icon2
اتصال اینترنت خود را بررسی کنید.

«کتابخانه بابل»: گفت‌وگو با کلثوم صالحی و مروری بر فعالیت‌‌های هنری او

نویسنده : پگاه رجامند

زمان خواندن : 11 دقیقه

کلثوم صالحی را معمولاً با آثاری در ابعاد و تکنیک‌­های مختلف به‌یاد می­‌آوریم، از کارهای دوبعدی و مونوتایپ‌ها گرفته تا چیدمان­‌هایی در ابعاد بزرگ و هم‌چنین حجم‌‌های کوچک‌تر که برخی قابلیت نصب بر دیوار را دارند. این آثار که هریک هویت مستقل خود را دارند، در مجموعه‌­ی چیدمان‌های صالحی در ابعادی وسیع‌تر نیز معنا می‌یابند.

در آثار دوبعدی صالحی اغلب عناصر بصری را اندام، بقایا یا اسکلت ماهی‌­ها تشکیل می‌­دادند؛­ اما در آثار متأخر وی به پرتره­‌ی انسان‌ها و تصاویری از اشیای بدوی برمی­‌خوریم. می‌­توان گفت این آثار حولِ مفاهیمی چون زمان (گذشته و رابطه‌اش با زمان حال)، تاریخ، فرآیند، مرگ و زوال شکل گرفته­‌اند؛ از طرفی این مفاهیم در احجام و چیدمان‌های وی نیز نمود داشته‌اند. این آثار با ترکیب موادی چون سیمان (به‌عنوان ماده‌­ی اصلی تشکیل‌دهنده‌­ی احجام در نمایش اخیر و چیدمان‌های گذشته‌ی او که ترکیبی از پوست، مو و استخوان با احجام سیمانی و هندسی بودند) و با تلاش مستمر هنرمند، دخالت انکارناپذیر زمان و قابلیت طبیعی مواد به‌کاررفته در آثار خلق شده‌­اند.

کلثوم صالحی متولد سال 1367 در زنجان است؛ وی که تحصیلات خود را در سال 1391 در رشته‌ی نقاشی و در دانشکده‌ی هنرِ شهر رشت به‌پایان رسانیده، تابه‌حال در نمایشگاه‌های متعددی در گالری‌های تهران شرکت داشته است که از آن جمله می‌­توان به دو نمایش انفرادی در گالری اُ با عنوان «سرزمین هرز» در سال 1394 و «واحه» در سال 1397 و هم‌چنین نمایش انفرادی با عنوان «بار زمان» در اتاق برق پروژه­‌های بیرون از دستان در سال 1397 اشاره کرد. صالحی یکی از برگزیدگان اصلی جایزه‌ی «ویستا» در سال 1398 بوده و اثر منتخب وی در نمایشی با عنوان «تهی» در سال 1398 در گالری ویستا ارائه شده است. «کتابخانه بابل» نمایشی از چیدمان‌های اخیر صالحی است که دی­‌ماه 1400 در زیرزمین دستان برگزار شد.

به‌بهانه‌­ی نمایش «کتابخانه بابل»، با کلثوم صالحی به گفت‌وگو نشستیم تا علاوه‌بر بررسی ویژگی‌های آثار این نمایش از زبان هنرمند، با فرآیند خلق آثار از ایده تا اجرا همراه شویم و هم‌چنین به خوانش و درک بهتری از عناوین آثار تا دلایل و چه‌گونگی ساخت آن‌ها دست یابیم.

+ از چه‌گونگی انتخاب نامِ نمایش شروع می­‌کنم. لطفاً کمی راجع‌به نحوه‌­ی انتخاب عنوان‌های مجموعه­‌ی آثارتان توضیح بدهید؟

