مصاحبه با رزیتا شرفجهان؛ بهبهانهی نمایش آثار منوچهر معتبر
27 فروردين 1401در تاریخ 12 آذر سال 1400 نمایش انفرادی از آثار منوچهر معتبر در گالری طراحان آزاد برگزار شد. در این نمایش مجموعهای از آثار دورههای مختلف کاری هنرمند دستهبندی و ارائه شد. کارگاه هنرمند بهنوعی در فضای گالری بازسازی شده و بر دیوارهای گالری، آثاری از دورههای مختلف کار ایشان به نمایش گذاشته شده بود. به همین بهانه با خانم رزیتا شرفجهان به گفتوگو نشستیم تا کمی در مورد هنرمند و نحوهی شکلگیری نمایش صحبت کنیم.
- پیشاپیش ممنونم که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید؛ لطفاً در مورد نحوهی شکلگیری این نمایش و جزئیات آن، از ایده و تصمیمگیری اولیه تا امروز، توضیح دهید.
شرفجهان ـ [برجستهترین جنبهای که این نمایش را در نوع خود بیمانند کرده، نحوهی چیدمان آثار است و] اینطور به نظر میرسد که مخاطب، وارد کارگاه [شخصی] هنرمند شده است. این تجربهی خودمانی در برخورد با آثار به دو علت فراهم شده: یکی اتمسفر صمیمیانه و جذابِ فضا و دیگر اینکه در این نمایش، [تجربهی] زندگی و آثار چند دههی هنرمند به نمایش گذاشته شده است. تمام آنچه به نمایش درآمده، جزءبهجزء جمعآوری شده، بههم پیوسته و محیطی را به وجود آورده است [که در آن احساس هم جریان دارد]. بهبیاندیگر اوضاعواحوالِ این محیط برآمده از همین جزئیات است؛ برایمثال روی دیوارهای آتلیهی منوچهر معتبر میتوان عکسهایی را دید که سوژهی بسیاری از آثار هنرمند بوده و تکرار هم شدهاند؛ مثلاً [اثری] ملهم از یک عکس، اثری از رامبراند یا هنرمندی دیگر. گرچه قصد ما بازسازی آتلیهی هنرمند نبوده؛ اما نتیجهی نهایی برآمده از همان فضاست.
- در نمایشگاه با دستهبندی آثار مواجهیم، بدینترتیب که هر مجموعه اثر روی یک دیوار قرار گرفته است؛ روند انتخاب و کنار هم چیدن آثار چگونه بوده است؟
شرفجهان ـ در دو سال گذشته، پیش از همهگیری کرونا، رابطهام را با آقای معتبر از سر گرفتم. من از سال 1356 هنرجوی او بودم و رابطهام با ایشان تأثیر بسیاری در زندگی من گذاشت؛ چنانکه بعد از چهلوچند سال، هنوز [هم] در من جاریست. این تأثیرگذاری هم منش و شخصیت فردی آقای معتبر و هم [نحوهی] آموزش او را در بر میگیرد؛ و کاملاً [بر زندگی و آثار من] سایه انداخته است. به نظر من اغلب کسانی که بر اساس روشهای آکادمیک اروپایی تعلیم داده شدهاند، از استاد خود تأثیر ماندگاری میگیرند؛ بهخصوص اگر کار خود را از هنرستان آغاز کرده و چهار سال نزد یک استاد آموزش دیده باشد. اگر فردی نزد آقای معتبر کار کرده باشد، تأثیر ماندنیِ ایشان را بر آثارش خواهد دید. جالبترین نکته هم به زمانی برمیگردد که ما در هنرستان و تحتِنظر او آموزش میدیدیم. [آن زمان] به نظرمان میآمد که آقای معتبر مسئلهی خاصی را مطرح نمیکنند. در تمام آن چهار سال، که مصادف با انقلاب بود، از صبح تا ساعت ناهار، [در] آتلیه کار عملی انجام میدادیم و بعدازظهر دروس نظری داشتیم؛ فقط مشغول کار بودیم و آقای معتبر نیز ما را به آزاد و رهاتر بودن، گریختن از کلیشهها و پیشدادهها و کنار گذاشتن ترسهایمان تشویق میکردند. برای من و همنسلانم که در چنان محیطی رشد کرده بودیم، [خلق یک اثر] کماکان همانطور است [که یاد گرفتیم]. آزادی بچهای که این روزها به مدرسه و محیط آموزشی میرود، به دستِ تهدیدهایی سلب میشود که از جانب جامعه، خانواده و بهویژه سیستم آموزشی بر او تحمیل میشود. چنین بچهای تنها در صورتی میتواند با درون خود ارتباط برقرار کند و بهعنوان هنرمند خلاقیتش را نشان دهد که ما این تهدیدها را از ذهنش خارج کرده باشیم. من همهی عمرم را مدیون آقای معتبر بودهام.
