«کتابخانه بابل»: گفتوگو با کلثوم صالحی و مروری بر فعالیتهای هنری او
03 اسفند 1401کلثوم صالحی را معمولاً با آثاری در ابعاد و تکنیکهای مختلف بهیاد میآوریم، از کارهای دوبعدی و مونوتایپها گرفته تا چیدمانهایی در ابعاد بزرگ و همچنین حجمهای کوچکتر که برخی قابلیت نصب بر دیوار را دارند. این آثار که هریک هویت مستقل خود را دارند، در مجموعهی چیدمانهای صالحی در ابعادی وسیعتر نیز معنا مییابند.

در آثار دوبعدی صالحی اغلب عناصر بصری را اندام، بقایا یا اسکلت ماهیها تشکیل میدادند؛ اما در آثار متأخر وی به پرترهی انسانها و تصاویری از اشیای بدوی برمیخوریم. میتوان گفت این آثار حولِ مفاهیمی چون زمان (گذشته و رابطهاش با زمان حال)، تاریخ، فرآیند، مرگ و زوال شکل گرفتهاند؛ از طرفی این مفاهیم در احجام و چیدمانهای وی نیز نمود داشتهاند. این آثار با ترکیب موادی چون سیمان (بهعنوان مادهی اصلی تشکیلدهندهی احجام در نمایش اخیر و چیدمانهای گذشتهی او که ترکیبی از پوست، مو و استخوان با احجام سیمانی و هندسی بودند) و با تلاش مستمر هنرمند، دخالت انکارناپذیر زمان و قابلیت طبیعی مواد بهکاررفته در آثار خلق شدهاند.
کلثوم صالحی متولد سال 1367 در زنجان است؛ وی که تحصیلات خود را در سال 1391 در رشتهی نقاشی و در دانشکدهی هنرِ شهر رشت بهپایان رسانیده، تابهحال در نمایشگاههای متعددی در گالریهای تهران شرکت داشته است که از آن جمله میتوان به دو نمایش انفرادی در گالری اُ با عنوان «سرزمین هرز» در سال 1394 و «واحه» در سال 1397 و همچنین نمایش انفرادی با عنوان «بار زمان» در اتاق برق پروژههای بیرون از دستان در سال 1397 اشاره کرد. صالحی یکی از برگزیدگان اصلی جایزهی «ویستا» در سال 1398 بوده و اثر منتخب وی در نمایشی با عنوان «تهی» در سال 1398 در گالری ویستا ارائه شده است. «کتابخانه بابل» نمایشی از چیدمانهای اخیر صالحی است که دیماه 1400 در زیرزمین دستان برگزار شد.
بهبهانهی نمایش «کتابخانه بابل»، با کلثوم صالحی به گفتوگو نشستیم تا علاوهبر بررسی ویژگیهای آثار این نمایش از زبان هنرمند، با فرآیند خلق آثار از ایده تا اجرا همراه شویم و همچنین به خوانش و درک بهتری از عناوین آثار تا دلایل و چهگونگی ساخت آنها دست یابیم.
+ از چهگونگی انتخاب نامِ نمایش شروع میکنم. لطفاً کمی راجعبه نحوهی انتخاب عنوانهای مجموعهی آثارتان توضیح بدهید؟
ـ عناوین نمایشگاهها را بر اساس کتابهایی که با موضوع آثارم مرتبط هستند انتخاب میکنم. من کتابها را مطالعه و نزدیکترین کلمهی توصیفی به مفهوم آثارم را انتخاب میکنم. چون این کتابها کمک میکنند که از دیدگاههای مختلفی به موضوعات آثار نگاه کنم؛ چرا که نظر افراد مختلف در مورد یک موضوع واحد متفاوت است و وقتی ایدهای به ذهنم میرسد، در حیطههای مختلفی از ادبیات، شعر و داستان گرفته تا مطالب علمی، تاریخی، روانشناسانه و فلسفی به مطالعه میپردازم. با توجه به مطالعاتم، اعم از مطالعهی تصویری یا خواندن نظریات مختلف، و پیدا کردن نقطهی مشترک بین آنها، عناوین آثارم را انتخاب میکنم. چون آثار من تا حد زیادی بارِ تاریخی دارند و توجه و پرداختن به زمان گذشته در آنها حائز اهمیت است، تلاش کردهام عناوینی که انتخاب میکنم اشاره به منبع دیگری هم داشته باشند تا بتوان آنها را هم مطالعه کرد. درواقع عناوین برآمده از منابع مطالعاتی من، استدلال و شاهدی هستند بر آثارم، که نشان میدهد چهطور از دیدگاههای دیگر هم میشود به موضوعی که من به آن پرداختهام نگاه کرد.

