icon2
اتصال اینترنت خود را بررسی کنید.

نگاهی به نمایشگاه عکس شهریار توکلی

نویسنده : یلدا معیری

روزنامه‌ همشهری | جمعه 20 دی 1381

جادوی زندگی روزمره

شهریار توکلی را می‌ توان به دسته متفکر و نظریه پرداز عکاسی ایران مربوط دانست. دسته‌ای که تعدادشان زیاد نیست ولی عموماً در مراکز آکادمیک، سخنرانی‌ها، جلسات نقد و بررسی و هرجا که مسائل تئوریک عکاسی باشد، می‌توان آن‌ها را دید. باید این را بگویم که به دلیل پارامترهای ذکر شده و آشنایی این شاخه از عکاسان ایران با تئوری‌های روز و بحث‌های مهم طرح شده در هنر جهان، می‌توان هنگام بازدید از نمایشگاه این دسته، انتظار کارهای متفاوت‌تری را داشت چرا که این گروه، معمولاً به علت گرایش به عکاسی هنری (Fine photography)، بیشتر به دنبال بیان ذهنیت‌ها و نظریه‌های خود در عکس‌ها از طریق میزانسن صحنه و آراستن آن به شیوه خاص خود و یا اعمال نظرهایی در شیوه چاپ، نورپردازی، قاب و ... هستند. خلاصه چیزهایی که عکس‌ها را به سمت عکس‌های فردی‌تر و مشخص‌تری هدایت می‌کند.

شهریار توکلی در نمایشگاه‌های پیشین خود، بیشتر به نوعی فضاهای شاعرانه و تغزلی (Lyric)، پرداخته بود، فضایی که ضمن روزمره بودن و همیشه در دید بودن به نوعی توسط توکلی آشنایی‌زدایی شده بود.در این نمایشگاه اما، قضیه چیز دیگری است. در این جا نوزده عدد قاب عکس می‌بینید که همگی در قطع مربع هستند و یا پس‌زمینه و نورهایی یکسان (به غیر از چند عکس) قسمت‌هایی از زندگی روزمره خانواده توکلی را نشان می‌دهند.

اولین چیزی که در مواجهه با کارهای توکلی برایم جالب شد، این بود که قطع عکس‌های او در این نمایشگاه و نمایشگاه‌های قبلی و همین طور مجموعه‌ای که از نمایشگاه قبلی چاپ کرده است و حتی کارت دعوت مربع است، وقتی از او راجع به علاقه به کادر مربع سوال کردم، گفت:

نمی‌دونم، ولی فکر می‌کنم کادر مربع سوژه را محدود می کند، یعنی در حقیقت یک جور تمرکزی به او می‌دهد ولی در کادرهای دیگر این حالت نیست،

شخصاً فکر می‌کنم توکلی در این نمایشگاه به دلیل دلبستگی به موضوع از خیلی از جلوه‌ها و نوآوری‌های فرمی و بعدی که در نمایشگاه‌های قبلی به آن‌ها پرداخته بود، صرف نظر کرده است و سعی کرده در حد یک ناظر سوم باقی بماند. وقتی این مسئله را با او در میان می‌گذارم، می‌گوید:

من در نمایشگاه‌های قبلی هم فرم برایم در وهله اول نبوده است، همیشه سوژه است که اول می‌آید و بعد فرم خاص خودش را هم با خود می‌آورد. 

شهریار توکلی | شراره | خانواده من | 1386 | عکسِ رنگیِ دیجیتال

اصولاً پرداختن به آدم‌ها همیشه در طول تاریخ برای عکاسان جذاب بوده است، ولی حالا واقعاً زمان این رسیده که نوعی ساخت‌شکنی در پرداختن به آدم‌ها در عکس صورت گیرد. آدم‌هایی که در عکس‌های توکلی هستند، در حال پرداختن به امور روزمره زندگی هستند. کارهایی مثل بازی کردن، انار خوردن، دور هم نشستن و صحبت کردن و ...، ولی چیزی که وجه ممیزه آن‌هاست، تیرگی پس زمینه‌ای است که همگی این آدم‌ها در آن هستند، فضایی مثل خلا، این فضا بسیار مجرد و منتزع سبب شده تا آدم‌ها از محیط ویژه زندگانی خود – که معمولاً تا حدود زیادی با آن و به وسیله آن شناخته می‌شوند – جدا شده و در یک فضای ذهنی قرار بگیرند فضایی که ساخته ذهن توکلی است. وقتی از او راجع به این مسئله سوال کردم گفت:

من فکر می‌کنم اتفاقاتی که در زندگی روزمره می‌افتند، بی‌اهمیت هستند ولی با قرار گرفتن در چنین زمینه‌ای، به نوعی اهمیت پیدا می‌کنند و در حقیقت جادویشان مشخص می‌شود. 