متأسفانه [همهگیری] کرونا باعث شد کلاسهای ایشان، چه دانشگاه و چه کلاسهای آزاد، تعطیل شود. بااینحال این اتفاق توانست فرصت و زمان بیشتری برای آقای معتبر فراهم کند که بتوانند به بازبینی کارهای گذشته بپردازند. آن زمان هیچکدام از ما شرایط روحی خوبی نداشتیم و [گردآوری این مجموعه و برگزاری نمایشگاه] فرصتی بود که به من روحیه میبخشید؛ امیدوارم برای آقای معتبر هم همینطور بوده باشد.
برای برگزاری این نمایشگاه، ما کارهای گذشتهی آقای معتبر را ورق زدیم، بررسی کردیم و به کارهای بسیار درخشانی برخوردیم؛ به پیشامدهایی که در طول این سالها نادیده گرفته شده و از رویشان عبور کرده بودیم. [منظورم مشخصاً آن آثاری است که تا امروز] نمونهای از آنها موجود نبود یا شاید در کتابی چاپ نشده بود. بههرترتیب تنها روی چند دوره از کارهای آقای معتبر تمرکز شده است؛ بهخصوص دههی 60 و 70. در دههی 60 که کارها تولید شد اما هرگز به نمایش درنیامد؛ چرا که آن زمان اصلاً گالریها فعالیت نمیکردند. آثاری که در دههی 70 نمایش داده شد، همان آثار دههی قبل او بود. [در کنار آثار آقای معتبر] مطالعات بسیاری نیز وجود داشت که هیچگاه فرصت نمایش پیدا نکرده بود؛ بهدلایل مختلف: محدودیتهای موجود، عرف اجتماعیِ مختص آن دوره یا سرعت [تولید] کارهای دیگر. [در طول گردآوری این نمایشگاه] علاوهبر ما، تعدادی از آتلیهی ایشان بازدید کردند و آثار را در فضای کارگاه دیدند. گرچه جنبوجوشهای کوچک اینچنینی وجود داشت؛ اما حیف بود اگر این کارها دیده نمیشد. چنانچه خود آقای معتبر موافق باشند، قصد داریم در یکی دو شهر دیگر هم این نمایش را برگزار کنیم؛ شاید شیراز که محل تولد ایشان است یا شهرهای دیگر.
- جایی اشاره کرده بودید که میان مقالهها یا نقدهایی که طی سالهای اخیر دربارهی نمایشها یا آثار نوشته میشوند، مطالبی که به آقای معتبر بپردازند، کم است. شما جایگاه آقای معتبر را در تاریخ هنر معاصر ایران چگونه معرفی و مشخص میکنید؛ چه بهعنوان هنرجوی ایشان، چه بهخاطر حرفهی اصلیتان که با هنرمندان در ارتباطید؟
بهبیاندیگر در مورد آقای معتبر و جایگاهشان چهگونه فکر میکنید؟ بهنظر من با رجوع به گذشته و نگاه به آن، نقطههای تاریکی وجود دارد. بخشی به حالوهوای اوضاع تاریخی آن زمان برمیگردد که درحالوقوع بوده است و قسمتی هم احتمالاً به کمبود ظرفیت و اشتیاق جامعهی هنری برمیگردد.
شرفجهان ـ بهمحض رونق گرفتن مقولهی تجارت هنر در ایران ـ که به گمانم از دو دههی پیش آغاز شد ـ جامعهی هنر ایران امکانات جدیدتر و بیشتری به دست آورد؛ نشریات متنوعتر، گالریهای بیشتر، کاتالوگهای منتشرشده، کتابهای معرفی هنرمندان. این گسترش در مقایسه با دورهی پیش از انقلاب است که این جریانها خیلی محدود و نوپا بودهاند و از نمایشگاههای آن دوره، کاتالوگهای معدودی باقی مانده است. این روند پس از انقلاب هم ادامه داشت، کمااینکه حدود بیستسال به خاموشی مطلق گذشت؛ بنابراین هنرمندانی که اوج فعالیتشان به آن دوره برمیگردد، معمولاً با چنین کمبودهایی مواجهند.