ـ عناوین نمایشگاه‌­ها را بر اساس کتاب‌هایی که با موضوع آثارم مرتبط هستند انتخاب می­‌کنم. من کتاب‌ها را مطالعه و نزدیک‌ترین کلمه‌­ی توصیفی به مفهوم آثارم را انتخاب می­‌کنم. چون این کتاب‌ها کمک می­‌کنند که از دیدگاه‌های مختلفی به موضوعات آثار نگاه کنم؛ چرا که نظر افراد مختلف در مورد یک موضوع واحد متفاوت است و وقتی ایده‌­ای به ذهنم می­‌رسد، در حیطه­‌های مختلفی از ادبیات، شعر و داستان گرفته تا مطالب علمی، تاریخی، روان‌شناسانه و فلسفی به مطالعه می‌­پردازم. با توجه به مطالعاتم، اعم از مطالعه‌ی تصویری یا خواندن نظریات مختلف، و پیدا کردن نقطه‌ی مشترک بین آن‌ها، عناوین آثارم را انتخاب می­‌کنم. چون آثار من تا حد زیادی بارِ تاریخی دارند و توجه و پرداختن به زمان گذشته در آن‌ها حائز اهمیت است، تلاش کرده‌ام عناوینی که انتخاب می‌­کنم اشاره به منبع دیگری هم داشته باشند تا بتوان آن‌ها را هم مطالعه کرد. درواقع عناوین برآمده از منابع مطالعاتی من، استدلال و شاهدی هستند بر آثارم، که نشان می‌­دهد چه‌طور از دیدگاه‌های دیگر هم می‌شود به موضوعی که من به آن پرداخته‌­ام نگاه کرد.

+ و در ادامه‌­ی مطالعات‌تان، اید‌ه‌ی مجموعه آثارتان از چه زمانی شکل گرفت و از چه چیزهایی برای ساختن و خلق آثارتان ایده می‌گیرید؟ می‌توان گفت شرایط زندگی شما به‌عنوان هنرمند بر کیفیت ایده‌های‌تان تأثیر می‌گذارد؟

ـ ایده و مفاهیم اصلی آثار من بیش‌تر بر اساس تجارب و فرآیند زندگی شخصی‌ام و تحت‌تأثیر جامعه و اتفاقات آن است؛ چرا که من هم جزئی از این جامعه هستم و مطمئناً یک‌سری از اتفاقات در بستر جامعه از فیلترِ نگاه من هم عبور می­‌کند و شخصی‌سازی می شود. دقیقاً می‌توانم بگویم با آن‌چه که برای به‌تصویر کشیدنش انتخاب می‌­کنم، زندگی کرده­‌ام و احساس می­‌کنم توانایی این را دارم که برای شناختِ خود و جامعه‌ام قدمی فراتر بردارم. از جهتی فرآیند خلق آثار بسیار برایم حائز اهمیت است و نه صرفاً ساختن آن‌ها، بلکه قدم‌به‌قدم طی کردن مراحل و تفکر در ساخت این آثار برایم اهمیت دارد؛ چرا که از یک برخورد و تجربه‌ی ساده یا کوچک شروع می‌­شود و با بررسی و مطالعه، مدام سعی می‌­کنم خودم را در این فرآیند پیدا کنم. این‌که بفهمم جایگاه من چیست و چه تجربه‌ای در مورد موضوعی خاص دارم یا چه چیزی من را اذیت می‌کند، برایم دغدغه است و درواقع به‌دنبال هویت خودم هستم. درعین‌حال فکر می‌­کنم همه­‌ی انسان‌ها مسائل مشترک زیادی دارند و می‌­توانند آن‌ها را به اشتراک بگذارند. درواقع معتقدم آن‌چه که آثار هنری را جالب و قابل‌تأمل جلوه می­‌دهد، این است که هنرمندان بدون این‌که مستقیم راجع‌به دغدغه­‌های‌شان صحبت کنند، می‌­توانند افراد هم‌فکر خود را پیدا کنند و با این شیوه‌­، دیگران را نیز از گفتن حرفی که در ذهن دارند ولی توانایی بیان آن را ندارند، خلاص نمایند؛ به این معنی که هنرمند به‌واسطه­‌ی ابزاری که در دست دارد، می‌تواند مسائلی را بیان کند که همین شیوه‌ی بیان هنرمند و نمود افکار در آثارش، آن‌ها را منحصر‌به‌فرد و قابل‌تأمل می­‌کند.