+ و در ادامهی مطالعاتتان، ایدهی مجموعه آثارتان از چه زمانی شکل گرفت و از چه چیزهایی برای ساختن و خلق آثارتان ایده میگیرید؟ میتوان گفت شرایط زندگی شما بهعنوان هنرمند بر کیفیت ایدههایتان تأثیر میگذارد؟
ـ ایده و مفاهیم اصلی آثار من بیشتر بر اساس تجارب و فرآیند زندگی شخصیام و تحتتأثیر جامعه و اتفاقات آن است؛ چرا که من هم جزئی از این جامعه هستم و مطمئناً یکسری از اتفاقات در بستر جامعه از فیلترِ نگاه من هم عبور میکند و شخصیسازی می شود. دقیقاً میتوانم بگویم با آنچه که برای بهتصویر کشیدنش انتخاب میکنم، زندگی کردهام و احساس میکنم توانایی این را دارم که برای شناختِ خود و جامعهام قدمی فراتر بردارم. از جهتی فرآیند خلق آثار بسیار برایم حائز اهمیت است و نه صرفاً ساختن آنها، بلکه قدمبهقدم طی کردن مراحل و تفکر در ساخت این آثار برایم اهمیت دارد؛ چرا که از یک برخورد و تجربهی ساده یا کوچک شروع میشود و با بررسی و مطالعه، مدام سعی میکنم خودم را در این فرآیند پیدا کنم. اینکه بفهمم جایگاه من چیست و چه تجربهای در مورد موضوعی خاص دارم یا چه چیزی من را اذیت میکند، برایم دغدغه است و درواقع بهدنبال هویت خودم هستم. درعینحال فکر میکنم همهی انسانها مسائل مشترک زیادی دارند و میتوانند آنها را به اشتراک بگذارند. درواقع معتقدم آنچه که آثار هنری را جالب و قابلتأمل جلوه میدهد، این است که هنرمندان بدون اینکه مستقیم راجعبه دغدغههایشان صحبت کنند، میتوانند افراد همفکر خود را پیدا کنند و با این شیوه، دیگران را نیز از گفتن حرفی که در ذهن دارند ولی توانایی بیان آن را ندارند، خلاص نمایند؛ به این معنی که هنرمند بهواسطهی ابزاری که در دست دارد، میتواند مسائلی را بیان کند که همین شیوهی بیان هنرمند و نمود افکار در آثارش، آنها را منحصربهفرد و قابلتأمل میکند.

کلثوم صالحی | کتاب شماره ۱ | 1400 | مونوتایپ و پاپیه ماشه روی پارچه | 35 × 53 سانتیمتر
بهعلاوه تأثیرِ زمان مسئلهی مهمی در مسیر مطالعهی من است و یکی از مفاهیم اصلی آثارم را تشکیل میدهد. من قادر به انکار و نادیده گرفتن تأثیرات و مسائلِ حول مفهوم زمان نیستم؛ مخصوصاً اتفاقاتی که بهواسطهی گذر زمان رخ دادهاند. قصد من صرفاً بهتصویر کشیدن آن اتفاقات نیست، چون احتمال اینکه آینده متفاوتتر از آنچه که ما تصورش را میکنیم رخ دهد وجود دارد؛ اما زمانی که سپریشده بهمعنی زمان گذشته، ثابت و غیرقابل تغییر است. از طرفی گذر زمان قابل انعطاف و تغییر نیست و ما بهعنوان انسان مجبور به پذیرش آن هستیم. فکر میکنم تمام برداشتها راجعبه تاریخ و همهی آنچه که ممکن است اتفاق بیفتد، بهواسطهی تأثیرات گذر زمان بهوجود آمدهاند؛ ما همواره در زمان حال به ساختن آینده و تاریخ میپردازیم و برای آن مسیر باز میکنیم.