بهکمک گالری اثر دو کتاب دربارهی آقای معتبر منتشر شد. در مجلهی «حرفه: هنرمند» مطالبی نوشته شد، در چندین مقاله به ایشان پرداخته شده است؛ بااینهمه هنوز هم نکات زیادی در مورد او وجود دارد. تاکنون بررسی همهجانبهای صورت نگرفته یا مطالعاتی که بستر تاریخی را مد نظر قرار بدهد، انجام نشده است. معمولاً هرچه فاصله میگیریم، میتوانیم نگاه جامعتری نسبت به یک پدیده در بستر تاریخیاش داشته باشیم. برای هر هنرمندی یک نقطهی اوج یا توانایی وجود دارد؛ اینکه بتواند بهعنوان شخصیتی جریانساز مطرح شود. بهعبارتدیگر هنرمندی که جزء جریان [اصلی] نباشد و بتواند موجودیت و موضوعیتی منحصربهفرد را به وجود بیاورد. آقای معتبر انسان ثابتقدمیست و آثارش، ضمن آرامش و پرهیز از هیاهو، مستمر و مداوم بوده است. تأثیرگذاری ایشان عیان است. ما پیشازاین هنرمندی نداشتهایم که صرفاً طراح باشد؛ هنرمندی که او را بهعنوان طراح بشناسیم. آقای معتبر نگاه جدیتر و انحصاریتری را [بهمقولهی طراحی] به وجود آوردند. کسی که آثار او مشابه ایشان باشد و نامش به یادم آمده، احمد مرشدلو است.
- که شاگرد ایشان هم بوده است.
شرفجهان ـ بله و البته بسیاری دیگر؛ امیر نورانی، معصومه مظفری و هنرمندان دیگری که اگر نقاشی هم میکنند، پایه و اساس آثارشان شکلی از طراحیِ مطالعهگر است که با آثار آقای معتبر آغاز یا توسط ایشان منتقل شده است. بهزعمِ من میتوان جایگاه منوچهر معتبر را بهعنوان هنرمندی جریانساز بررسی کرد.
مسئلهی مهمی که با آن روبهرو هستیم، جریان تجاری هنر است که درحالحاضر فضای جامعهی هنری ایران را تحتتأثیر قرار داده. اگر هنرمندانی فاقد چنین روحیهای باشند یا نتوانند خودشان را مطابق خواستهی بازار ارائه کنند، طبیعیست که کمی از نظرها دور بمانند؛ اما این بدان معنا نیست که از ارزش آثارشان کاسته شود. روحیهی آقای معتبر کاملاً ضدتجاری و مستقل است؛ روحیهی ارزشمندی که در کنار هنر قرار میگیرد و به ویژگیهای منحصربهفرد او میافزاید. درعینحال قرابت ایشان به ادبیات ایران و جهان، نظریه و فلسفه از خصوصیتهای مثالزدنی اوست. بسیاری از هنرمندان چنین راهوروشی را روشنفکرانه میدانند؛ خصلتی که متأسفانه درحالحاضر جایش خالیست. ما کمتر هنرمندی را دیدهایم که همچون آقای معتبر، بر وجوه دیگر اندیشه نیز کار کرده باشند.
- جدا از تجربهی شما و نحوهی آموزشی که توسط آقای معتبر دیدهاید، بسیاری را دیدهام که در دوران هنرستان (هنرهای تجسمی) تجربهی مشابهی داشتهاند و گرچه بهطورمستقیم با ایشان در ارتباط نبودهاند، از رفتاری بهرهمند شدند که ایشان هنگام تدریس داشتهاند؛ نظیر آنچه شما در رابطه با آقای معتبر مطرح کردید، استادهایی که از شاگردان ایشان بودند، به شیوهای تدریس میکردند که به آنها منتقل شده است.
شرفجهان ـ همین نشان میدهد که نحوهی آموزش آقای معتبر تا چهاندازه توانسته درست و ساختاری منتقل شود.
