icon2
اتصال اینترنت خود را بررسی کنید.

مروری بر زندگی و آثار مارکو گریگوریان

نویسنده : ترنم تقوی

نقاشی نوگرای ایران از سال‌های دهه‌ی بیست تحت‌تأثیر جنبش‌های هنری رایج در دنیای غرب، دست‌خوش تغییر و تحولاتِ بسیاری شد، تحولاتی بنیادین در فرم و محتوای آثار هنری که برخی از هنرمندان نوگرا تأثیر به‌سزایی در شکل‌گیری و تولید و اشاعه‌ی آن داشتند. از جمله‌ی این هنرمندان، مارکو گریگوریان، هنرمند، بازیگر، معلم، گالری‌دار و مجموعه‌دار ایرانی‌ـ‍ارمنی بود. او در سال 1304 در کروپتکین روسیه در خانواده‌ای ارمنی با اصالتی ایرانی متولد شد. در پنج‌سالگی به‌همراه خانواده به تبریز مهاجرت و در همان‌سال مرگ مادر را تجربه کرد. نقل‌مکان به تهران و سپس انتقال اجباری به آبادان به‌دلیل بسته شدن مدارس اقلیت‌ها در تهران، کوچ دوباره به جلفا و گذراندن دوران نوجوانی در اصفهان و سپس بازگشت به تهران در پانزده‌سالگی (1319)، دوران کودکی و نوجوانی او را با مفهوم مهاجرت هم‌بسته ساخت.

مارکو گریگوریان | برهنه لمیده | 1333 | جوهر روی کاغذ | 8.2 × 15.2 سانتی‌متر

مارکو در طول جنگ جهانی دوم (از سال 1322) به کار و تحصیل در مدرسه‌ی حمل‌ونقل ارتش امریکایی مشغول شد و بعدها به‌عنوان مترجم در ام.تی.اس (M.T.S)، اردوگاه نظامی ارسال موادغذایی و مهمات جنگی به روسیه از طریق تبریز، کار و فعالیت کرد. او در این سال‌ها به ورزش حرفه‌ای پرداخت و تا مدت‌ها جزو قهرمانان پرتاب دیسک و وزنه‌برداری بود. در سال 1327 به تحصیل در کالج البرز و مدرسه‌ی کمال‌الملک (1327- 1329) پرداخت و با سفر به ایتالیا و تحصیل در آکادمی هنرهای زیبای رم (1329- 1333) نزد روبرتو ملی ( Roberto Melli)، نقاش و مجسمه‌ساز ایتالیایی، نقاشی آموخت. او در این دوران سبک اکسپرسیونیسم را به‌عنوان روش هنری خود برگزید و انسان را موضوع محوری طراحی‌هایش قرار داد. در فاصله‌ی سال‌های 1330 تا 1333 چندین نمایش گروهی و انفرادی در رم، میلان و پاریس برگزار کرد و در سال 1331 جایزه‌ی «اِنیت» المپیاد فرهنگی جوانان رم را از آنِ خود کرد. در سال 1333 از آکادمی هنرهای زیبای رم فارغ‌التحصیل شد، به ایران بازگشت و گالری استتیک را در میدان فردوسی تهران، بالای داروخانه‌‌ی رامین، افتتاح کرد، یکی از نخستین گالری‌های هنری مدرن در ایران که به محفل بسیاری از نقاشان نوگرا در سال‌های دهه‌ی 30 بدل شد(1). با افتتاح این گالری او «به‌نوعی مشعلی را که رو به خاموشی بود، با ایجاد مکان اختصاصی و غیردولتی برای هنر نقاشی دوباره روشن کرد»(2).

