هانیبال الخاص: نقاش نوگرای ایرانی
06 تير 1402 هانیبال الخاص نقاش، منتقد، مدرس هنری، مترجم و نویسندهی آشوریتباری است که در سال هزاروسیصدونه شمسی در کرمانشاه متولد شد. با وجود طیف گستردهی فعالیتهای کاری و هنری، الخاص را بیشتر بهواسطهی تصویرسازیهایش میشناسند. او یکی از نقاشان نوگرای ایرانی بود که برای اولین بار طراحی فیگوراتیو را در آثار خود دنبال کرد و همین سبک را نیز بهواسطهی آموزش به شاگردانش گسترش داد. پس از اینکه دوران متوسطه را در دبیرستان فیروز بهرام گذراند، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. در آنجا ابتدا پزشکی و سپس فلسفه خواند، ولی هردو را ناتمام گذاشت تا مسیر زندگی خود را در هنر محک بزند. ابتدا در مرکز هنری شیکاگو که در آن زمان به آثار امپرسیونیستیاش مشهور بود مشغول به تحصیل شد و مدارک لیسانس و ارشد خود را در رشتهی تصویرسازی از همانجا دریافت کرد. نگاه و سبک هنری الخاص از همین دوره یعنی حدود سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۸، شکل گرفت. موقعیتی که در آن متوجه شد انسان و بازنماییاش از هر چیز دیگری برایش جذابتر است. انسانهایی که میتوان از پس چهرهشان به عمق عواطف و احساسات متغیرشان از قبیل شادی، اندوه، تکبر و ... پی برد.
هانیبال الخاص در جایی گفته است:
«در آغاز حضورم در دانشگاه، از کلاسهای کشیدن اندام انسانها بیشتر از بقیهی کلاسها لذت می بردم. موقعیتهایی که در آنها مدل زندهای در مرکز قرار داشت و بازنمایی تصویر مدل موجب میشد تا برای اولین بار دست به خلق آثاری ذهنی بزنم. نقاشیهایی ذهنی که پر از صورتهای آدمها بود. تا جایی که وفور آدمها به یکی از امضاهای کاریام تبدیل شد.»
الخاص در طول مدت حضورش در ایران و پیش از تحصیلات آکادمیک، دورهای از زندگی خود را شاگرد جعفر پتگر، نگارگر معاصر ایرانی بود و یکی از چالشهایی که در دوران شاگردی هنریاش تا آخر عمر با آن دستوپنجه نرم میکرد، لرزش دستهایش بود. ابتلا به یک بیماری خاص در کودکی باعث شده بود در صدا و دستهایش لرزشی همیشگی ایجاد شود. پتگر این خصوصیت را برای یک نقاش نقص میدانست، درحالیکه علاقهی شدید هانیبال الخاص به نقاشی، موجب شد تا شیوهای خاص در قلم زدن را در پیش بگیرد و سبکی شخصی مخصوص به خودش را ایجاد کند. بهگونهای که در نگاه اول، آثارش از کارهای هنرمندانِ دیگر قابل تشخیص بود.
زمانی که تحصیلاتش در آمریکا به پایان رسید در سال ۱۳۳۸ به ایران بازگشت. خودش میگوید در تمامی دوران تحصیلش سعی داشت آثار متمایزی را خلق کند که در تاریخ ماندگار شوند. سخنرانی یکی از اساتیدش که گفته بود از میان همهی فارغالتحصیلان فقط تعداد خیلی کمی تا آخرین سالهای عمرش به نقاشی کردن ادامه میدهند، آویزهی گوشش بود و تلاش داشت تا همان یک نفری باشد که پیشهاش همواره نقاشی باقی بماند. اولین کاری که پس از بازگشت به ایران انجام داد تأسیس گالری گیلگمش بود؛ نخستین گالری هنر مدرن در ایران با یاد مجلهای ادبی به همین نام که پدرش منتشر میکرد. الخاص در گیل گمش آثار هنرمندان ایرانی نوظهور را به نمایش میگذاشت. پس از این دوران هم نمایشهای متعددی در گالری سیحون، گالری قندریز و ... از آثار خودش در ایران برگزار شد. او با نگاه خلاقانه و متفاوتی که به برگزاری نمایش آثار هنری داشت، مخاطبان گستردهتری را به گالریهای هنری کشاند تا بهجای همان عدهی معدود همیشگی، مخاطبان تازهتری به این جمع بپیوندند. یکی از رویکردهای او در همین زمینه، برگزاری نمایشگاه طنزهای تصویری بود؛ تصویرگری نوشتههای شاعرانی مثل عبید زاکانی، سعدی و اشعاری از مولوی.
حوالی سال ۱۳۴۸بود که الخاص به سفارش میرفندرسکی برای تدریس به دانشکدهی هنرهای زیبای تهران دعوت میشود.