لازم به ذکر است که فهم این راهوروش ساده نبود. ما در آن دوره و بهعنوان هنرجو، ارزش چنین شیوهای را درک نمیکردیم. به گمان ما برای یادگیری طراحی فرمولها و قرصهایی وجود داشت که در قدرت آزادی اندیشه و رها کردن احساسات پیدا نمیشد. بااینهمه آقای معتبر ادراک و آزادی را به سطحی میرساندند که دسترسیپذیر و فهمیدنی میشد. این [بالفعل کردن مفاهیمی چون آزادی و رهایی] کار میبَرَد و مسئلهی دشواریست. ما هم در همین جامعه و همین فضا بزرگ شدهایم. دورانی که آقای معتبر به ما تدریس میکردند، همزمان با انقلاب بود و این باعث شده بود تا تمام مردم ایدئولوژیک فکر کنند. همهچیز علیه این نوع از آموزش بود. تأثیرگذاری چنین روشی در تدریس، نیازمند قدرت و [گذشتِ] زمان است.
از طرف دیگر، در آن دوره حالوهوای کل جامعه مردسالارانه بود؛ حتی گروه روشنفکران، هنرستانها و دانشگاههای هنر به روحیهی مردسالارانه تمایل داشتند. برایمثال اگر کسی میخواست خوب کار کند، سعی میکرد مردانه کار کند یا قدرتنمایی کند. این قدرتنمایی یکی از اصول بود؛ اما آقای معتبر چنین رفتاری را نه ابراز میکردند، نه از ما میخواستند. مفهوم رهایی که مورد نظر ایشان بود و تلاش میکردند تا به ما آموزش دهند، در شمار سختترین مباحث است؛ گرچه به نظر میرسد مسئلهی سادهای است.
مواجهه با آثار آقای معتبر، اگر ابعاد در نظر گرفته شود، میتوان دید که تا چهاندازه انسانیست. اگر ابزار در نظر گرفته شود، یک زغال، یک مداد کنته و یک کاغذ است. همگی نشاندهندهی حسهایی انسانیست و درونشان اثری از گندهگویی نیست؛ از فیگور زنی که برهنه ایستاده است تا یک گاری که دارد حرکت میکند یا پنجرهای که دیده میشود.
- آقای معتبر، این احساسات انسانی مخصوصاً در آثاری آشکارند که متعلق به دههی 60 هستند. چرایی ارتباط میان شعر و آثار شما را نمیدانم.
معتبر ـ ما همگی کتاب و شعر میخواندیم.
شرفجهان ـ همه نمیخواندند آقای معتبر! شما میخواندید.
معتبر ـ راست میگوید. معلمیکردن کار سادهای نیست.
شرفجهان ـ ولی شما ابتدا ادبیات خواندید.
معتبر ـ درست است. اول دانشکدهی ادبیات بودم. بعد دانشکدهی هنرهای زیبا قبول شدم و ماندم.
- تاچهزمانی ادبیات را ادامه دادید و بعد رها کردید؟
معتبر ـ وارد سال دوم میشدم که ادبیات را رها کردم. لطفعلی صورتگر استاد بود. هم در انگلستان درس میداد و هم اینجا.
شرفجهان ـ نمیدانستم.
معتبر ـ به نظر من معلمی اساساً کار مهمیست. یک فرد برای آنکه بتواند تدریس کند، باید ذاتاً معلم باشد. من لذت میبردم که با این بچهها وقت بگذرانم. با همین بچهها بود که زندگی میکردم. تا اینطور نباشی، نمیتوانی تجربیاتت را منتقل کنی.
- زمانی که این آثار برای نمایش انتخاب میشدند، مسلماً بعضی را حذف و بعضیها را انتخاب کردید.
شرفجهان ـ در واقع میتوان گفت که این آثار بهمرور پیدا شدند. در همین دوـ سه سال بعضی کارها فروش رفت؛ اما من هر اثری را که گیرا بود، کناری میگذاشتم و به خریدار اعلام میکردم که قصد فروش این اثر را نداریم. این مجموعه بهمرور و از لابهلای آثار دیگر آقای معتبر پیدا شد. هنوز هم بسیاری از کارهای ارزشمند موجودند که چون در دفترچه قرار داشتند، آنها را جدا نکردیم. کارهایی هم هستند که امکان نمایش عمومی ندارند؛ کارهایی که درخشانند. بعضیهایشان بهصورت قابشده اینجا قرار دارد، برخی در دفترچه و تعدادی هم در کامپیوتر من.