گفتوگو با نسیم داوری دربارهی نمایش «از شاهنامه» در پروژههای آران
12 ارديبهشت 1401پروژههای آران از ۹ تا ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱ میزبان نمایش انفرادی نسیم داوری با عنوان «از شاهنامه» است. به بهانهی این نمایش، با نسیم داوری به گفتوگو نشستهایم.

نسیم داوری | از شاهنامه | چیدمان نمایش | پروژههای آران | ۱۴۰۱
- موضوع نمایش چیست؟
موضوع نمایش [همانطور که از نام آن پیداست] دربارهی شاهنامهی فردوسیست. من شخصیتهایی را از شاهنامه انتخاب کردم و با در نظر گرفتن داستانی که هر یک پیشِ رو داشتند، تلاش کردم پرترهای از آنها را ترسیم کنم.
- انتخاب شخصیتها و داستانها دلیل خاصی داشته است؟
من تلاش کردم شخصیتهایی را به تصویر بکشم که برای شخص من، بار تصویری بیشتری داشتند و بهواسطهی داستانهای هر یک از شخصیتها، میتوانستم از شمایلهای آنها نیز استفاده کنم.
- با در نظرگرفتن اینکه خود شاهنامه بخش مهمی از کار شماست، آیا منابع الهام تصویریای وجود داشت که در کار شما تأثیرگذار باشد؟ بهبیاندیگر چیزهایی که بر کار شما اثر داشته یا از آن الهام گرفتهاید، از منابع تصویری گرفته تا تأثیر از یک شکل هنری، چه بوده است؟
من در کارهایم سعی کردم که تاحدِامکان به اصلِ متن شاهنامه ارجاع دهم. دوست نداشتم از تفاسیر، برداشتها و یادداشتهایی استفاده کنم که بر شاهنامه نوشته یا ذکر شده است. من میخواستم برخورد مستقیم و شخصی خودم را با شاهنامهای که فردوسی نوشته است، داشته باشم. همین.
- آیا این نمایش با نمایشهای قبلی شما در ارتباط است؟ این نمایش در نسبت با نمایشهای پیشین، در چه مسیری قرار میگیرد؟ میخواهم بدانم آیا یک تحقیق اساسی دارد صورت میگیرد یا این نمایش صرفاً امتداد مسیریست که از کارهای قبلی شما آغاز شده؟
نمایش قبلی من خوانشی از منطقالطیر بود. در آن نمایش، تصاویری که از منطقالطیر ساخته بودم، اشارههای غیرمستقیمی به اصل متن داشتند. دلیلش این بود که متن منطقالطیر پر از مفاهیم عارفانه است. این ویژگی عرفانی متن اصلی، دست من را بازتر میگذاشت. خلاف تجربهی قبلی، در نمایش حاضر، وادار شدم تا دقیقاً به خود متن ارجاع دهم. این تجربهها، بهانههای خوبی برای پیش کشیدن و پیش بردن پروژهی شاهنامه بودند.

نسیم داوری | زال | 1400 | رنگ روغن روی بوم | 140 × 100 سانتیمتر
- میخواهم دربارهی کثرت پرتره در آثار بپرسم. آیا این انتخاب برای شما دلیل خاصی داشته است؟
تجربههای تصویری بسیاری در رابطه با شاهنامه وجود دارد و افراد زیادی آن را تصویرسازی کردهاند. باهمهیاینها زمانی که در مرحلهی جستوجو و تحقیق بودم، با شمایلسازی از این اثر مواجه نشدم. لااقل من ندیدم. بههمیندلیل مشتاق بودم که چنین چیزی را خلق کنم؛ چیزی که برای من جذابتر بود و به نظرم میرسید که این نوع برخورد میتواند رویکرد جدیدی را نسبت به شاهنامه نمایش دهد.
- مشتاقم دربارهی انتخاب پالت رنگی و تکنیکی که استفاده کردید، بدانم. آیا رنگگذاریهای این آثار خیسدرخیس (آلّاپریما ـ Alla Prima) بودهاند، لعابکاری (گلیزینگ ـ Glazing) یا تکنیکی دیگر؟ علاوهبراین میخواهم توضیح دهید که این مسائل تا چه اندازه توانستهاند به شما کمک کنند که موضوع انتخابیتان را تصویر کنید و به تصاویری که میخواستید، برسید.
برخورد من در انتخاب پالت و رنگگذاریها، رویکردی کلاسیک با رنگِروغن است. من تلاش کردم که از همهی آموزههایی که داشتم، استفاده کنم و از همهی تکنیکهای موجود بهره ببرم؛ باوجوداین نمیتوانم بگویم دقیقاً به چه روشی کار کردهام. علتش این است که همزمان با روند کار در حال آموختنم؛ یعنی با تجربههایی که در طول کار کسب میکنم، مسائل جدیدی یاد میگیرم. کارهای من همواره در فرآیند شکل میگیرند. نحوهی کار من طوری نیست که پیش از اجرا، پیشطرح (اتود) بزنم، و همان را عیناً تصویر کنم. همیشه طرحهای اولیهام بسیار متفاوت از نتیجهی نهایی کار هستند.
- چقدر ممکن است که پالت رنگیتان را محدود کنید؟ آیا در فرآیند انتخاب رنگها، اصرار دارید که رنگهای خاصی در پالت رنگیتان وجود داشته باشد یا اینکه فرایند پیشبرندهی کار شماست؟
من گمان میکنم بعضی مسائل ناخودآگاهند. در ناخودآگاه هرکسی مجموعه رنگهایی وجود دارد که همیشه در پالت ظاهر میشود و هنرمند معمولاً از آن رنگها استفاده میکند.
- این سؤال را به این دلیل پرسیدم که در کارهای شما یک فضای رنگی منحصربهفرد وجود دارد و انگار امضای شخصی شماست. در واقع ذهنیت و بینش شماست که مدام نمود پیدا میکند.
بله؛ فکر میکنم بیشتر ناخودآگاه است. البته ناگفته نماند که تا حدی در انتخاب رنگهایم، برخوردهای نمادگرایانه (سمبلیک) داشتهام؛ مثلاً در تصویر ضحاک دوست داشتم که قرمز وجود داشته باشد، یا برایِمثال در تصویر سیمرغ، رنگپریدگی کاملاً عمدیست؛ بهخصوص وقتی در مقایسه با سیمرغهای دیگری قرار میگیرد که پیش از این کار کردهام. سیمرغ این نمایش، سیمرغیست که در فضای شاهنامه حضور دارد؛ سیمرغیست که از دل آنهمه جنگ و اتفاقات شکل گرفته است. این سیمرغ رنگولعابی ندارد و هیچ تازگی و جنبشی در وجودش نیست. بااینحال با وجود این برخوردهای نمادگرایانه، بخش اعظمی از انتخابهایی که در کارها میبینید، کاملاً بهصورت ناخودآگاه شکل گرفته است.