مارکو در سال 1334 به ایتالیا بازگشت و در سال 1335 در بی‌ینال ونیز شرکت کرد. او در سال 1337 و در 32سالگی، نماینده‌‌ی ایران و عضو هیئت داوران بین‌المللی بی‌ینال ونیز بود و پس از بازگشت به تهران به سِمَت رئیس گروه گرافیک وزارت فرهنگ و هنر منصوب شد. در همان‌سال به‌همراه چنگیز شهوق و احسان یارشاطر و تحت‌حمایت وزارت فرهنگ و هنر، به تأسیس نخستین بی‌ینال تهران در محل کاخ ابیض در محوطه‌ی کاخ گلستان همت نهاد(3)، رویدادی که در معرفی و تثبیت هنر مدرن ایران سهم مهمی داشت؛ زیرا برگزیدگان این دوسالانه‌ با توافق وزارت فرهنگ، به بی‌ینال ونیز اعزام شدند و برای نخستین‌بار آثار هنرمندان نوگرای ایرانی در یکی از معتبرترین نمایشگاه‌های هنری در معرض دید و داوری عمومی قرار گرفت. مارکو هم‌چنین علاقه‌‌ی شدیدی به جمع‌آوری اشیای قدیمی داشت و در معرفی دوباره‌ی نقاشی قهوه‌خانه‌ای نقش مهمی ایفا کرد. او برای دو تن از معروف‌ترین نقاشان این شیوه، حسین قوللر آقاسی و محمد مدبر، در زمان حیات‌شان نمایشی برگزار کرد و مقالاتی در مورد این هنرمندان و روش نقاشی آن‌ها نوشت. هم‌چنین نمونه‌هایی از کارهای‌شان را در نشریات چاپ کرد و با گردآوری آثار استادان این شیوه، نمایشی در خانه‌ی ایران پاریس ترتیب داد که مورد استقبال قرار گرفت؛ آثاری که توسط موزه‌ی نگارستان تهران خریداری شد.

مارکو گریگوریان | دروازه‌های آشویتس | 1339 | جوهر و گواش روی کاغذ | 17.8 × 56.5 سانتی‌متر

مارکو از سال 1336 تا 1338 به تکمیل یک مجموعه نقاشی با عنوان «آشویتس» و با محوریت نسل‌کشی ارامنه پرداخت. «دروازه‌های آشویتس» مجموعه‌ای‌ست مرکب از سیزده تابلوی بزرگ به‌طول بیش از سه‌متر، که در اجرا و موضوع بی‌شباهت به «گرنیکا»ی پیکاسو نیست. انسان‌های برهنه، سیم‌های خاردار، اتاق‌های گاز و چرخ‌های حمل جنازه که در آخرین تابلو به سطحی از خاک در متنی سیاه ختم شده و نماد خاکستر اجساد سوخته است، در نهایت به ایده‌ای برای شکل‌گیری آثار خاکی او انجامید. 

مارکو گریگوریان | بیابان | کارهای خاکی | 1351 | خاک و رزین روی بوم | 80 × 80 سانتی‌متر

او از سال 1339 به بازی در فیلم‌های سینمایی پرداخت(4) و در همان‌سال نمایشی انفرادی تحت‌عنوان «هولوکاست» را در استودیو فیلم میثاقیه تهران برگزار کرد. مارکو در سال 1341 به آمریکا نقل‌مکان کرد و دورانی جدید را در فعالیت هنری خود رقم زد. در این دوران تحت‌تأثیر جریان‌های هنری پست‌مدرن، هم‌چون پاپ آرت و مینیمالیسم،‪تلاش کرد با کاربست مواد و ترکیب‌بندی‌ ‪ ‬ابداعاتی در نقاشی به‌وجود آورد و‬ تازه، ‫نوگرایی را در هنر ایرانی بیازماید. ایده‌ی او در ‫استفاده از کاه‌گل برای ایجاد بافت و بُعدنمایی سطح اثر با تأکید بر کارماده‌ای جدید در‬ ‫نقاشی تجلی پیدا کرد. او برای نخستین‌بار ‫مجموعه‌ای از کارهای خاکی‌اش را در مرکز هنری واکر در مینیاپولیس آمریکا (1342) به‌نمایش گذاشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مارکو در دوران اقامت در امریکا در چندین نمایش گروهی شرکت کرد، از جمله نمایش «هنر خاکی» در گالری‌ جیسون نیویورک و نمایش «دست‌یافته‌های اخیر 1966» در موزه‌ی هنر مدرن نیویورک؛ هم‌چنین در سال 1349 موفق به کسب مدال نقره در نمایشگاه بین‌المللی نیویورک شد.‬ در سال 1965 موزه‌ی هنر مدرن نیویورک به‌توصیه‌ی آلفرد اچ. بار جونیور، مدیر سابق موزه، اثری از مجموعه‌کارهای خاکی گریگوریان را خریداری کرد. «آن‌چه در تحلیل آفریده‌های خاکی گریگوریان می‌توان گفت آن است که این آثار ضمن برخورداری از ساختی مدرن و غربی و ارتباط با جریان‌هایی چون انتزاع پسانقاشانه و هنر زمینی، لایه‌های معنایی شرقی نیز دارند. هم‌چنین نباید از یاد برد که خاطره‌ی جمعی ارامنه از آوارگی و مهاجرت و نیز زیست شخصی و جابه‌جایی‌های چندباره، مارکو را به‌سوی مفاهیم مستتر و مرتبط با خاک کشانده است (خلعتبری، 1400، 77). در این دوران تماشای جهان از زاویه‌دید پرنده در کارهای زمینی و خاکی‌اش نمود یافت و شکل هندسی چهارگوش و مربع، به‌عنوان نماد زمین، فرم منتخب آثار او را تشکیل داد. در واقع او نه‌تنها از مربع برای قاب‌بندی آثارش استفاده می‌کرد، بلکه مربع‌ها را در سراسر کارش تکرار و تقسیم می‌نمود.