در نمایش «کتابخانه بابل» در هرکدام از کتابها قسمتی از خشونتی را نشان دادهام که گروهی از انسانها به گروه دیگر اعمال کردهاند؛ با چهرههایی که در جنگهای جهانی اول و دوم آسیب دیده و قربانی شدهاند، در کنار جزئیاتی از اندام انسان که بهصورت کالبدشکافانه بررسی شدهاند. اغلب تصاویر از لحاظ آناتومی و تناسبات کاملاً دقیق و درست تصویر شدهاند و سعی کردهام دخل و تصرف در این تصاویر را به حداقل برسانم. همچنین در این کتابها ابزارهای شکنجه و صحنههایی از جنگهای معاصری که اتفاق افتاده و مدام شاهد آن هستیم را بهتصویر کشیدهام؛ جنگهایی که تکرار زیاد آنها از تأثیرشان بر انسانها میکاهد و تداومشان واکنش لازم را برنمیانگیزد. در این کتابها بدون اشاره به کاربرد ابزارهای شکنجه و عدم نمایش اعمال خشونتآمیز، با فضاسازی عناصر بصری بهکاررفته در کنار یکدیگر بهصورت غیرمستقیم، سعی داشتهام تلخی و تأثیر رفتارهای خشونتآمیز انسانها بر یکدیگر را نشان دهم. دلیل اینکه آثار دوبعدی را در قالب کتاب ارائه دادم هم تلاش برای حفظ همبستگی این تصاویر بود که بهصورت یک اثر واحد در قالب کتاب گردآوری شدهاند و نه بهصورت تکنسخهها و تکاثرها. بهعلاوه اینکه به نظر من کتاب بهدلیل بار معنایی و تاریخیای که برای ما دارد، دارای اهمیت و قداست خاصی است و ارائهی آثارم در این قالب به مفهوم کلی که من هم از کتاب در ذهنم دارم نزدیکتر است. در ذهن من کتابخانه صرفاً بهمعنی مکانی شامل مجموعهای از کتابها نیست، بلکه کلیت روابط بین انسانها، طبیعت و... قابل مطالعه است و دیدن تصاویر و زندگی و ارتباطات انسانی هم میتوانند بحث مطالعه را ایجاد کنند.
+ در مورد چیدمان اشیای سیمانی کف گالری چهطور؟ دلیل این شیوهی چیدمان و نقش مخاطب در نمایش اخیر شما چیست؟
ـ نکتهی مهم دیگر نمایش «کتابخانه بابل» حرکت مخاطب و قدم گذاشتن او بر این حجمها بود که ساخت آنها نزدیک به دو سال بهطول انجامید. میخواستم وقتی مخاطب وارد گالری میشود، مستقیماً در فضا با چیزی حجیم روبهرو نشود. از طرفی نوع این چیدمان و قدم گذاشتن بر احجام سیمانی، مخاطب را بهسمت کتابها هدایت کند یا حتی با توجه به آنها انتخاب نماید که تماشای کتابها در این چیدمان را نادیده بگیرد. درواقع با چیدمان حجمهای کوچک کف گالری بههمراه کتابها تلاش کردم به همبستگی موضوع در این آثار هم بپردازم.

+ بسیار خوب پس به نظرتان برای توصیفِ آثار و نمایشتان، واژهی مجسمه مناسبتر است یا چیدمان؟
ـ هرچه که میسازم، از حجمها گرفته تا آثار دوبعدی با تکنیک مونوتایپ را بهصورتی کنار هم قرار میدهم که در آخر یک فضای مشترک را بسازند. از آن جهت که بهصورت آکامیک به مطالعه و بررسی آثار چیدمان نپرداختهام و بهطور کامل بر پایهی تمرین و مطالعه و مشاهدات خودم دست به خلق آثار و هماهنگ کردن آنها میزنم، سعی میکنم هرچه میسازم یا بهتصویر میکشم را در کلیتی در قالب چیدمان ارائه دهم؛ چرا که معتقدم این شیوهی ارائه به بیان مسائل ذهنی و مفاهیم آثار من کمک میکند، پس آثارم را چیدمان میدانم و مینامم و نه مجسمه.
+ و سؤالی که با توجه به اشاراتی که به تاریخ، ادبیات و موضوع آثارتان دارید، در ذهن من شکل میگیرد: آیا خودتان را هنرمندی روایتگر میدانید؟
ـ اگر تعریفمان از روایتگری داستانپردازی باشد، من خودم را روایتگر نمیدانم؛ چراکه همیشه سعی کردهام از مستندات استفاده کنم تا اینکه بخواهم داستانی را روایت کنم.