هانیبال الخاص نگاه ویژهای به نقاشی دیواری داشت و معتقد بود یک بوم مانند نقاشیهای قهوهخانهای میتواند به موضوعات متعددی بپردازد. عنصر روایتگری یکی از اجزای جدانشدنی از نقاشیهای بزرگاندازهی این هنرمند بود که در آثار شاگردانش نیز رگههایی از آن پیدا میشود. الخاص خودش را راوی تصاویر می دانست. روایتگری که برای سروشکل دادن به داستانش، باید پیوسته بین گذشته و حال در سفر باشد و به آینده رجوع کند. بهطور کلی آثار و نگاه او تأثیر زیادی بر روی هنر ایران در دوران انقلاب و پس از آن داشتهاند. پس از پیروزی انقلاب، الخاص به دستور مهدی چمران از تدریس در دانشگاه برکنار شد و در سال ۱۳۵۹ به قصد سفری همیشگی ایران را ترک کرد. پس از گذشت دوازده سال از این دوران دوباره به دعوت شاگردانش به ایران بازگشت تا اینبار تدریس را در دانشگاه آزاد اسلامی ادامه دهد. پس از آن الخاص پیوسته بین ایران و وطن دومش، آمریکا، در سفر بود.
هانیبال الخاص طراحی را نوعی آزمونوخطا میدانست و تلاش داشت شاگردانش را نیز در همین مسیر همراهی کند. او در مسیر هنری شخصی و تدریسش به مکتب هنری خاصی پایبند نبود و از همهی مکاتب در کارهایش بهره میبرد و بههمینخاطر هم خودش را به طنز دنبالهروی مکتب الخاصیصم میدانست. او آشنایی با مکاتب هنری را لازمهی خلق اثر میدانست و باوجوداینکه بسیاری از مکاتب را در نقاشیهایش به کار میبرد، یکدستیِ کارهایش را حفظ میکرد.
او هنر و تولید اثر هنری را از جامعه جدا نمیدانست و معنقد بود اثر هنری باید برای نگاه مردم و مخاطبانِ گسترده به نمایش درآید. جایگاه ویژهی نقاشی دیواری نیز از همین نگاهش نشئت گرفته است. حتی در این زمینه مانیفستی هنری را مطرح کرده است که در آن میگوید:
«غمخوارگی، بنیاد همهی هنرهاست. گریه برای غریبان، برای انسانِ بیخانه، بیالفبا و نوحه سردادن برای حیواناتی که نسلشان در حال انقراض است؛ برای آب، ازن و فضای سبز که رو به کاهش است. همهی اینها سهم بزرگی از غمخوارگیِ ماست. ما باید صبح، صلح، نور و سرور را بجوییم و نپنداریم که امید و بشارت از تعالیِ ما میکاهد. نام گروه ما کار و کار و کار است. شاید این نام بعدها تغییر کند، اما ما با کار و پیگیری، به این گفتهی حکیم ابوالقاسم فردوسی که میگوید زگهواره تا گور دانش بجوی عمل میکنیم. ما نقاشی دیواری و شیوههای مختلف حکاکی که هنر را ارزان و به رایگان در معرض دید مردم قرار میدهند بسیار مهم و سهمی از وظیفهی همگانی هنرمندان میدانیم.»
هانیبال الخاص در تمام دوران فعالیت هنریاش که تا پایان عمرش ادامه داشت، در نقطهی تلاقی بین اسطوره و واقعیت ایستاد و درعینحال مردمی بودنش را حفظ کرد. در همین مسیر نیز نقاشی را نیز مردمیتر کرد. او مینوشت و نقاشی میکشید و وجود دستنوشتههایی در گوشهوکنار کارهایش، نشان میدهد به چه میزان به پیوند میان نقاشی و ادبیات پایبند بود. یکی از درخشانترین کارهایش در همین زمینه، تصویرسازی او از غزلیات حافظ بود که در زمانهی خود مهجور باقی ماند.
به گفتهی شاگردانش، الخاص موفقیت را حاصل تداوم و کوشش و اشراف به هنر معاصر و گذشتگان میدانست و اعتقادی به استعداد ذاتی نداشت. تقریبا تمام کسانی که در دورهای از زندگی خود شاگرد او بودهاند، نقاشی را بهصورت حرفهای ادامه دادهاند. هانیبال الخاص چند ماه پیش از مرگش ایران را ترک کرد و در بیستوسوم شهریور سال هزاروسیصدوهشتادونه بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت. یکی از شاگردان الخاص که در آخرین روزهای حضورش در ایران با او ملاقات داشته، به پیگیری و پرکاریِ او و به پیوندی که تلاش میکرد در قالب کاغذهای کوچک و کتاب، کنار بسترش میان ادبیات و نقاشی حفظ کند اشاره کرده است. هانیبال الخاص آثار متعددی را در طول دوران زندگیِ پرکارش خلق کرده است، ولی بسیاری از آنها به دلایل مختلف به نمایش درنیامدهاند. نام او در تاریخ هنر ایران، با عنوان جوان جویای نامی ثبت شد که در جشن فارغالتحصیلیاش تصمیم گرفته بود همان یک نفری باشد که تا آخر عمر نقاش باقی بماند. هنرمندی که شاید هنوز هم صدایش در گوش شاگردان و صفوف آدمهای نقاشیهایش بپیچد که میگوید: «کار و کار و کار».
منابع:
- https://liamgallery.ir/artist/hannibal-alkhas/
- https://www.iranchamber.com/art/halkhas/hannibal_alkhas.php
- https://artchart.net/en/artists/%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D8%B5
- http://www.caroun.com/Resume.php?dir=Painting/IranPainting/HannibalAlkhas/
تصویر کاور و اسلایدر:
- www.fikano.ir