گریگوریان خود آثار خاکی‌اش را به دو دسته تقسيم می‌کند: «يكى كارهاى خاكى است كه تأثیرات دست انسان را روى خاک مطرح می‌كند. انسان براى استفاده از خاک، نقش‌ها و خطوطى گوناگون بر زمين ايجاد می‌كند؛ خط می‌كشد، خط‌ها را گود می‌كند و جوى آب به‌‌وجود می‌آورد و به اين شكل از زمين بهره‌بردارى می‌كند. دسته‌ی دوم محصولاتی‌اند که با خاک نزدیکی دارند و روحیه‌ی خاک در آن‌ها دیده می‌شود. مانند نان که به گندم بستگی دارد. در واقع این نوعی رابطه بین کارهای من و هم‌چنین عناصر به‌کار گرفته شده است (پرنیان، 1394، 171). از نظر گریگوریان، کارهای خاکی ریشه در تناقض خلقت دارند: در سطح جهانی، کیهان از هسته‌ی چرخان و بی‌جانی از غبار و ماده بیرون می‌آید و در سطح زمین، زمینی بی‌ثمر و به‌ظاهر خشک، باعث به‌وجود آمدن پدیده‌های شگفت‌آور می‌شود. نماد دایره و مربع در کارهای انتزاعی او ارتباطی نمادین با آسمان و زمین و روح و ماده ‬دارد. اتحاد ماده و روح اولین گام خلقت است و با تکرار خود ارجاعی به هندسه‌ی مقدس دارد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مارکو گریگوریان | آبگوشت دیزی | 1350 | میکس مدیا روی بوم | 70.500 × 70.500 × 25.500

مارکو در سال 1349 به ایران بازگشت و به تدریس در دانشکده‌ی هنرهای زیبای تهران و آموزش نسلی از نقاشان بزرگ معاصر ایران، مانند سیراک ملکنیان، حسین زنده‌رودی، فرامرز پیلارام، رضا بانگیز، بهزاد گلپایگانی، محمد پولادی و... پرداخت. در سال 1350 نمایشی انفرادی از کارهای خاکی خود را در انجمن ایران و امریکا در تهران برگزار کرد و در سال 1353 «گروه آزاد نقاشان و مجسمه‌سازان»(5) را با کمک تنی‌چند از هنرمندان نوگرا، با تأکید بر تجربه‌گرایی، تفاوت در خروجی کارها، بیان کردن تجربیات محیط زندگی، کاربرد مصالح جدید و خارج شدن از کادر بوم، بنیان نهاد. در 30 آذر همان‌سال گروه آزاد در نخستین نمایشگاه بین‌المللی تهران شرکت کرد و در پی تخصیص فضایی در خور به اعضای گروه، واکنش‌هایی میان منتقدان برانگیخته شد.