کلثوم صالحی | کتاب شماره ۱ | 1400 | مونوتایپ و پاپیه ماشه روی پارچه | 35 × 53 سانتی‌متر

به‌علاوه تأثیرِ زمان مسئله‌­ی مهمی در مسیر مطالعه‌­ی من است و یکی از مفاهیم اصلی آثارم را تشکیل می­‌دهد. من قادر به انکار و نادیده گرفتن تأثیرات و مسائلِ حول مفهوم زمان نیستم؛ مخصوصاً اتفاقاتی که به‌واسطه‌­ی گذر زمان رخ داده‌­اند. قصد من صرفاً به‌تصویر کشیدن آن اتفاقات نیست، چون احتمال این‌که آینده­ متفاوت‌­­تر از آن‌چه که ما تصورش را می­‌کنیم رخ دهد وجود دارد؛ اما زمانی که سپری‌شده به‌معنی زمان گذشته، ثابت و غیرقابل ­تغییر است. از طرفی گذر زمان قابل انعطاف و تغییر نیست و ما به‌عنوان انسان مجبور به پذیرش آن هستیم. فکر می‌کنم تمام برداشت‌ها راجع‌به تاریخ و همه­‌ی آن‌چه که ممکن است اتفاق بیفتد، به‌واسطه‌ی تأثیرات گذر زمان به‌وجود آمده‌اند؛ ما همواره در زمان حال به ساختن آینده و تاریخ می­‌پردازیم و برای آن مسیر باز می‌­کنیم.

در نمایش «کتابخانه بابل» در هرکدام از کتاب‌ها قسمتی از خشونتی را نشان داده‌­ام که گروهی از انسان‌ها به گروه دیگر اعمال کرده‌اند؛ با چهره‌هایی که در جنگ‌های جهانی اول و دوم آسیب دیده­‌ و قربانی شده‌اند، در کنار جزئیاتی از اندام‌ انسان که به‌صورت کالبدشکافانه بررسی شده‌­اند. اغلب تصاویر از لحاظ آناتومی و تناسبات کاملاً دقیق و درست تصویر شده‌­اند و سعی کرده­‌ام دخل و تصرف در این تصاویر را به حداقل برسانم. هم‌چنین در این کتاب‌ها ابزارهای شکنجه و صحنه‌هایی از جنگ‌­های معاصری که اتفاق افتاده و مدام شاهد آن هستیم را به‌تصویر کشیده‌ام؛ جنگ‌هایی که تکرار زیاد آن‌ها از تأثیرشان بر انسان‌ها می­‌کاهد و تداوم‌شان واکنش لازم را برنمی‌­انگیزد. در این کتاب‌ها بدون اشاره به کاربرد ابزارهای شکنجه و عدم نمایش اعمال خشونت‌آمیز، با فضاسازی عناصر بصری به‌کاررفته در کنار یکدیگر به‌صورت غیرمستقیم، سعی داشته‌ام تلخی و تأثیر رفتارهای خشونت‌آمیز انسان‌ها بر یکدیگر را نشان دهم. دلیل این‌که آثار دوبعدی را در قالب کتاب ارائه دادم هم تلاش برای حفظ همبستگی این تصاویر بود که به‌صورت یک اثر واحد در قالب کتاب گردآوری شده‌اند و نه به‌صورت تک‌نسخه‌ها و تک‌اثرها. به‌علاوه این‌که به نظر من کتاب به‌دلیل بار معنایی و تاریخی‌ای که برای ما دارد، دارای اهمیت و قداست خاصی است و ارائه­‌ی آثارم در این قالب به مفهوم کلی که من هم از کتاب در ذهنم دارم نزدیک‌تر است. در ذهن من کتابخانه صرفاً به‌معنی مکانی شامل مجموعه‌­ای از کتاب‌ها نیست، بلکه کلیت روابط بین انسان‌ها، طبیعت و... قابل مطالعه است و دیدن تصاویر و زندگی و ارتباطات انسانی هم می­‌توانند بحث مطالعه را ایجاد کنند. 