+ در برخی آثارتان اجساد حیوانات را بهتصویر میکشید یا استفاده از بقایایی چون پوست و مو در آثار سهبعدی، سبب ایجاد معانی چون مرگ و نیستی در ذهن میشود، در این مورد چه فکر میکنید؟
ـ مرگ بهمعنای نیستی و آنچه در طبیعت است، به این صورت که باید این اتفاق بزرگ را بپذیریم، ذهن من را مدتی قبل درگیر خودش کرده بود؛ اما چون تجربهی من با مرگ بهصورت مستقیم نبوده نمیتوانم این مسئله را بررسی کنم یا تحلیل و حسم را نسبت به آن نشان دهم. از طرفی سعی میکنم در زندگی بهدنبال مرگ بگردم و بههمیندلیل در مسیر مطالعاتم بهسمتی حرکت میکنم که موقعیت خود و اطرافیانم را نسبت به مسئلهی وجود و حضور مرگ بسنجم و در عین زنده بودن به تجربهی مرگ و میرا بودن انسان بپردازم. بهاینصورت که نشان دهم با وجود اینکه زنده هستیم و نفس میکشیم، لذتی از زندگی و زنده بودن نمیبریم و بهعنوان موجوداتی که وجود پیدا کردهایم، با نیستی مواجه هستیم و همچنان که در فرآیند زندگی بهسراغ مرگ میرویم، آن را نیز میپذیریم و با درگیر شدن در روزمرگی و کنار آمدن با این مسئله به زندگی ادامه میدهیم.

کلثوم صالحی | کتاب شماره ۳ | 1400 | مونوتایپ و پاپیه ماشه روی پارچه | 30 × 21 سانتیمتر
فکر میکنم اتفاقاتی که در جامعهی جهانی میافتد، از جمله اعمال خشونت گروهی به گروه دیگر، بهدلیل کنار نیامدن با مسئلهی مرگ و عدم باور به آن است؛ چراکه ما انسانها مدام بهدنبال عواملی میگردیم که ما را قدرتمندتر کرده تا آن قدرت را به دیگران اعمال کنیم یا نیرویمان را صرف جاودانگی و برجای گذاشتن چیزی از خود میکنیم تا ماندگاری آن، حتی وقتی در قید حیات نیستیم، به ثبات و یادآوری ما بینجامد. این اثبات خود به دیگری است که با خشونت همراه میشود و عدم پذیرش مرگ است که اتفاقات زیادی را رقم میزند و حتی در رابطههای انسانی، عاشقانه و دوستانه و مسائل روزمره هم ردِ پای خشونت قابل پیگیری است.
+ بعد از پیدا کردن ایده چه مراحلی را طی میکنید تا به اجرای نهایی آثارتان برسید؟ لطفاً از فرآیند ساخت آثار تا تکنیک آنها توضیحاتی بدهید.
ـ در مورد «کتابخانه بابل» فرآیند ساخت آثار بسیار برای من اهمیت داشت. باید بگویم که تمام حجمهای چیدهشده کف گالری را میتوانستم خیلی دقیق و صنعتی با تهیهی قالبهای مشابه بهسرعت بسازم و تکثیر کنم، اما چون هویت و شکل منحصربهفرد هر قطعه برایم مهم بود، تکبهتک آنها را با گل ساختم. بعد از بتنریزی فرم اصلی را از قالب مخصوص خود بیرون میآوردم و دوباره برای قطعهی بعدی بههمینصورت. بااینحال در کلیت این چیدمان، هرچند تفاوتهایی در هرکدام از حجمها وجود داشت، اما تکرار انبوه این اشکال کنار هم، به چیدمان نهایی کف گالری انجامید. بخش دیگر فرآیند خلق آثار به ذات کارمادههایی که انتخاب میکنم و تأثیر طبیعت بستگی دارد که میتوان گفت تأثیر زمان در آنها غیرقابل کنترل است. من حجمها را در محلول آبنمک قرار میدادم تا بهمرور زمان بلورهای نمک روی آنها تشکیل شوند؛ امری که از دسترس و کنترل من خارج بود.
+ بهطور میانگین فرآیند ساخت آثارتان از ایده تا اجرا برای هر پروژهی نمایشگاهی چقدر است؟
ـ معمولاً زمانی که برای خلق آثارم اختصاص میدهم طولانی است؛ فرآیند خلق آثار در پروژهی «کتابخانه بابل» که شامل کتابها و چیدمان احجام سیمانی در ابعاد کوچک و تعداد زیاد بود، یکسالونیم بهطول انجامید. برای مجموعهی «واحه» که در گالری اُ بهنمایش درآمد، حدود دوسال بهطور مداوم هرروز در کارگاه مشغول کار بودم و بیشترین وقت و انرژیام را به آن اختصاص دادم؛ همچنین مجموعهآثار اولین نمایشم، «سرزمین هرز»، که شامل چیدمانی از جمجمهها و قاصدکها بود، در کنار آثار دوبعدی و حجمهای کوچک بههمینصورت؛ و فکر میکنم فرآیند خلق آثارم زمانی حدود یک تا دوسالونیم را میطلبد.