از 30 فروردین تا 20 اردیبهشت سال 1354 سومین نمایش آثار این گروه تحت عنوان «کارهای آبی» در نگارخانه‌ی تخت‌جمشید برگزار گردید(6). این رویداد اولین اعلام حضور «هنر مفهومی» در ایران به‌صورت یک جریان بود. در این نمایشگاه مارکو در چیدمانی «با نصب یک الک روی صفحه و قرار دادن تکه‌ای از مدفوعی مصنوعی بر آن، ضرب‌المثلی عامیانه را تجسم بخشید و در کاری دیگر با عنوان «مرد گرفتار» بر تابلویی که روی آن الکی واقعی نصب شده بود، فیگوری خمیده کشید» (خلعتبری، 1400، 106). در آن زمان بسیاری از نمایش‌های مارکو با واکنش‌های منفی مواجه شد و مورد انتقاد قرار گرفت(7) (کلانتری، 1383). مسئولان نگارخانه‌ی تخت‌جمشید اثر او و مرتضی ممیز را از دید مخاطبان حذف کردند و برخی منتقدان چون جواد مجابی این‌گونه آثار را محصول فرهنگ جامعه‌ی دیگر و بدون تناسب با فرهنگ خودی قلمداد کردند(8). با این وجود بهزاد حاتم با ستایش از کلیت نمایش، آن را نقطه‌ی امیدی در فضای بی‌رونق هنرهای تجسمی دانست.

مارکو تا سال 1355 در چندین نمایش گروهی شرکت و چندین نمایش انفرادی برگزار کرد. در کنار آثار خاکی و در ادامه‌ی آن مسیر، هنرمند آثار جفت‌وجورکاری (اسمبلاژ) را با اشیای مصرفی روزمره و سنت خوراک و غذا خلق کرد. آثار او در نمایشگاه بین‌المللی تهران (1353) با عناوینی چون «دیزی آبگوشت»، «نان تافتون» و... یادآور جریان پاپ در امریکا بود؛ هرچند که در این آثار خلاف هنر پاپ، نقدی بر مفاهیم مصرف‌گرایی غربی مشاهده نمی‌شد و همین موضوع آثار هنرمند را در قرابت بیش‌تری با آثار نئورئالیستی قرار می‌داد. در نمایش «گنج و گستره 1» (آبان 1354) مارکو صندلی پایه‌شکسته‌ای را با طناب به نرده‌ای بست، در اتاقکی با پس‌زمینه‌ی تیره قرار داد و توسط دستگاه اسلاید تصویر خود را روی پرده‌ی پشت صندلی انداخت؛ به‌نحوی که گویی هنرمند به صندلی پایه‌شکسته‌ی لرزان طناب‌پیچ شده باشد. گریگوریان در کاتالوگ رویداد نوشته بود: «... آن‌وقت‌ها از حقیقت دور بودم. امروز دیگر آن‌طور نیست. محدود شدن مرا متوجه گوشه‌هایی از زندگی و سنت‌های مردمی و هنوززنده کرد که هدف و اساس نقاشی برایم شد. حس می‌کنم دلتنگی‌هایی برای آن چیزها که طرد شده‌اند و دیگر توجهی به آن‌ها نیست، وادارم می‌کند دیدار همیشگی با این‌گونه عناصر داشته باشم...».

مارکو گریگوریان | منبع: iranicaonline.org

او در نمایش «گنج و گستره 2» (مهر و آبان 1355) در نگارخانه‌ی سامان در بلوار کشاورز، چیدمانی از خشت خام و آجر بر زمین محوطه‌ی بیرونی نگارخانه  قرار داد. چیدمانی که در عین ارجاع به آثار خاکی پیشینِ هنرمند، با سبک مینیمالیسم غربی هم‌سو بود. مارکو در مصاحبه با شهرزاد اصولی درباره‌ی این اثر گفت: «... من در کارم در این نمایشگاه، خشت خام را که یکی از مصالح قدیمی است، در مقابل یک ساختمان بتونی امروزی گذارده‌ام. قصد من از این کار یادآوری گذشته‌ای‌ست که هم برای من و هم برای تماشاگر کارم مطرح می‌باشد. به‌این‌ترتیب بین گذشته و حال مقایسه‌ای پیش می‌آید و تماشاگر خودش نتیجه‌ای خواهد گرفت (اصولی، 1355، 37-38).

