حتی به خانوادهام را نپذیرفتهام. گرچه نقاشیهایم هرگز از مسائل اجتماعی به دور نبوده و نیستند. اثر «نفت» و «از اینگونه رستن» و «نبض تاریخ» و «گسستن» گواه صداقت گفتهام هستند و به رسالت تاریخیام به عنوان یک نقاش شاهد زمان واقفم. اصولا از دیدگاه من هر نوع وابستگی نقض اصالت اندیشه هنرمند نقاش است.
باید اذعان کنم که از نقاشیهای شعارگونه بیزارم. اعتقاد دارم آنچه مهم است در سکوت ابراز میشود، بایستی راز سکوتها را شناخت.
- شما این اواخر داور دوسالانه نقاشی تهران بودید. با آثار قابل توجهی روبهرو شدید؟
استعداد و شور در جوانان ما موج میزند ولی چگونه میتوان از بیراهه رفتن این استعدادها پیشگیری کرد و هشدار داد که میباید آموزش درست ببینند. ضعف جوانان در این است که اطمینان کافی به خودشان ندارند و پیرو استادان یا نقاشان موردعلاقهشان هستند. من بیش از اینکه نگران جوانان باشم به استادان و مربیان هشدار میدهم که باید از وظیفه و مسئولیت بزرگی که به عنوان استاد به عهده دارند آگاه باشند. نمیشود استاد نقاشی بود و تعریف اولیه نقاشی را ندانست. دردناک است که انسان سختیها و ناکامیهای زندگی یک هنرمند را بپذیرد ولی مزهی خلسهی «خلاقیت» را نچشد. خلاقیت، فرزند توامان استعداد است. استعدادی که میباید از فرهنگ و معنا بارور شود.
- اتفاقا بحث جالبی پیش آمد. شما در این نمایشگاه تعدادی از کارهای دوران دانشجوییتان را به نمایش گذاشتهاید. حالا که خیلی سال از آن دوران گذشته امروز خودتان کارهای دانشجوییتان را چطور میبینید؟
ایران درودی | دوران دانشجویی | تصویر متعلق به سایت irandarroudi.com است
وقتی کارهای دانشجوییام را برای نمایش آماده میکردم متوجه شدم چندان امتیازی بر شرکتکنندگان جوان نمایشگاه دوسالانه ندارد. با این تفاوت که قدم دوم را به خاطر داشتن استادان خوب و آموزش صحیح درست برداشتهام. فراموش نکنید از آن جایی که من با دانشگاه و هنرجو سر و کار ندارم نقاشی نسل جوان را نمیشناسم.
نمایش آثار دانشجوییام را با یک اثر که تقریبا سیاه کامل است به نام «شب سیاه» شروع کردهام. امروز که آثارم تقریبا سفیدند و از نور انباشته، بیشک بسیار خوشحالم. چه تجربهی باارزشی از سیاهی شروع شد و به شفافیت و سفیدی رسید. امروز فکر میکنم بایست از مراحل مختلف زندگی میگذشتم تا بتوانم معنای نور را درک کنم. پس تجربهی اولیه لازمهی کارم بود. آثار متعددی از دوره دانشجویی به نمایش در آمده است تا برای هنرجویانمان وجه مقایسهای به وجود آورم و درباره تجربیات به دست آمدهام در رسیدن به نور توضیح دهم.
- این روندی بوده است که شما طی کردهاید؟
ببینید من معتقدم میتوان نقاش بود ولی بد نقاشی کرد اما کسی که نقاش نیست ولی نقاشی میکند، نه نقاش است و نه خودش دروغی را که باور ندارد، تکرار میکند. وانگهی نقاشی حرفهی سختی است که ناگواریها و دشواریهای خاص خودش را دارد، باید شخصیت محکم و باارادهای داشت تا بتوان ناکامیهای آن را تاب آورد.