+ در مورد چیدمان اشیای سیمانی کف گالری چه‌طور؟ دلیل این شیوه­‌ی چیدمان و نقش مخاطب در نمایش اخیر شما چیست؟

ـ نکته‌­ی مهم دیگر نمایش «کتابخانه بابل» حرکت مخاطب و قدم گذاشتن او بر این حجم‌ها بود که ساخت آن‌ها نزدیک به دو سال به‌طول انجامید. می‌خواستم وقتی مخاطب وارد گالری می‌شود، مستقیماً در فضا با چیزی حجیم روبه‌رو نشود. از طرفی نوع این چیدمان و قدم گذاشتن بر احجام سیمانی، مخاطب را به‌سمت کتاب‌ها هدایت کند یا حتی با توجه به آن‌ها انتخاب نماید که تماشای کتاب‌ها در این چیدمان را نادیده بگیرد. درواقع با چیدمان حجم‌های کوچک کف گالری به‌همراه کتاب‌ها تلاش کردم به همبستگی موضوع در این آثار هم بپردازم.

+ بسیار خوب پس به نظرتان برای توصیفِ آثار و نمایش‌تان، واژه‌ی مجسمه مناسب‌تر است یا چیدمان؟

ـ هرچه که می­‌سازم، از حجم‌ها گرفته تا آثار دوبعدی با تکنیک مونوتایپ را به‌صورتی کنار هم قرار می‌­دهم که در آخر یک فضای مشترک را بسازند. از آن جهت که به‌صورت آکامیک به مطالعه و بررسی آثار چیدمان نپرداخته‌­ام و به‌طور کامل بر پایه‌ی تمرین و مطالعه و مشاهدات خودم دست به خلق آثار و هماهنگ کردن آن‌ها می­‌زنم، سعی می­‌کنم هرچه می‌­سازم یا به‌تصویر می­‌کشم را در کلیتی در قالب چیدمان ارائه دهم؛ چرا که معتقدم این شیوه­‌ی ارائه به بیان مسائل ذهنی و مفاهیم آثار من کمک می‌­کند، پس آثارم را چیدمان می‌دانم و می‌­نامم و نه مجسمه.

+ و سؤالی که با توجه به اشاراتی که به تاریخ، ادبیات و موضوع آثارتان دارید، در ذهن من شکل می‌گیرد: آیا خودتان را هنرمندی روایت‌گر می‌دانید؟

ـ اگر تعریف‌مان از روایت‌گری داستان‌پردازی باشد، من خودم را روایت‌گر نمی­‌دانم؛ چراکه همیشه سعی کرده‌ام از مستندات استفاده کنم تا این‌که بخواهم داستانی را روایت کنم. 

در برخی آثارتان اجساد حیوانات را به‌تصویر می‌­کشید یا استفاده از بقایایی چون پوست و مو در آثار سه‌بعدی، سبب ایجاد معانی چون مرگ و نیستی در ذهن می‌شود، در این مورد چه فکر می‌­کنید؟

ـ مرگ به‌معنای نیستی و آن‌چه در طبیعت است، به این صورت که باید این اتفاق بزرگ را بپذیریم، ذهن من را مدتی قبل درگیر خودش کرده بود؛ اما چون تجربه­‌ی من با مرگ به‌صورت مستقیم نبوده نمی­‌توانم این مسئله را بررسی کنم یا تحلیل و حسم را نسبت به آن نشان دهم. از طرفی سعی می­‌کنم در زندگی به‌دنبال مرگ بگردم و به‌همین‌دلیل در مسیر مطالعاتم به‌سمتی حرکت می‌‌کنم که موقعیت خود و اطرافیانم را نسبت به مسئله‌­ی وجود و حضور مرگ بسنجم و در عین زنده بودن به تجربه‌­ی مرگ و میرا بودن انسان بپردازم. به‌این‌‌صورت که نشان دهم با وجود این‌که زنده هستیم و نفس می­‌کشیم، لذتی از زندگی و زنده بودن نمی­‌بریم و به‌عنوان موجوداتی که وجود پیدا کرده‌­ایم، با نیستی مواجه­ هستیم و هم‌چنان که در فرآیند زندگی به‌سراغ مرگ می‌­رویم، آن را نیز می‌­پذیریم و با درگیر شدن در روزمرگی و کنار آمدن با این مسئله به زندگی ادامه می‌­دهیم.