مارکو پس از پایان فعالیت گروه آزاد، در سال 1356 به امریکا نقل‌مکان کرد. او قبل از مهاجرت بخش عمده‌ای از مجموعه‌ی نقاشی‌های قهوه‌‌خانه‌ای خود را به موزه‌‌های ایران اهدا کرد تا برای همیشه در ایران باقی بماند. در سال 1356 و در زمان بازگشایی موزه‌‌ی هنر‌های معاصر تهران، نلسون راکفلر، معاون رییس‌جمهور امریکا، کارهای «هنر خاکی» مارکو را مورد تحسین قرار داد و تعدادی از آثار او را خریداری کرد. گریگوریان در سال 1359 به نیویورک بازگشت و در همان‌سال گالری آرشیل گورکی را تأسیس کرد که به افتخار این نقاش اکسپرسیونیست انتزاعی ارمنی‌تبار نام‌گذاری شده بود. راکفلر در دیدار از گالری گورکی یک اثر کاهگلی از او خرید و به موزه‌ی هنرهای مدرن نیویورک اهدا کرد. مارکو در سال 1368، پس از مرگ ناگهانی تنها دخترش سابرینا، به دعوت اتحادیه‌ی نقاشان شوروی (سابق) به آن‌جا سفر و از شهرهای مسکو، لنینگراد و ایروان دیدن کرد؛ پس از آن تصمیم گرفت که ارمنستان را برای ادامه‌ی زندگی انتخاب کند.

مارکو گریگوریان | اربونی 1 | 1376 | قالی | 231 × 122 سانتی‌متر

او در سال 1372 (1993) به یادبود فرزندش، به تأسیس موزه‌ی خاور نزدیک در ایروان پرداخت(9) و مجموعه‌‌ی کم‌نظیر خود را که شامل پنج‌هزار قطعه‌ی هنری بود، به دولت ارمنستان هدیه کرد(10)، سپس گالری دیگری در منطقه‌ی ییلاقی «گارنی» ارمنستان تأسیس نمود و در دوران زندگی خود در این منطقه، قالی‌های منحصربه‌فردی را خلق کرد.

او تا زمان درگذشت در سال 1386 چند نمایش انفرادی از جمله «کارهای هنر خاکی» در گالری الد تفلیس (1379)، «قالی‌های ارمنی توسط گریگوریان» (1380)(11) در موزه‌‌‌ی خاور نزدیک و «مرور 50سال آثار هنرمند» (1382) در موزه‌ی ملی هنر را در ایروان برپا کرد. در مجموع مارکو گریگوریان در بیش از 41 نمایش انفرادی در ایران، رم، پاریس، نیویورک، تفلیس و ایروان و 40 نمایش گروهی در ایران، مینه‌سوتا، رم، نیویورک، بوخوم، آخن و لندن شرکت داشت. او سرانجام در روز دوشنبه پنجم شهریور 1386 بر اثر نارسایی قلبی در سن 82 سالگی در ارمنستان درگذشت. بسیاری از آثار او در «موزه‌ی ملی ایتالیا در رُم، موزه‌ی هنرهای مدرن نیویورک، موزه‌ی متروپولیتن، موزه‌ی هنر جانسون، مجموعه‌ی نلسون راکفلر نیویورک، موزه‌ی خاور نزدیک ایروان، موزه‌ی هنرهای معاصر تهران، موزه‌ی هنرهای زیبا، موزه‌ی کرمان، موزه‌ی ملی ارمنستان، موزه‌ی سردارآباد ارمنستان، موزه‌ی پاراجانف ارمنستان، بانک مرکزی قبرس، تیت مدرن، موزه‌ی بریتانیا، گالری گری دانشگاه نیویورک و مجموعه‌های شخصی و خصوصی نگهداری می‌شود(12).