حال مسئله‌ای که پیش می‌آید این است، که فرد مخاطب چگونه می‌تواند با این فضای ذهنی و ویژه توکلی که به دلیل موضوع بودن خانواده‌اش خصوصی‌تر هم شده است، ارتباط برقرار کند؟ در حقیقت سهم مخاطب در برخورد با این آثار چیست؟ کدام بخش و قسمت است که باید توسط مخاطب کامل شود؟ توکلی می‌گوید:

این دغدغه از ابتدای این پروژه همواره، همراه من بود و ذهنم را به خود مشغول کرده بود که مخاطب با این آثار چگونه برخورد می‌کند؟ بعضی‌ها البته خیلی ارتباط برقرار کرده بودند و بعضی‌ها هم نه! و این ویژگی هر نمایشگاهی است. 

مسئله پس زمینه، مسئله‌ای است که در عکاسی از مردم بسیار به کار رفته است. نمونه خارجی شاخص آن ریچارد اودون و نمونه وطنی آن برای ما محسن راستانی است که چند سال پیش پروژه خانواده ایرانی را از تیپ‌های مختلف اجتماعی در ایران کار کرده بود. فرم‌هایی ویژه و یا بدیع در کار توکلی سبب شده که همان طور که خود او خواسته است به سوژه و موضوع عکس متمرکز شویم و بکوشیم چیز جدید و تازه‌ای را در ارتباط با یک خانواده ایرانی در عکس‌های او در یابیم. در حقیقت نسل امروز به دنبال نگاه تازه‌ای به مقوله خانواده است و دیگر صفا و صمیمیت خانواده ایرانی – که البته امروز چیز زیادی هم از آن صفا و صمیمیت باقی نمانده است – برایش جذابیتی ندارد. شهریار توکلی البته در ارتباط با این نگاه من گفت که این هم یک نوع نگاه است! و خیلی از جوان‌ها بودند که می‌آمدند و واقعاً برایشان جالب بود. ضمن این که این عکس‌ها خیلی شخصی است و من چون به خاطر از دست دادن این آدم‌ها می‌ترسیدم، سعی کردم با عکس آن‌ها و چهره‌هایشان را به خاطر بسپارم. وقتی از او سوال می‌کنم که چرا عکاسی کرده است و چرا به جای عکاسی، یک اثر Conceptual خلق نکرده است که هم ایده‌اش را بهتر منتقل کند و هم مشارکت مخاطب در آن بیشتر باشد، می‌گوید:

خب چون تمام شاخه‌های هنر مفهومی (Conceptual) غیر مانا است و این ماندنی نبودن در ذات این شاخه از هنر است و من هم همان طور که قبلاً گفتم هدفم جاودانه کردن این آدم‌ها بوده است. 

شهریار توکلی را حالا در عکس‌هایی می‌بینیم که چندان پروژه موفقی محسوب نمی‌شود، چرا که در هر حیطه نظری که بخواهیم بحث‌اش را بکنیم شکست می‌خورد، حتی اگر همان طور که خود او می‌خواهد و اصرار می‌ورزد بخواهیم روزمرگی‌ها و صمیمیت حضور یک خانواده را دریابیم، تعداد کم عکس‌ها مانع از تحقق این امر می‌شود. حضور آشکار مردها و پسرها در عکس‌ها و به خصوص خود توکلی که – دلیل حضور زیادش نامعلوم است به نوعی فضای مردانه را سبب شده است که البته این را می‌شود بر گردن سانسورهای همیشه موجود در مورد نشان دادن نحوه حضور زنان در خانواده‌ها انداخت!

و مخلص کلام این که دلمان می‌خواهد در کارهای شهریار توکلی مشارکت داشته باشیم. ما دوست نداریم مخاطب بی‌خاصیت و منفعلی باشیم.

 
bktop