نگاهی به آثار نقاشی علی گلستانه
26 بهمن 1400کلک | مرداد تا آذر 1376 | شماره 89 تا 93
علی گلستانه متولد 1319 در تهران است . در شانزده سالگی ، یکسالی را نزد اصغر پتگر نقاشی آموخته است . در سال 1338 فارغ التحصیل از دبیرستان جم قلهک ، و در همان سال وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و در سال 1351 از همان دانشکده فارغ التحصیل شده است .
از سال 1347 تا 1356 مقیم لندن در انگلستان بوده است و در همین فاصله در مدرسه چاپ لندن درس خوانده و به عنوان نقاش گرافیست کارکرده است .
از سال 1359 تا 1366 در اسپانیا مقیم بوده است و در این سالها از راه نقاشی زندگی کرده و چند نمایشگاه برگزار کرده است : یک نمایشگاه در سانتاایبیتزا ، در سال 1981 و دو نمایشگاه در مادرید در سالهای 1984 و 1985 . در فاصلههای مختلفی که در ایران بوده،نمایشگاههایی از آثارش بر پا کرده است :
در سال 1340 نمایشگاه آبرنگ و طراحی در منزلش .
در سال 1355 در گالری شهر ، از کارهای مداد رنگی .
در سال 1367 – 1368 – 1369 – 1371 – 1372 – 1374 نمایشگاههایی از آثار مختلفش در گالری گلستان و آخرین نمایشگاهش رادر بهار 1376 درگالری آریا بر پا کرده است .
علی گلستانه را سالهاست که می شناسیم و شاهد بر پایی نمایشگاههایش و پیشرفتهایش و شکوفایی آثارش در طی این سالها بودهایم.او نقاشی است حرفهای و طی این سالها کاری به جز نقاشی نکرده است . بیشتر دوران جوانیاش را در انگلستان و بعدها در اسپانیا گذرانده است و نمایشگاههای متعددی در آنجا برپا کرده است. او اولین نمایشگاهش را در سال ۱۳۴۰ بر پا کرد.
علی گلستانه هنرمندی است صمیمی و بی ادعا، کار کرده و حاصل داده ، که با هر نمایشگاه ، چشم انداز تازهای از طبیعت و جهان اطرافش را پیش رویمان قرارداده است . گر چه گاهگاهی با قدمهایی استوار و سریع حرکت کرده و گاه آرام و از سر حوصله ولی هیچگاه دست از جستجو بر نداشته است . تا جایی که در آخرین نمایشگاه آثارش - درگالری آريا - شاهد تبلوری از رنگهای درخشان و زنده، با ترکیب بندی ویژهای که خاص خود او است شدهایم .
علی گلستانه را می توان از نسل و نژاد فوویستها به حساب آورد . نور و سایه در آثار او با در کنار هم قرارگرفتن سطوح رنگی تیره و روشن نشان داده می شود. او تصویرگر جهان و طبیعت اطرافش و انسانهایی مشغول زندگی عادی و روزمره است. طبیعت اطرافش را که به تصویر میکشد، گاه با دخل و تصرف در زاویۀ دیدش جنبه های خاصی به آن میدهد .
در آثار اخیر او تنها رنگها نیستند که درخشانتر و زنده تر از پیشاند و به نوعی متحول شده، بلکه زاویه دید هنرمند نسبت به جهان اطرافش هم تحول یافته است . او با دور شدن از جمع و مکان همیشگی و نگاهی به جهان اطرافش به نتایج جدیدی دست مییابد. از فراز تپهها و کوهها، بانگاهی دوباره به جمع کوچک انسانها و دست ساخته هایشان مینگرد و به کشف دوباره آنها می پردازد و دراین جستجو هاست که در مییابد انسان و دست ساخته هایش در برابر عظمت و گستردگی طبیعت، چقدر حقیر و کوچکاند : خانهای که سر پناهی بود ، کامیونی که از حرکت و هیبتش می هراسید ، اینک از آن فاصله، بازیچهای بیش نمینمایند .
البته این تفسیری است که از دیدن این آثار استنباط میشود و شاید خود هنرمند با دیدی دیگر به موضوعش نگریسته باشد.
هنرمند از فراز صخرهها و تپهها که پایین میآید و نگاهش را بر زندگی اطرافیانش متمرکز می کند ، مکانها و لحظاتی خاص را می یابد : در جایی زنی مُسن ، زنی جوان و دختر بچهای را که گویی سه نسل از یک خانوادهاند در اطاقی به تصویر میکشد . کودک در حال بازی با عروسک است ، انگار آینده و فرداهایش را تمرین می کند . زن جوان نشسته بر روی مبل ، و زن مسن برروی زمین، به تلویزیون که تصویری است از زندگی می نگرد، و هر سه در خانهاند و چهار دیواری ، دیوار و پنجرهای که سبز است . دیواری که سدی است جداکننده و در برگیرنده ، به رنگ طبیعت بیکران. گویی این سه نسل نمایندۀ نسل های پیشین و آیندهاند ، در بند زندگی روزمره و در میان چهار دیواری خانه .....هنرمند هم گویی زنان را این چنین می خواهد .
در جایی دیگر سه مرد را از پشت سر و از نزدیک میبینیم . در عمق تابلو پسر بچه ای در کنار خانه اش مشغول بازی است . گویی که جایگاه مردان حتی از کودکی هم، در فضای باز و بیرون خانه است .....
علی گلستانه در تابلوهایش ، خواسته یا نا خواسته تنها دیدگاههایش را بیان میکند و به جز تصویرگری جهان موجود ، جستجوی دیگری نمیکند و پیشنهاد و راه حلی ارائه نمیدهد . تنها در یکی از تابلوهایش به نقد جهان اطرافش میپردازد: مردی و کودکی روی بالکن خانه شان ماسک ایمنی به صورت دارند ، دورنمای شهر در زیر پاهایشان گرم و گداخته نمایان است ، با آسمانی تیره ، سیاه سبز فام . مرد با بیتفاوتی به خواندن روزنامه مشغول است. او بدنبال چیست ؟ چه واقعه و اتفاقی را در روزنامه جستجو میکند ؟ وقایعی که دور از او میگذرند و اتفاق می افتند .... چه واقعهای مهمتر و ناگوارتر از اینکه دیگر هوایی برای تنفس باقی نمانده است ....
علی گلستانه به جز مضامینی که گفته شد، طبیعت بی جانهایی بسیار ساده و استیلیزه شده از گل و گلدانها، با آبرنگ تصویر کرده است . گلهایی با لکههای رنگی درخشان و خطوطی که از طراحی اولیه باقی ماندهاند ، بسیار آزاد و بسیار سر زنده .
نگاه علی گلستانه به جهان اطرافش ، نگاهی است به ظاهر ساده و مجذوب جهان گرداگردش. این مجذوبیت گاه به شیفتگی بی حد و حصر میانجامد. او به دور از هر دل نگرانی و دغدغهای به کار خود مشغول است و جوهرۀ اصلی هنر را تنها برای خود هنر میخواهد. او نقاشی میکند که زندگی کند و زندگی میکند تا نقاشی کند .
این مطلب کاملا بر اساس محتوای منبع اصلی تنظیم شده و هیچگونه تغییری در متن اصلی صورت نگرفته است.
تصاویر استفاده شده از بایگانی «درز» است و در متن اصلی به کار نرفته است.