در نهایت چنان‌چه علیرضا سمیع‌آذر درباره‌‌ی او نگاشته است: «مارکو گریگوریان تصویرگر رابطه‌ی متافیزیکی انسان با زمین است؛ زمینی که فراتر از معنای جغرافیایی‌اش، به‌طور تلویحی خاک و کویر ایران و همه‌ی استعاره‌های مرتبط با آن در فرهنگ و ادبیات ایرانی را تداعی می‌کند. اشارات او به خاک مطلقاً شرقی و عرفانی است، درحالی‌که ساختار هنر وی بیش‌تر به رویکردهای غربی در انتزاع کانستراکتیویستی (ساختاری) نزدیک است. هنر او سرشار از ابداع و نوآوری و در مسیر خلق نوعی مدرنیسم ایرانی است و در شرایط تاریخی خود منشاء بدعت و جسارت در کارهای بسیاری از هنرمندان مدرنیست هم‌عصر وی گردید. ره‌آورد این هنر، آثار بدیع و ارزشمندی است آکنده از روح ایرانی که با زبانی جهانی بیان می‌شود. وی فراتر از هنرمندان هم‌دوره‌اش، در کسوت یک آوانگارد ظاهر شد و هم در مفهوم و هم در ساختار آثارش تلقی‌های رایج و مرزهای رسانه هنری را درنوردید» (سمیع‌آذر، 1396).

 

 


 

پانوشت:

1. برگزاری نمایش‌های فردی و جمعی از آثار هنرمندانی چون نلی الایان، سهراب سپهری، چنگیز شهوق، پرویز کلانتری، سودابه گنجه‌ای، سیراک ملکنیان و مرتضی ممیز از جمله رخدادهای نمایشی این مرکز در طول سال‌های فعالیت آن بود (خلعتبری، 1400: 72). این گالری در سال 1338 تعطیل شد.

2. کمیلی، نوژن، «گالری‌داران هنرمند: مروری بر شکل‌گیری اولیه نهاد گالری در فاصله 1333-1343»، شبکه آفتاب، شماره 20، شهریور 1393، ص 105.

3. یکی از اهداف برپایی این بی‌ینال‌ها به‌گفته‌ی مارکو، حضور در بی‌ینال‌ ونیز است. همان‌طور که او در مقدمه‌ی کاتالوگ‌ بی‌ینال اول نوشته: «اکنون ما برآنیم که ستاره‌ی نام ایران را چنان‌که شایسته آن است بر تارک جهانی بی‌ینال ونیز پرتوافکن کنیم.»

4. بازی در فیلم‌های «آرامش قبل از طوفان» (1339) به کارگردانی خسرو پرویزی، «گرگ صحرا» (1341) به کارگردانی سعید نیوندی، «کلید» (1341) به کارگردانی محمود نوذری، «آخرین گذرگاه» (1341) به کارگردانی خسرو پرویزی، «طلای سفید» (1341) به کارگردانی جمشید شیبانی، «مردی در طوفان» (1351) به کارگردانی خسرو پرویزی، «حرفه‌ای» (1355) به کارگردانی قدرت‌الله بزرگی. این نقاش با نام هنری «گریگوری مارک» در این فیلم‌ها به ایفای نقش پرداخت.

5. این گروه در واکنش به اشباع‌شدگی فضای هنری از فرم‌های تکراری، بحران بی‌معنایی در آفرینش هنری، و ضرورت عبور از بحران و البته هم‌عصر شدن دوباره با رویکردهای هنری در غرب به وجود آمد (دل‌زنده، 1396، 387). این گروه در طول فعالیت خود تا سال 1356، هفت نمایشگاه برگزار کرد.

6. مارکو گریگوریان عضو رسمی گروه آزاد نقاشان و مجسمه‌سازان بود که به‌همراه دیگر اعضای این گروه (مرتضی ممیز، فرامرز پیلارام، غلام‌حسین نامی، مسعود عربشاهی، عبدالرضا دریابیگی و سیراک ملکنیان) در نمایشگاه‌های بین‌المللی تهران، گالری مس، گنج و گستره 1، گنج و گستره 2، آبی، واش آرت آمریکا و بازل سوئیس شرکت کرد. فیلم «غلام‌حسین نامی و گروه آزاد نقاشان و مجسمه‌سازان» به کارگردانی امیرحسین بهبهانی، روایتی اجمالی از فعالیت جمع از زبان غلام‌حسین نامی است.