کلثوم صالحی | کتاب شماره ۳ | 1400 | مونوتایپ و پاپیه ماشه روی پارچه | 30 × 21 سانتی‌متر

فکر می­‌کنم اتفاقاتی که در جامعه‌­ی جهانی می­‌افتد، از جمله اعمال خشونت گروهی به گروه دیگر، به‌دلیل کنار نیامدن با مسئله‌­ی مرگ و عدم باور به آن است؛ چراکه ما انسان‌ها مدام به‌دنبال عواملی می­‌گردیم که ما را قدرتمندتر کرده تا آن قدرت را به دیگران اعمال کنیم یا نیروی‌مان را صرف جاودانگی و برجای ­گذاشتن چیزی از خود می‌کنیم تا ماندگاری آن، حتی وقتی در قید حیات نیستیم، به ثبات و یادآوری ما بینجامد. این اثبات خود به دیگری است که با خشونت همراه می‌­شود و عدم پذیرش مرگ است که اتفاقات زیادی را رقم می‌­زند و حتی در رابطه‌های انسانی، عاشقانه و دوستانه و مسائل روزمره هم ردِ پای خشونت قابل پیگیری است.

+ بعد از پیدا کردن ایده چه مراحلی را طی می‌­کنید تا به اجرای نهایی آثارتان برسید؟ لطفاً از فرآیند ساخت آثار تا تکنیک آن‌ها توضیحاتی بدهید.

ـ در مورد «کتابخانه بابل» فرآیند ساخت آثار بسیار برای من اهمیت داشت. باید بگویم که تمام حجم‌های چیده‌شده کف گالری را می‌توانستم خیلی دقیق و صنعتی با تهیه‌ی قالب‌های مشابه به‌سرعت بسازم و تکثیر کنم، اما چون هویت و شکل منحصربه‌فرد هر قطعه برایم مهم بود، تک‌به‌تک آن‌ها را با گل ساختم. بعد از بتن‌ریزی فرم اصلی را از قالب مخصوص خود بیرون می‌آوردم و دوباره برای قطعه‌­ی بعدی به‌همین‌صورت. بااین‌حال در کلیت این چیدمان، هرچند تفاوت‌هایی در هرکدام از حجم‌ها وجود داشت، اما تکرار انبوه این اشکال کنار هم، به چیدمان نهایی کف گالری انجامید. بخش دیگر فرآیند خلق آثار به ذات کارماده‌هایی که انتخاب می‌­کنم و تأثیر طبیعت بستگی دارد که می‌توان گفت تأثیر زمان در آن‌ها غیرقابل کنترل است. من حجم‌ها را در محلول آب‌نمک قرار می‌­دادم تا به‌مرور زمان بلورهای نمک روی آن‌ها تشکیل شوند؛ امری که از دسترس و کنترل من خارج بود.

+ به‌طور میانگین فرآیند ساخت آثارتان از ایده تا اجرا برای هر پروژه‌ی نمایشگاهی چقدر است؟

ـ معمولاً زمانی که برای خلق آثارم اختصاص می­‌دهم طولانی است؛ فرآیند خلق آثار در پروژه‌ی «کتابخانه بابل» که شامل کتاب‌ها و چیدمان احجام سیمانی در ابعاد کوچک و تعداد زیاد بود، یک‌سال‌ونیم به‌طول انجامید. برای مجموعه­‌ی «واحه» که در گالری اُ به‌نمایش درآمد، حدود دوسال به‌طور مداوم هرروز در کارگاه مشغول کار بودم و بیش‌ترین وقت و انرژی‌ام را به آن اختصاص دادم؛ هم‌چنین مجموعه‌­‌آثار اولین نمایشم، «سرزمین هرز»، که شامل چیدمانی از جمجمه‌ها و قاصدک‌ها بود، در کنار آثار دوبعدی و حجم‌های کوچک به‌همین‌صورت؛ و فکر می­‌کنم فرآیند خلق آثارم زمانی حدود یک تا دوسال‌ونیم را می‌طلبد.