- در سال گذشته تعدادی نمایشگاه برگزار شد، آیا آنها را دیدهاید؟
به ندرت به نمایشگاه میروم، درست است که همیشه میشود آموخت ولی من وظیفهای دارم و آن این است که آنچه را آموختهام به کار بندم، چندی پیش که به موزهی هنرهای معاصر رفتم، دیدن یک کار از ناصر عصار که خوشبختانه در وسط سالن آویخته شده بود برایم کافی بود. آنچنان دیدن این کار سرشوقم آورد که نخواستم با دیدن کارهایی که آزارم میدهند این شادمانی را از دست بدهم... در پاریس هم به دیدن نمایشگاه غولهای نقاشی مثل رافائل نمیروم. دنیا و خلاقیت نابغهای چون او آنقدر با من فاصله دارد که لازم نمیدانم این مقایسهها را پیش بیاورم. به دیدن آثار نقاشی به نام زاوکی که بسیار دوست دارم میروم. کار او در حد شعور انسانی و قابلدسترس ذهن من است. او یک نقاش آبستره است و کارهایش در هیچ زمینهای شبیه کار من نیست. گرچه تقلید از او را در کار همکارانم زیاد میبینم ولی چه تفاوتی در کیفیت خلاقیت او با این کپیهای ترسو و بیرمق. چشمانم را در برابر این تقلیدها میبندم، تا صدمه نبینند وگرنه باید از مسببان این صدمهها خسارت بگیرم.
- شاگردان شما هم نمایشگاه داشتند؟
هرگز تدریس نکردهام و شاگرد ندارم. نسل جوانی که اکثرا به منزل من میآیند، خوانندگان کتاب در فاصلهی دو نقطه...! هستند که میزبانم در نمایشگاهها در شهرستانها هستند. مثل کرمان یا ساری، قزوین و اصفهان. جرأت و جسارت نسل جوان ما گرمایی دارد که زمستان زندگیم را گرم میکند. آنها اگر از من چیزی یاد نگیرند حداقل کتابخانه انباشته از کتابم میتواند به دردشان بخورد.
- این اواخر چه فعالیتهایی داشتهاید؟
اکثرا انجمنها و مجامع فرهنگی ایران در پاریس یا بروکسل برای سخنرانی دعوتم میکنند. اگر مصادف و همزمان با سفرم در اروپا باشد میپذیرم. اصولا از جلسات سخنرانی که کسی مطلبی را از رو میخواند، گریزانم اگر کسی حرفی برای گفتن دارد، میگوید. خودم دوست دارم که درباره موضوعهایی جدا از نقاشی و سبکم و کارم صحبت کنم. اگر برای دیگران تکراری نیست ولی برای خودم بسیار کسل کننده است. نقاشی که شنیدنی نیست، دیدنی است.
- شما از نمایشگاهتان در موزه هنرهای معاصر تهران چه انتظاری دارید؟
از مدتها قبل پیشبینی کرده بودم که از تمامی شهرستانهای ایران برای دیدن این نمایشگاه دعوت شود. در سالهای گذشته و حتی در سالهای اخیر فضای فرهنگی شهرستانهای ما برایم بسیار مهم بوده و هست و به این خاطر نمایشگاههای متعددی در شهرستانهای ایران برگزار کردهام. چند سال پیش بود که کرمان و اصفهان استقبال گرمی از من کردند و چند ماه گذشته هم در نمایشگاه گروهی که در موزه هنرهای معاصر اصفهان برگزار شد حضور یافتم. انتظار من این است که رسانههای گروهی مرا یاری دهند که شهرستانهای ایران، به این نمایشگاه دعوت شوند.
در نمایشگاهی که در خانه هنرمندان داشتم، بسیاری از شهرستانیها مثل بندرعباس، مشهد، تبریز و شیراز با اتوبوس و حتی شخصی از سمنان پیاده آمده بودند. این بار با وجود کاربرد بیشتر رایانه انتظار دارم که شهرستانیها به دیدار این نمایشگاه بیایند و مرا از اینکه در رسالت فرهنگیام به عنوان یک فرد ایرانی موفق شدهام، مطمئن کنند.
میباید اذعان کنم مردم سرزمین ما که به هنر عشق میورزند از نخستین نمایشگاهم تا به امروز مرا تشویق کرده و همراهیام کردهاند. این نمایشگاه نتیجهی عشق دوجانبه است: عشق من به ایرانزمین و تاریخ پر افتخارش و عشق مردمان شریف و هنردوستش به هنر.
تصویر استفاده شده در پوستر از مهرداد اسکویی است. منبع تصویر: سایت irandarroudi.com