7. در این زمان مجله‌ی «کاریکاتور» جلد یکی از مجلات خود (ش 329) به تاریخ 21 اردیبهشت 54 را به طرحی هجوآمیز از آثار مارکو و ممیز اختصاص داد.

8. مجابی در قسمتی از نقد خود به کارهای مارکو و دیگر اعضای گروه چنین می‌نویسد: «شما و هم‌پالکی‌هایتان در این چهل، پنجاه سال اخیر چه هنری عرضه کرده‌اید جز تقلید و کپیه از این آن و دهن‌کجی به مردم؟ چه کسی به شما این حق را می‌دهد که هر آشغالی را به‌عنوان هنر به خورد مردم بدهید» (مجابی، اطلاعات، یکشنبه 31 فروردین 1354).

9. شرف جهان، رزیتا (1382)، درباره‌ی موزه‌ی هنرهای خاور نزدیک، هفته‌نامه‌ی هنرهای تجسمی تندیس، شماره 9، تیرماه 82. https://izi.travel/en/c7f9-museum-of-middle-east-collection-of-marcos-grigoryan/en

10. در مجموعه‌ی «مارکو و سابرینا گریگوریان» می‌توان عکس‌های خانوادگی، کلکسیونی از کتاب‌های هنری و کارهای شخصی وی از جمله دو قطعه از نقاشی‌های «دروازه آشویتس»، آثار دوران تحصیل نقاش در ایتالیا و کارهایی که بر کلک‌های بزرگ قرار گرفته‌اند را دید. در سالن جداگانه‌ای مجموعه‌ای از شیرهای آب قدیمی و کوبه‌درهایی قرار دارد که هنرمند طی چهل‌سال جمع‌آوری نموده است. در امتداد سالن، سکه‌ها، نگارگری‌های چینی مربوط به قرن‌های 18 و 19، ظروف قدیمی برنز از لرستان (با قدمت 4000 سال) و در آخرین قسمت هم که «موزه‌ی اروپایی» نام گرفته است، شاهد گرامافون‌های قدیمی، چرخ‌خیاطی‌های متعدد و وسایل روسی هستیم که در ایران خریداری شده‌اند. 

11. https://iranshahrvision.com/artist/%D9%85%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%88-%DA%AF%D8%B1%DB%8C%DA%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86/

12.    https://www.iranicaonline.org/articles/grigorian
https://lilit.ir/144728
https://izi.travel/en/c7f9-museum-of-middle-east-collection-of-marcos-grigoryan/en

منابع:

  • اصولی، شهرزاد (1355)، «گفتگو با گروه آزاد مجسمه‌سازان و نقاشان»، مصاحبه‌کننده: شهرزاد اصولی، مجله هنر و معماری، ش 38.
  • پرنیان، ماندانا (1394)، «یک وجب خاک و هزار مکافات»، حرفه هنرمند، شماره 54، بهار 94، صص 168-172.
  • دل‌زنده، سیامک (1396)، تحولات تصویری هنر ایران، تهران: نشر نظر.
  • حاتم، بهزاد (1356)، »نمایشگاه آبی»، مجله تماشا، شماره 65، اردیبهشت 1356، صص 7-24.
  • حاتم، بهزاد (1354)، «تعریف از مارکو و ممیز»، رودکی، شماره 43.
  • خلعتبری، آرمان (1400)، در جستجوی آزادی: درباره‌ی گروه آزاد نقاشان و مجسمه‌سازان، تهران: نشر نظر.
  • سمیع‌آذر، علیرضا (1396)، زایش مدرنیسم ایرانی، تهران: نشر نظر.
  • کلانتری، پرویز (1383)، نیچه نه فقط بگو: مشد اسماعیل، تهران: نشر آبی.
  • مجابی، جواد (1354)، »آقا هنر نو یعنی غربال و کاغذ توالت!؟؛ دیداری از نمایشگاه آبی»، اطلاعات، شماره 14685، 31 فروردین 1354، ص 20.

تصویر کاور و اسلایدر:

iranicaonline.org

bktop