+ در این فرآیند چرا از تکنیک مونوتایپ برای خلق آثار دوبعدی روی کاغذ و از سیمان برای ساخت احجامتان استفاده میکنید؟
ـ به این دلیل که طراحی کردن برایم اولویت بالایی دارد، از تکنیک منوتایپ استفاده میکنم؛ و از جهتی این تکنیک با ماهیت مطالعاتی من همسوتر است. درواقع با سرعتی که مطالعهی من پیش میرود، منوتایپ و طراحی کردن به من اجازه میدهد تا مطالعهی تصویری در جهت موضوعاتم را سرعت ببخشم. فکر میکنم اگر کارماده و تکنیک دیگری را انتخاب کنم، باید زمان بیشتری را صرف خلق تصاویر و آثارم کنم، اما تکنیک مونوتایپ به من حق انتخاب طیف وسیعی از تصاویر را میدهد؛ بهعلاوه اینکه سرعت بالا در کار و استفاده از قابلیتهای این تکنیک، امکان رسیدن به تصویر ایدهآل را برای من فراهم میآورد. در تکنیک مونوتایپ فقط بخشی از فرآیند ایجاد تصویر که شامل طراحی فرم اصلی است، تحت کنترل است و سمت دیگر کاغذ و حاشیهها که من تسلط و دسترسی بر آنها ندارم را نمیتوانم ببینم. از اینجهت غیرقابل کنترل بودن این تکنیک از جذابیتها و دلایلی است که آن را انتخاب کردهام؛ چرا که در فرآیند خلق اثر با مونوتایپ، این اتفاقی بودن و بهوجود آمدن بافتهای مختلف بر بستر کاغذ است که به ایجاد تصاویر منحصربهفرد میانجامد.

+ در مورد متریال سیمان، فکر میکنم یک کارمادهی امروزی است؛ اگر از دوران غارنشینان اشیایی برجا مانده که کارمادهی خاص خود را دارند، با تحقیق و مطالعه متوجه میشویم که از دوران ما هم گچ و سیمان برای آیندگان برجا میماند و درعینحال کارمادهی ساخت آثار و اشیای آیندگان نیز بر ما معلوم نیست و از تصورمان نیز خارج است.
ـ به نظر من سیمان کارمادهی غالب زندگی روزمرهی ماست و قرار است از دوران ما برجای بماند و از این جهت احجام و چیدمانهایم را با سیمان میسازم. برخورد من با این کارماده کاملاً بدوی و راحت است و نه بهصورت صنعتی و ماشینی؛ چرا که آنچه در نهایت باقی میماند و قابل مشاهده است، نمایشدهندهی گذر زمان بر بستر خود است و ما در آینده با شیئی تر و تمیز، صنعتی و هندسی که امروزه با آن مواجهیم روبهرو نخواهیم بود. من قصد دارم تأثیر مخرب زمان و زوال ناشی از آن را بر چیزهایی که برجای میمانند نشان دهم. مانند اشیایی که در طول تاریخ و با گذر زمان، در آینده همچنان پابرجا هستند و خاطراتی را از زمان گذشته یادآور میشوند و در این مسیر تأثیرات و اجزایی از موجودات دیگر را هم با خود حمل میکنند؛ مثل مو، پوست و تأثیر نمک بر احجامی که در چیدمانهایم تابهحال نمایش دادهام و فکر نمیکنم که صرفاً این آثار متعلق به این زمانهی حاضر هستند.
+ و در نهایت کدام هنرمندان در فرآیند خلق آثارتان منبع الهام شما بودهاند؟ چه زمانی و به چه ترتیب؟
ـ نمیتوانم بهطور واضح بگویم آثار کدام هنرمندان منبع الهام من بودهاند؛ اما هر شخصی که با او صحبت کردهام یا آثارش را مطالعه کردهام یا حتی کسانی که لزوماً هنرمند هم نبودهاند، به من در مسیر خلق و فرآیند ایجاد آنچه که میسازم کمک میکنند تا مصرانهتر ادامه بدهم و به تفکراتم جهت دهم. بنابراین تمام افرادی که با آنها به هر نوعی در ارتباط بودهام، میتوانند منبع الهام من باشند و من از این فرصت استفاده کردهام.
تصویر کاور و اسلایدر:
- dastansbasement.gallery