+ در این فرآیند چرا از تکنیک مونوتایپ برای خلق آثار دوبعدی روی کاغذ و از سیمان برای ساخت احجام‌تان استفاده می­‌کنید؟

ـ به این دلیل که طراحی کردن برایم اولویت بالایی دارد، از تکنیک منوتایپ استفاده می­‌کنم؛ و از جهتی این تکنیک با ماهیت مطالعاتی من هم‌سوتر است. درواقع با سرعتی که مطالعه‌­ی من پیش می­‌رود، منوتایپ و طراحی کردن به من اجازه می‌­دهد تا مطالعه‌­ی تصویری در جهت موضوعاتم را سرعت ببخشم. فکر می­‌کنم اگر کارماده و تکنیک دیگری را انتخاب کنم، باید زمان بیش‌تری را صرف خلق تصاویر و آثارم کنم، اما تکنیک مونوتایپ به من حق انتخاب طیف وسیعی از تصاویر را می‌­دهد؛ به‌علاوه این‌که سرعت بالا در کار و استفاده از قابلیت‌های این تکنیک، امکان رسیدن به تصویر ایده‌آل را برای من فراهم می­‌آورد. در تکنیک مونوتایپ فقط بخشی از فرآیند ایجاد تصویر که شامل طراحی فرم اصلی است، تحت کنترل است و سمت دیگر کاغذ و حاشیه‌ها که من تسلط و دسترسی بر آن‌ها ندارم را نمی‌­توانم ببینم. از این‌جهت غیرقابل کنترل بودن این تکنیک از جذابیت‌ها و دلایلی است که آن را انتخاب کرده‌­ام؛ چرا که در فرآیند خلق اثر با مونوتایپ، این اتفاقی بودن و به‌وجود آمدن بافت‌های مختلف بر بستر کاغذ است که به ایجاد تصاویر منحصربه‌فرد می‌انجامد.

+ در مورد متریال سیمان، فکر می­‌کنم یک کارماده‌ی امروزی است؛ اگر از دوران غارنشینان اشیایی برجا مانده که کارماده‌ی خاص خود را دارند، با تحقیق و مطالعه متوجه می­‌شویم که از دوران ما هم گچ و سیمان برای آیندگان برجا می‌­ماند و درعین‌حال کارماده‌ی ساخت آثار و اشیای آیندگان نیز بر ما معلوم نیست و از تصورمان نیز خارج است.

ـ به نظر من سیمان کارماده‌ی غالب زندگی روزمره‌ی ماست و قرار است از دوران ما برجای بماند و از این جهت احجام و چیدمان‌­هایم را با سیمان می‌­سازم. برخورد من با این کارماده کاملاً بدوی و راحت است و نه به‌صورت صنعتی و ماشینی؛ چرا که آن‌چه در نهایت باقی می‌­ماند و قابل مشاهده است، نمایش‌­دهنده‌­ی گذر زمان بر بستر خود است و ما در آینده با شیئی تر و تمیز، صنعتی و هندسی که امروزه با آن مواجهیم روبه‌رو نخواهیم بود. من قصد دارم تأثیر مخرب زمان و زوال ناشی از آن را بر چیزهایی که برجای می­‌مانند نشان دهم. مانند اشیایی که در طول تاریخ و با گذر زمان، در آینده هم‌چنان پابرجا هستند و خاطراتی را از زمان گذشته یادآور می­‌شوند و در این مسیر تأثیرات و اجزایی از موجودات دیگر را هم با خود حمل می­‌کنند؛ مثل مو، پوست و تأثیر نمک بر احجامی که در چیدمان‌­هایم تابه‌حال نمایش داده­‌ام و فکر نمی‌کنم که صرفاً این آثار متعلق به این زمانه‌ی حاضر هستند.

+ و در نهایت کدام هنرمندان در فرآیند خلق آثارتان منبع الهام شما بوده‌اند؟ چه زمانی و به چه ترتیب؟

ـ نمی­‌توانم به‌طور واضح بگویم آثار کدام هنرمندان منبع الهام من بوده‌­­اند؛ اما هر شخصی که با او صحبت کرده‌ام یا آثارش را مطالعه کرده‌ام یا حتی کسانی که لزوماً هنرمند هم نبوده‌اند، به من در مسیر خلق و فرآیند ایجاد آن‌چه که می‌­سازم کمک می­‌کنند تا مصرانه‌­تر ادامه بدهم و به تفکراتم جهت دهم. بنابراین تمام افرادی که با آن‌ها به‌ هر نوعی در ارتباط بوده‌­ام، می­‌توانند منبع الهام من باشند و من از این فرصت استفاده کرده­‌ام.

 


 

تصویر کاور و اسلایدر:

  • dastansbasement.gallery
bktop